راه‌های نرفته؛ پای صحبت یکی از کارگران پیمانیِ اعتصاب بیست‌-ده ۱۴۰۰

در این نوشتار پای صحبت یکی از کارگران پیمانیِ شاغل در صنایع نفت جنوب نشسته‌ایم که در اعتصاب گسترده‌ی کارگران نفت، گاز و پتروشیمی ایران در سال ۱۴۰۰ که به کمپین یا اعتصاب بیست‌-ده معروف شد شرکت داشته است. او اعتصاب گسترده‌ی امسال را نتیجه‌ی رشد و بالغ‌تر شدنِ مبارزه‌ی کارگران نفت و در ادامه‌ی اعتراض‌های سال‌های پیشین می‌داند، و از سویی دیگر به نقاط ضعفی اشاره می‌کند که سبب شد این اعتصاب با وجود گستردگی نتواند به هدف‌های خود دست یابد. با هم صحبت‌های او را می‌خوانیم.

ما در این سال‌ها در محیط‌هایی کار کرده‌ایم که به بخش‌ خصوصی واگذار شده‌اند. مثل هلدینگ باختر برادران نجفی، هلدینگ خلیج فارس۱شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس که مالک بزرگ‌ترین پالایشگاه‌های پتروشیمی کشور هم‌چون پتروشیمی بندرامام، پتروشیمی اروند، پتروشیمی تندگویان، پتروشیمی فجر، پتروشیمی بوعلی، پتروشیمی مبین، پتروشیمی ایلام، پتروشیمی کارون، پتروشیمی پارس، عملیات غیرصنعتی پازارگاد، پتروشیمی نوری و پالایشگاه گاز بیدبلند است.، غدیر و غیره. عامل اصلی شرایط وحشتناک امروز ما کارگران واگذاری بزرگ‌ترین صنعت ایران – صنعت نفت – به بخش خصوصی و همین‌طور سیستم پیمانکاری است. ما کارگرانِ این صنعت علی‌رغم سختی کار و شرایط نامطلوب کاری، وضعیت به شدت بدی داریم. تورم افسار گسیخته‌ی چند سال اخیر، ساعت‌های طولانی کار، دستمزد پایین، عدم وجود پروتکل‌های بهداشتی مخصوصاً در دوره‌ی کرونا، وضعیت نامناسب کمپ‌ها، بی‌نظمی و نامناسب بودن سرویس ایاب و ذهاب و عدم اصول ایمنی کار؛ همه‌ی این عوامل در چند سال اخیر باعث نارضایتی کارگران در این مناطق پروژه‌ای شده است.

دولت بدون هیچ‌گونه واکنشی نسبت به کارگران پروژه‌ای نفت، آن‌ها را به حال خود رها کرده است و از اداره کار خواسته که موضوع را بین کارگران و پیمانکاران بررسی کند. در حالی که اداره‌ی کار خودش جز این سیستم است. ما کارگران به این نتیجه رسیده‌ایم که امروز فقط با اعتصابات می‌توانیم مطالباتمان را پیگیری کنیم.

در سال‌های گذشته، اعتصاب‌ها پراکنده و نامنسجم بود. به طوری که در دو شرکت کنارِ هم اعتصاب می‌شد و خواسته‌ها هم یکسان بود، اما بیشتر اعتصاب‌ها ناموفق بودند و اعتصاب‌های موفق هم دستاوردهایی موقتی داشتند. حتی اگر گاهی دستاوردی هم بود، با رفتارهای تخریبی و هیجانی مثل شکستنِ کانکس و ماشین‌آلات و شیشه، آن دستاورد از دست می‌رفت و به اخراج از کارِ کارگرانِ معترض ختم می‌شد. با گذرِ زمان و کسب تجربه، کارگران در این زمینه رشد خوبی داشته‌اند؛ حتی – اگر اغراق نباشد – می‌توان گفت مبارزات کارگران نفت به نقطه‌ی عطف جدیدی رسیده است.

مثلا پارسال، در تابستان ۹۹، بیشترِ نیروهای پیمانکاری صنعت نفت دست به اعتصابی گسترده زدند. به طوری که کلِ حوزه‌ی جنوب را فرا گرفت و به بقیه‌ی شهرها هم سرایت کرد. دستاوردهای خوبی هم داشت؛ مثل افزایش دستمزد تقریبی ۲۰ تا ۳۰ درصد – یا در شاخه‌های تخصصی‌تر مثل جوشکار و فیتر تقریباً ۵۰ درصد. این تجربه‌ی اعتصاب به کارگران ثابت کرد که با داشتنِ اتحاد و انسجام می‌توانند مطالبه کنند و برای آن مطالبات بجنگند. هر چند که این حرکت کامل و بر اساسِ اصول نبود، ولی مهم فهمِ خود اعتصاب برای کارگران این حوزه بود و پیش درآمدی برای خواسته‌های بعدی در سال ۱۴۰۰.

