چرا در سرمایه‌داری سوانح کار تمامی ندارد؟

در ماه‌هایی که گذشت دو سانحه‌ی ریزش معدن در طزره و سقوط جرثقیل در یکی از کارگاه‌های ساخت مترو، مسئله‌ای را در جامعه مطرح کرد که هر روزه طبقه‌ی کارگر با آن دست و پنجه نرم می‌کند: نبود ایمنی در محیط کار و متعاقب آن سوانح کار. سوانح برای کارگران همواره بخشی از چالش محیط کار بوده و هست و سرمایه‌دار نیز با آن به‌عنوان بخشی طبیعی از مسائل کار برخورد می‌کند؛ «بخشی طبیعی» که نیاز به تلاش برای بهبود آن تنها زمانی حس می‌شود که کارد را به استخوان کارگران رسانده باشد و اعتراض آن‌ها را به همراه داشته باشد؛ اعتراضی که ترس به اندام سرمایه‌داران بیندازد و باعث شود آن‌ها موقعیت خود را متزلزل ببیند.

نمایش‌نامه «رستگاری در چاه پرونده»؛ و برای سه رفیق

عمق چاه زیاد نبود، پنج شیش متر، شاید کمتر... ولی همین چندمتر اونقدر بود که روی هم هشتاد سال عُمرِ دو تا آدم رو بِبلعه و پَس نده... مرتضی وقتی داشت از نردبونِ چاهِ مَنهول پایین میرفت خندید و گفت اگه مُردم به مدیرعامل بگین تو جهنّم تَهِ چاهِ ویل می‌بینمش... با ماکس و اُسکیژن... از حرفش خنده‌م نگرفت، این آدم هر وقت لب وا می‌کرد همه می‌خندیدن، زبونش که به گفتنِ جُک وا میشد تا تِلنگِ یکی از ریسه‌ی خنده در نمی‌رفت وِل‌کُن نبود.

شاه‌توت‌های ارومیه

دوربین به‌طور تصادفی جای درستی قرار گرفته است: از پنجره خانه‌ای در بُرجی بلند که بُرج در حال ساخت و روبه‌اتمامی را در چند ده متریِ روبه‌رویش نمایش می‌دهد. دوربین موبایل حرکات کمی دارد و زمزمه‌ی بسم‌الله‌ فیلم‌بردار شنیده می‌شود. صدای زنی در پس‌زمینه می‌آید که با دلهره به لهجه‌ی ترکی «یا آقام‌ ابوالفضل» می‌گوید. محل حادثه در شهر ارومیه است؛ ظهر سه‌شنبه 17 خرداد 1401. ناظرین دل‌نگرانند. دل‌نگران دو کارگری که در بسکتی (سبدی) آویزان از کابل‌های در میانه برج روبه‌رویی، محکم نرده‌هایش را چسبیده‌اند. باد شدیدی می‌وزد یا بهتر بگویم طوفانی درگرفته است.

گزارشی از کارخانه‌ی آجر دهدشت

وجود منابع غنی معدنی روزمینی و زیرزمینی در دهدشت و دسترسی مناسب به بندرهای جنوبی سبب گردیده که در سال‌های اخیر شاهد رشد واگذاری و فروش قسمت‌های مختلف این منابع و معادن به افراد و اشخاص حقیقی متنفذ برای استخراج و غارت اموال طبیعی مردم آن منطقه باشیم. در این بین همواره زمزمه و تکاپوی اشخاص و افراد برای توسعه‌ی مبتنی بر سودِ به اصطلاح سرمایه‌گذاران برای رشد منطقه و ..... از تربیون‌هایشان به گوش می‌رسید و یکی از این سر و صداها کارخانه‌ی آجر دهدشت بود.

کار در آوردگاه خطر؛ عکس‌نوشته‌های کارگری

تیترهای خبریِ برگرفته از اخبار و حوادث که می‌خوانید و می‌خوانیم، تنها قطره‌های اندکی از دریای خونِ کارگرانی است که هر روز و هر ساعت در محیط‌های کار و در راهِ تولیدِ ثروت برای سرمایه‌داران ریخته شده و ریخته می‌شود؛ و همین خون‌هاست که دیوارِ قلعه‌ی ثروت‌اندوزان را رنگِ سرخ می‌زند. همان دیواری که طبقه‌ی کارگر را از سرمایه‌داران جدا می‌کند. هر خشتی که با عرقِ جبینِ زحمتکشان بر این دیوارِ قطور و بلند افزوده می‌شود فاصله‌ی طبقاتی را بیشتر می‌کند. تردیدی نیست که روزی به تقاص این خون‌های ریخته، همین کارگران هستند که دیوارهای جور و ستمِ طبقاتی را فرو خواهند ریخت و صاحبانِ ثروت را از قلعه‌ها و دِژهایشان بیرون خواهند راند. و این واقعه اتّفاق نخواهد افتاد…

