به زبان ساده؛‌ «اتحاد» چیست؟ اتحاد طبقاتی یا اتحاد سراسری؟

«اتحاد» معمولاً همراه با کلمات دیگری چون «انسجام»، «همدلی» و «یکپارچگی» می‌آید و جزء برجستگی‌های عمل انسانی قلمداد می‌شود. به‌گونه‌ای که کمتر جریان فکری‌ای را می‌بینیم که در ستایشِ اتحاد سخن نگفته باشد. خود این موضوع باعث شده که تا حدی اتحاد، به عنوانِ امری پسندیده، بدیهی قلمداد شود و نیاز به بررسی دقیق‌تری در مورد آن حس نشود. اولین چیزی که ما را در این زمینه مشکوک می‌کند، همین گستردگیِ استفاده از مفهوم «اتحاد» است. اما آیا بدون بررسی دقیق‌تر و حساسیت‌های طبقاتی لازم می‌توان مهر تأیید بر آن زد و بی‌چون و چرا بر مثبت بودن آن تأکید کرد؟ کارگران برای تأمین منافعشان به کدام اتحاد نیاز دارند: اتحاد طبقاتی یا اتحاد سراسری؟

مدیریت چیست؟ به زبان ساده

امروزه مدام می‌شنویم که «مدیریت غلط و ناکارآمد و غیرعلمی باعث تمام بدبختی‌های ما است.» این صحبت را از زبان بسیاری آدم‌ها شنیده‌ایم. از تلویزیون و رادیو و رسانه‌های رسمی و غیررسمی گرفته تا سخنرانی‌ها و تحلیل‌ها و بیانیه‌های مختلف و اظهاراتِ کارشناسی و غیرکارشناسی در سمینارها تا دورهمی‌های خانوادگی. گویا بر سر این موضوع اجماعی صورت گرفته که همه چیز زیر سرِ مدیریت است. البته بیش‌تر اوقات برای کلمه‌ی مدیریت یک پسوند یا پیشوندی انتخاب می‌شود، مثل مدیریت جهادی، مدیریت انقلابی، مدیریت علمی، مدیریت تخصصی، مدیریت کارآمد، مدیریت صحیح، مدیریت مذهبی و... . هر گروه یا جریان سیاسی با توجه به علایق صفتی به مدیریت اضافه می‌کند، اما مدیریت هم‌چنان نقش مرکزی و اصلی را بازی می‌کند.

کارگران و شهرهای اقماری تهران؛ نگاهی مختصر به ریشه‌های برآمدن شهرهای اقماری تهران و شیوه‌ی زیست کارگران

برخلاف تصویری که در رسانه‌ها از مقوله‌ی حاشیه‌نشینی منتشر می‌شود، می‌بینیم که ساکنان این حاشیه‌ها نه نیازمندانی بی‌چیز و مستمندانی در انتظار معجزه‌ی مسئولین و خیرین، بلکه تولیدکنندگان ثروتی هستند که از محصول رنج و کار خود بی‌بهره‌اند. اما برخلاف تصویری که نشان داده می‌شود، در اینجا آن چه وجود دارد، تلاش و تکاپو برای بازپس‌گیری هرچه بیشتر دست‌رنجی است که از سوی سرمایه غارت می‌شود.

هر طبقه از اجتماع، سندیکایش را می‌سازد

اختلاف طبقاتی بیداد می‌کند. اختلاف طبقاتی ناشی از وجود دو طبقه‌ی اجتماعیِ کارگر و سرمایه‌دار. طبقه‌ی کارگر متشکل از میلیون‌ها کارگر ـ مثلا در ایران حدود چهل تا پنجاه میلیون ـ و طبقه‌ی سرمایه‌دار متشکل از چند صد سرمایه‌دارِ کنترل‌کننده. رفتار متحدانه برای هر طبقه ضروری است. طبقه‌ی سرمایه‌دار برای حفظ وضعیت موجود متحد است و متحدانه برخورد می‌کند؛ طبقه‌ی کارگر نیز برای شکست این وضعیت نیاز دارد متحدانه برخورد کند و با هم هماهنگ باشد. هر طبقه از اجتماع، سندیکایش را می‌سازد.

