نگاهی به فیلم مستند «اصفهان در بوق کارخانه‌ها»

فیلم مستند اصفهان در بوق کارخانه‌ها به کارگردانی بهروز ملبوس‌باف تاریخ شکل‌گیری صنعت مدرن نساجی در اصفهان و فراز و فرود مبارزات کارگرانش را روایت می‌کند. مستند با تصاویر کارخانه‌های متروک و دربسته‌ی نساجی در خیابان چهارباغ اصفهان آغاز می‌شود؛ کم‌کم ما را با نامِ بعضی کارخانه‌ها و تاریخ تاسیس آن‌ها آشنا می‌کند که حوالی سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰ است، و پس از آن روایت اصلی داستان کارخانه‌های نساجی اصفهان در چهار دوره آغاز می‌شود:

دوره‌ی یکم: از حوالی انقلاب مشروطه (۱۲۸۵ هجری شمسی) تا سال ۱۳۲۰

دوره‌ی دوم: از ورود متفقین و شکستن خفقان رضاشاهی در ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰

دوره‌ی سوم: از فروردین  1330 تا مرداد ۱۳۳۲

دوره‌ی چهارم: پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا انقلاب ۱۳۵۷

دوره‌ی یکم بیشتر دوره‌ی سرمایه‌داران است؛ دوره‌ی پیدایش کارخانه‌ها با سرمایه‌هایی که از مالکیت زمین و مستغلات و تجارت تریاک به صنعت نساجی سرازیر می‌شوند. خفقان ضدکمونیستی رضاشاهی و حمایت‌های دولتی از تولید پارچه‌ی داخلی به کسب‌وکار سرمایه‌داران رونق می‌دهد. هرچند در این دوره شاهد یک اعتصاب نسبتاً موفق برای افزایش دستمزدها هستیم، اما هنوز خبری از تشکل و اتحادیه‌ی کارگری نیست.

دوره‌ی دوم اما دوره‌ی مبارزه و تشکل کارگران است. اکنون پس از سقوط رضاشاه مطبوعات و احزاب امکان فعالیت دارند. در این میان تقی فداکار وکیل دادگستری و سازمانده محلی حزب توده در اصفهان به رهبری یک اعتصاب بزرگ در کارخانه‌های نساجی دست می‌زند و پس از آن کارگران در هر کارخانه یک اتحادیه‌ی کارگری تأسیس می‌کنند. تقی فداکار بعدتر با پشتیبانی کارگران به عنوان یکی از سه نماینده‌ی اصفهان در مجلس شورای ملی انتخاب می‌شود؛ هر چند هیچ‌گاه نقشِ خود به عنوان رهبر و سازمانده کارگران اصفهان را رها نمی‌کند و در لحظاتی که مبارزه‌ی کارگران اوج می‌گیرد از تهران به اصفهان برمی‌گردد.

دوره‌ی سوم دوره‌ی اوج‌گیری مبارزه برای ملی‌شدن صنعت نفت است. در این دوره کارگران نساجی اصفهان با راهپیمایی و ایجاد یک صندوق اعانات به یاری کارگران اعتصابی صنعت نفت می‌شتابند.

در دوره‌ی چهارم که دوره‌ی پس از کودتای ۲۸ مرداد است، حداقل آن‌طور که مستند کوتاه و مختصر روایت می‌کند دیگر خبری از اعتصاب و تشکل‌های کارگران نیست و کارخانه‌ها ، البته نه با رونق و تکاپوی سابق، به کار ادامه می‌دهند.

فیلم « اصفهان در بوق کارخانه‌ها » برای روایتِ داستان از کارگران نساجی همان سال‌ها کمک گرفته و این خود به جذابیت و عمق روایت افزوده است. این‌ها کارگرانی هستند که در سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ کودک یا نوجوان بوده‌اند، قحطی نان در اصفهان در سال ۱۳۲۰ را به چشم دیده‌اند، شیفت‌های کاری ۱۲ و ۱۴ ساعته و طنین صدای بوق کارخانه‌ها در خیابان چهارباغ را به یاد دارند و در جریان مبارزات حضور داشته‌اند. 

در میان همین کارگران یک مهمان ناخوانده نیز حضور دارد؛ یکی از آن شخصیت‌هایی که کمتر در مقابل دوربینِ یک مستند حاضر می‌شوند: کارگری که با حمایت دولت و سرمایه‌داران، یک اتحادیه‌ی وابسته و اعتصاب‌شکن تشکیل داده بود. شمس صدری در مقابل دوربین با اشتیاق تعریف می‌کند که چگونه تلاش می‌کرده تا مانع کشیده شدن کارگران معترض به سیاست شود؛ مثلاً با حمله با چاقو و چماق و زنجیر  به اعتصاب کارگران در محوطه‌ی یکی از کارخانه‌ها.

ویژگیِ دیگرِ فیلم این است که برخلاف روال معمول صنعت نمایش (سینما و تلویزیون) در این روزها به یک فیلم تبلیغاتی برای «تولید» و «کارآفرینی» تبدیل نشده است. هر‌چند رگه‌هایی از همدلی با صاحبان کارخانه‌ها و افسوس خوردن برای از میان رفتن صنعت نساجی اصفهان در فیلم وجود دارد، اما از آن‌جا که مبارزات کارگران در کانون توجه قرار گرفته نتیجه‌ی کار یک مستند کارگری از آب درآمده است.