داستان کوتاه «حادثه در کارگاه مرکزی» از قاضی ربیحاوی

احمد صندلی را کشید و کنار تخت نشست. صورت تیمور مثل گچ سفید بود. نگاه به سقف داشت. باد خنکی به پهلوی احمد می‌خورد و بدون اینکه کاکل‌هایش را افشان کند می‌گذشت و بی‌صدا پخش می‌شد. سالن شلوغ و پررفت‌وآمد بود و تو گاهی یادت می‌رفت که اینجا بیمارستان است. هیچ‌کس به آن عکس‌های پرستار که دعوت به سکوت می‌کرد و در سرتاسر بخش نصب بود توجهی نداشت. تخت‌ها در یک خط بودند و مردم از راهروِ میانشان می‌گذشتند.

درسِ مرگ در روز جهانیِ کارگر

یک مِی، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر است. مناسبتش از آن مناسبت‌های صد من یه غازی نیست که دولت‌های سرمایه‌داری برای پاس‌داشت و تکریم افراد و نهادها و ... و در واقع برای پاس‌داشت وضع موجود و منافعشان در تقویم‌ها وارد می‌کنند. این روز مناسبتش برمی‌گردد به مبارزه‌ای طبقاتی و برای پاس‌داشت خون‌های کارگرانی است که سنگ‌فرش‌های خیابان را سرخ کردند و یادآور مبارزه‌ی طبقه‌ای است که به‌قامت چند قرنی که سرمایه‌داری شروع به نشوونما کرده، وی نیز دست به مبارزه‌ای بی‌امان زده است و صحنه‌ی تاریخ به‌ویژه در دو قرن اخیر مشحون از نبرد آن‌ها و لبریز از سرخی خون آن‌هاست.

جانِ کارگران در جیبِ سرمایه‌داران: رشد اقتصادی چگونه جان کارگران را می‌بلعد؟

بر اساس آخرین گزارش سازمان پزشکی قانونی، در هشت ماه ابتدایی سال جاری 1258 نفر جان خود را بر اثر حوادث ناشی از کار از دست داده‌اند که این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل 4 درصد بیشتر شده است. این در حالی است که بر اساس گزارش دیگر همین سازمان، تعداد تلفات حوادث ناشی از کار در شش ماه ابتدایی سال قبل نیز نسبت به مدت مشابه در سال پیش از آن با 7.4 درصد افزایش همراه بوده است. عامل تلفات حوادث کار ذکر شده در این آمارها به تفکیک 41.5 درصد سقوط از بلندی، 23.4 درصد برخورد جسم سخت، 13.8 درصد برق گرفتگی، 5.1 درصد سوختگی، و 4.2 درصد کمبود اکسیژن گزارش شده است.

کارخانه، گودال مرگ کارگران

کارگران در مبارزه‌ی خود علیه شرایط کار و زیست خود، باید کلام و شیوه‌ای را به کار گیرند که مختص به طبقه‌ی کارگر است. در خطر بودن سلامتی کارگران نه برای عدم حمایت از تولید داخلی توسط دولت، و نه برای فقدان رقابت آزاد با سرمایه‌های کارخانه‌های خارجی، بلکه از سیستم تولیدی‌ای ناشی می‌شود که تنها هدف آن افزایش سود است و نبرد نهایی طبقه‌ی کارگر برچیدن چنین سیستمی است. آگاهی از این نبرد نهایی خود اولین گام در پیروزی آن است. هم‌نوایی کارگران با نوع بیان دشمنان خود که برای نمونه مشکلات اقتصادی را ناشی از کمک به کشورهای همسایه، عدم وجود رقابت آزاد و وجود فساد و یا فقدان خصوصی‌سازی سالم می‌دانند، مسیر این آگاهی را سد می‌کند.…

مرگ کارگران در معادن

مرگ ناشی از کار در معادن در رتبه‌ی دوم حوادث ناشی از کار، پس از کارهای ساختمانی، است. کار در معدن علاوه بر تأثیرهای بلندمدتی که بر سلامت جسم و روان کارگر می‌گذارد، خطرهای حین کار بسیاری نیز دارد. از جمله‌ی این خطرها ریزش تونل و مسدود شدن آن، حبس شدن افراد، سوختگی و مرگ است. انفجار گاز متان - که بیشترین تلفات را در معادن زیرزمینی داشته است - و همچنین انفجار مواد منفجره و لرزش ناشی از آن از مهم‌ترین عوامل خطرساز در معدن برای کارگران است.