اعتصابِ امسال که تقریباً نتیجه‌ی رشد اعتصابات و تجربه‌های سال‌های گذشته بود، منسجم‌تر از قبل و با مطالبات بهتر و بیشتری مثل ۲۰ روز کار – ۱۰ روز (نامِ کمپین یا اعتصاب بیست-ده به همین مناسبت رواج یافت) مرخصی شروع شد. هر چند نتیجه‌ی کلیِ آن هنوز مشخص نشده است. سطح مطالبات مثل افزایش مرخصی، افزایش دستمزد متناسب با رشد تورم، بهبود وضعیت سرویس ایاب ذهاب و غذا و خوابگاه و حتی حذف پیمانکاران، از انسجام و آگاهیِ رو به جلوی طبقه‌ی کارگر در حوزه‌ی نفت و گاز خبر می‌دهد.

ما باید با بررسی عوامل تضعیف‌کننده و قوت‌دهنده‌ی این شرایط به دنبال بلوغ و ثمربخشیِ بیشتر باشیم:

به نظرم نقطه قوت اصلیِ حرکت این بود که آگاهی و اتحادِ کارگران نسبت به قبل رشد داشته است. همین طور، برای انجام اعتصاب زمان مناسبی انتخاب شده بود؛ چرا که ماه‌های تیر و مرداد گرم‌ترین و سخت‌ترین فصل‌های کاری در جنوب است و به همین دلیل جایگزین کردن نیرو برای پیمانکارها خیلی دشوارتر است. نقطه‌ قوت دیگر اعتصابِ امسال هم، عدمِ وابستگی به گروه‌ها و جریان‌های سیاسی‌ای بود که فقط به فکر سوء استفاده از کارگران برای منافع خاص‌شان هستند.

اما ضعف‌هایی هم هنوز هست و هم‌چنین کارشکنی‌هایی که برای جلوگیری از اتحادِ کارگران انجام می‌شود؛ مثل تفرقه‌افکنی بین کارگران از طریق بحث‌های قومیتی یا رسته‌ی شغلی، سوء استفاده از رابطه‌ی آشنایی و فامیلی، و یا این که در حال حاضر عدم پرداخت دستمزد می‌تواند بخشی از کارگران را که زندگی آسیب‌پذیرتری دارند وادار به شکستن اعتصاب کند. دلیلش هم این است که کارگران صندوقی برای اعتصاب درست نکرده‌اند و این یک نقطه ضعف بزرگ است.

از سوی دیگر، پیمانکاران هم با درخواست نیروی کار – حتی بدون تخصص – از شهرهای اطرافِ سایت، سعی داشتند کارگران اعتصابی را جایگزین کنند. تهدید به اخراج و یا اخراج از خوابگاه توسط پیمانکار، هنوز هم می‌تواند عده‌ای از کارگران را مجبور کند که به اعتصاب نپیوندند. این کارگران که سطحِ زندگیِ بسیار ضعیفی دارند، قطعا خائن نیستند و باید از سوی کارگرانِ دیگر پشتیبانی و حمایت شوند. برای مثال، عده‌ای از کارگرانی که در محیط کار اعتصاب کرده و به سرِ کار نرفته بودند، از آب و غذا محروم شدند.

یکی دیگر از حربه‌هایی که برای شکستنِ اعتصاب استفاده می‌شد این بود که مثلا کارفرما به کارگران می‌گفت که تمام شاخه‌ها به سرِ کار برگشته‌اند؛ درصورتی که با پیگیری بچه‌ها متوجه می‌شدیم که حرف کارفرما دروغ بوده است. یا پیشنهاد ایجاد نهادهای غیرکارگری مثل شورای اسلامی کار را مطرح می‌کردند که ممکن است بتواند بعضی از کارگران را فریب دهد.

تنها خودِ کارگران حامی و پشتیبانِ واقعیِ جریان کارگری هستند. آن هم با ایجاد تشکلی از خودشان که مستقل از دولت یا نهادها و ارگان‌های غیرکارگری باشد. تنها در این صورت است که کارگر می‌تواند به نتیجه برسد و دستاوردهای اعتصاب‌اش را حفظ کند و با اطمینان خاطر و همبستگیِ کارگری، خودش را برای پیگیری مطالبه‌های بعدی در اعتصاب‌های بعدی آماده کند.

