

در دانشگاه برای آنکه بتوانم اندک پولی برای هزینههای سرسامآورِ زندگی دستوپا کنم و باری از دوش خانواده بردارم، به فکر به کار بستن مهارتهایی افتادم که از سالهای قبل یا در کلاسهای دانشگاه یاد گرفته بودم؛ این مهارتها شامل انجام تحقیق و نوشتن و ترجمه بود. نخستین مواجههام با بازار و تقاضا برای کاربست این مهارتها در خود دانشگاه بود: درخواستهایی برای انجام تحقیقها و تکالیف همکلاسیها یا سالپایینیهایی که یا پولدار بودند یا افرادی خوشگذران که وقت چندانی برای مطالعه و تحقیق نداشتند ولی در عوض وُسعشان آنقدر بود که وقت و انرژی کس دیگری را بخرند و ثمرهاش را با افتخار به استادان ارائه دهند و از شر نمرههای ناپلئونی و تمدید سنوات خلاص شوند.
شاعری آلمانی جملهای دارد به این مضمون «انسان وقتی بازی میکند به واقع انسان است». دیگرانی نیز خود زندگی را به یک بازی تشبیه کردهاند، البته بازیای که واقعی است و قواعد خاص خود را دارد. یکی از بازیهایی که توانسته در این زمانه بیشترین توجه را به خود جلب کند بازی فوتبال است.
چند سالی است برنامهای تلویزیونی به نام «میدون» در حال پخش از صداوسیما است. این برنامه رونوشتی از برنامهای مشابه در خارج از ایران به نام «Shark Tank» است که از سال 2009 در شبکه ABC آمریکا پخش میشود. شاکلهی اصلی این نوع برنامهها تشکیل شده است از چند داور که بیشترشان یا صاحبان شرکتها و هلدینگهای مالی بزرگ هستند و یا مشاورهای انگیزشی که قرار است به این برنامهها چاشنی هیجان اضافه کنند.
«کارگران گالیسیایی چه میخواهند؟» برای پاسخدادن به این پرسش باید به چند دهه قبلتر، به دوران جنگ داخلی اسپانیا و سرکوبِ فاشیستیِ جمهوریخواهان نگریست. طی جنگ، در شمال غرب، کارگران و دهقانانِ گالیسیا پس از ایالت آندالوسیا متحمل بیشترین تلفات و خسارات شدند. برخلاف ایالاتی چون باسک و کاتالونیا، مقاومت جمهوریخواهان در این ایالت حتی پیش از اعلام آغاز جنگ داخلی در هم شکسته شد. سربازان فرانکو – که خود زادهی گالیسیا بود – بیش از 80000 نفر را از دم تیغ گذراندند. سپس، استفاده از زبان گالیسیایی که چیزی در حدود یک میلیون گویِشور داشت ممنوع شد و از آن زمان، جمعیت قابلتوجهی از مردم گالیسیا برای در امان ماندن از آزار و اذیتِ فاشیستها مجبور به ترک وطن…
در این روزهای سخت و با بدتر شدن روزافزون معیشت طبقهی کارگر شاهد بیشتر شدن و قویترشدن اعتصابات کارگرانی هستیم که علیه کارفرمایانشان در کارخانهها، شرکتها، سازمانها و هر ارگانی که به نحوی در استثمار طبقه کارگر سهیم هستند به پاخاستهاند. اعتصابات سراسری جلوهگاه این واقعیت است که هنوز مردان و زنانی هستند که میتوانند منافع مشترک طبقهی کارگر را زنده نگه داشته و اجازه ندهند که کارفرمایان برای همیشه کارگران را تبدیل به بردگان بیچاره جیبهای خودشان کنند.
نظام سرمایهداری در طول حیات خود با مبارزات کارگران علیه مناسبات مبتنی بر استثمار روبرو شد و با تجربه کردن جنبشهای کارگری، برای جلوگیری از نابودیاش و ادامهی روند بهرهکشی از کارگران به ساز و کاری نیاز داشت که از آن طریق مبارزات کارگران را به چانهزنیهایی در چارچوب تعریفشده از سوی آنان محدود کند. پیشبرد این روند حقخواهی در قالب پیگیری اصلاحاتی در وضعیت، درون نهادهایی صورت میگرفت که در حقیقت تاثیرات ناچیزی بر سیاستگذاریهای کلی داشتهاند. در مقابل، این نهادهایی چون بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانیاند که در مورد سیاستهای محوری تاثیرگذار بر زیست کارگران تصمیمگیری میکنند. سازمان بینالمللی کار نیز در پیشبرد اهداف این نهادها با آنان همدست میشود.