ردِ زنجیرها؛ ناگفته‌های یک خبر

شبکه خبری تلویزیونی سی‌ان‌ان گزارش داد: مجموع دارایی و تمکن 26 فرد ثروتمند تراز اول جهان به یک تریلیون و 400 میلیون دلار رسید، ثروتی که برابر با دارایی سه میلیارد و 800 میلیون نفر دیگر بر روی کره‌ی زمین است. یعنی چیزی بیش از نیمی از کل جمعیت جهان!

عدالتِ اجتماعی به زبانِ ساده

در مقابلِ «عدالت اجتماعی» هیچ‌کس نمی‌تواند موضعِ بی‌طرف یا خنثی داشته باشد. عدالت اجتماعی اشاره به تضاد بنیادین اجتماعی دارد که یا طرف جبهه‌ی کار قرار داری یا در جبهه‌ی سرمایه گام برمی‌داری. هر نیرویی که فراتر از این تضادِ بنیادین سعی در گل‌آلود کردن فضا داشته باشد، بی‌شک در جهت حفظ نظام حاکم تلاش کرده و خواسته یا ناخواسته در جبهه‌ی سرمایه قرار می‌گیرد.

گرگ‌هایی در لباس میش: سرمایه‌دارِ پشتیبان کارگر، فریبی برای تفرقه در میان کارگران

کارگر اگر باشی، روزی 12 ساعت، هفته‌ای شش روز، به مدت سی سال، به عبارتی نیمی از زندگی خود را در محل کار می‌گذرانی. نیمی از عمر مفیدت در میان خاک و روغن و سنگ و فولاد می‌گذرد. نه بزرگ شدن فرزندان‌ات را می‌بینی و نه پیر شدن اعضای خانواده‌ات را. بیش از آن که فرزندت را ببینی و گوش به سخنان خانواده‌ات بسپاری، با غرش گوش‌خراش و چهره‌ی دوداندود ماشین‌‌آلات فولادی سروکار داری. در مقابل چه به‌دست می‌آوری؟

کراهتِ زیستن در جامعه‌ی سرمایه‌داری

در اطراف شهر یزد، کودک زباله‌گردی که در حال جمع‌آوری مواد بازیافتنی از میان زباله‌ها بود، مورد حمله‌ی سگ‌های وحشی قرار گرفته و جسدش در حالی پیدا شد که بخشی از بدنش را سگ‌ها خورده بودند. باری، کودک هشت ساله، زاده شده در یک خانواده‌ی فرودست بلوچ، که حتماً برای غلبه بر رنج‌ها و گرسنگی و ... و برای برداشتن باری از دوش خانواده به کاری که می‌شده انجام بدهد، یعنی جمع‌آوری مواد قابل بازیافت از میان زباله‌ها، روکرده بوده است، چنین به پایان زندگی‌اش می‌رسد.

کارگری‌نویسی: همبستگی و پیوستگی در راه مبارزه‌ی طبقاتی

ما در جامعه‌ای طبقاتی زندگی می‌کنیم و این موضوع آن‌قدر بدیهی است که انگار یک امر طبیعی است و از شدت این‌ بدیهی و طبیعی‌ به‌نظر آمدن، به فراموشی سپرده می‌شود. جامعه‌ی طبقاتیِ فعلی برخلاف جامعه‌ی طبقاتیِ قبلی که بر اساس ارباب و رعیت بود، بر پایه‌های سرمایه‌دار و کارگر بنا شده است. یعنی اگر در جامعه‌ی قبلی رعیت به زمینِ ارباب بسته بود و با کار خود در زمین برای اربابْ اسبابِ معاش و تجمل و ... تهیه می‌کرد، الان کارگران در قبال مزدی برای نیروی کارشان، که آن را در بازار به سرمایه‌دارِ صاحبِ ابزار و اَدوات تولید فروخته‌اند، استثمار می‌شوند. مصرف نیروی کار آن‌ها در محیط‌های کار و تولید، برای سرمایه‌دار ارزشی بیش‌تر از آن‌که برای خرید…

رقص و آوازِ طبقاتی

تو مسیر دوباره به آل‌کثیر فکر کردم. به اون بدن لاغر و نحیفش. به بچه‌های امشب که همشون یه رضای درون دارن که فشار زندگی رو گُردشه، که توی خطر تعدیل و اخراجِ، که از کله‌ی صبح تا بوق سگ باید کار کنه، که قرارداش رو تمدید نمی‌کنن، که مادرش مریضِ، که خواهرش جهاز می‌خواد ...