ما در حدود یک ماه در اعتصاب بودیم و با وجودی که هم‌چنان کمپین و اعتصاب سراسری ادامه داشت، بیشتر هم‌گروه‌های ما مجبور به بازگشت به کار شدند. آن تعداد اندکی هم که در کمپین مانده بودیم، ترسِ از دست دادنِ کار و نیاز مالی ما را به سرِ کار کشاند. در روزهای اولِ بازگشت به کار، دعواهای زیادی در بین بچه‌ها بر سرِ متهم کردن همدیگر به شکستنِ کمپین درگرفت. این شرایطِ گروه ما بود و تا جایی که اطلاع دارم شرایط بقیه‌ی گروه‌ها هم به همین منوال بود.

هر کدام از بچه‌ها دلایلِ خودشان را برای بازگشت داشتند. یکی از روابط فامیلی با سرپرست می‌گفت و رودربایستی با سرپرست، یکی به علت این که تازه کار را شروع کرده بود و نمی‌خواست از اول به عنوان نیروی سرکش شناخته شود و باعث عصبانیت سرپرست شود، یکی می‌گفت دو زن دارد با چندین بچه‌ ‌که اگر یک هفته کار نکند نمی‌داند خرجی این‌ها باید چطور تامین شود، آن یکی دو بچه‌ی مدرسه‌ای دارد که باید اول مهر برایشان وسیله بگیرد و پس‌اندازی هم ندارد که بتواند روی آن حساب کند، یکی از کارگر‌ها را زنش از خانه بیرون انداخته بود که باید بروی دنبال کار و این طور نمی‌شود، یکی از بچه‌ها النگوی طلای دخترش را در مدت اعتصاب فروخته بود و بعد از تمام شدنِ پولِ النگو مجبور به بازگشت به کار شده بود. این‌ها فقط بخشی از صحبت‌های کارگران بود و از این دست موارد زیاد شنیده می‌شد.

وقتی دلایل را می‌شنیدم به آن‌ها حق می‌دادم و می‌دیدم چطور تامین نیازهای اولیه‌ی زندگی و نیازهای فوری، ما را مجبور به ترکِ اعتصاب کرده بود. نیازهایی که باعث شدند از اهداف بلندمدتی که قرار بود با کمپین به دست بیاید دست بکشیم و در لحظه‌ی کنونی از لحاظ روحی و روانی احساس شرم و حقارت کنیم.

وقتی ما در میانه‌ی اعتصاب برگشتیم، کارفرما و پیمانکار که متوجه اجبار ما برای بازگشت به کار شده بودند هارتر شدند و ما این هاری و احساس پیروزی آن‌ها را در مسائل کوچک و بزرگ می‌دیدیم. مثلا وضعیت سرویس‌های رفت و برگشت خیلی بدتر از قبل شده بود و اصلا برایشان اهمیتی نداشت که سرویس‌ها در این گرما کولر ندارند و یا خراب هستند. اصلا برای تأمین یخ کُلمن‌ها و تأمین آب آشامیدنیِ تمیز هیچ برنامه و رغبتی نداشتند و مشخص بود که بازگشت به کارِ ما در میانه‌ی اعتصاب به آن‌ها احساس پیروزی و قدرت داده بود و به ما احساس شکست و حقارت. بچه‌ها که وضعیت را این‌طور می‌دیدند خیلی پشیمان بودند که به سر کار برگشته‌اند؛ طوری که عنوان می‌کردند در صورت پیروزی اعتصاب خود را مستحق دریافت حقوق بالاتر نمی‌دانند. هر روزه بحث‌های زیادی بین کارگران در مورد بازگشت دوباره به اعتصاب صورت می‌گرفت که بیشتر نتیجه‌ی واقعیِ شرایطِ به وجود آمده بعد از شکستِ اعتصاب بود. با این وجود هر روز اخبار اعتصاب و کمپین را دنبال می‌کردیم. حتما خیلی از کارگرها در حین پیگیریِ اخبار مربوط به کمپین به این فکر می‌کردند که اگر ما هم می‌توانستیم می‌ماندیم.

پانویس‌ها

پانویس‌ها
۱شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس که مالک بزرگ‌ترین پالایشگاه‌های پتروشیمی کشور هم‌چون پتروشیمی بندرامام، پتروشیمی اروند، پتروشیمی تندگویان، پتروشیمی فجر، پتروشیمی بوعلی، پتروشیمی مبین، پتروشیمی ایلام، پتروشیمی کارون، پتروشیمی پارس، عملیات غیرصنعتی پازارگاد، پتروشیمی نوری و پالایشگاه گاز بیدبلند است.