فاجعه‌ی غیرحضوری شدن مدرسه‌ها؛ مقصر کیست؟

دی ماه امسال، با ورود به فصل امتحانات مدرسه‌ها و حضوری شدن امتحانات، آسیب تحصیلی دانش‌آموزانی که در کلاس‌های غیرحضوری، و به‌خصوص در کلاس‌های «شاد۱شبکه آموزشی دانش‌آموزی» به تحصیل پرداخته‌اند، شکل عریان‌تری به خود گرفته است. دانش‌آموزانی که بعد از حدود دو سال تحصیل غیرحضوری امروز توانایی حضور در امتحانات حضوری را ندارند و هر قدر هم که امتحانات ساده برگزار می‌گردد، باز هم برای ایشان بسیار سخت است که حتی نمره‌ی قبولی را دریافت کنند! قطعاً یک بررسی از وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان خبر از فاجعه خواهد داد! اما آیا باید تمام تقصیرها به گردن کرونا بیافتد؟!

معلمانی که در مدرسه‌های دولتی ۳۵ تا ۴۵ نفره دولتی مشغول به تحصیل هستند خوب می‌دانند که وقتی طی سیاست‌های نئولیبرالی دولت‌های پی‌درپی و بی‌کیفیت‌سازی خدمات عمومی (نسبتاً) رایگان، وقتی سال‌های سال از استخدام نیروی جدید معلم سر باز زده شده و سرانه‌ی تعداد معلم به ازای دانش‌آموزان را این‌قدر پایین آورده‌اند و کلاس‌ها با حداکثر ظرفیت و بدون هیچ امکاناتی برگزار شده است، وقتی سیاست‌های حداقلی‌سازی هزینه‌های آموزش و پرورش عمومی کودکان توسط دولت‌های مختلف دنبال شده و امروز نیز با بیشترین توان دنبال می‌شود، آسیب بزرگ امروز به وجود آمده است.

معلمی که باید دو یا سه شیفت کار کند تا امورات زندگی‌اش را بگذراند، حتی اگر فقط بخواهد در ساعت موظفی‌اش به تدریس بپردازد، باید برای نزدیک به ۴۸۰ دانش‌آموز کار تدریس و آموزش و پرورش را دنبال کند. تازه اگر همین معلم نخواهد عصرها را به مسافرکشی و کار در شغل‌های آزاد بپردازد و به کار تدریس مشغول باشد که اکنون برای جبران کمبود معلم آموزش‌وپرورش عده‌ی زیادی از معلمان باید ساعت‌های خالی مدرسه‌های دولتی را به حق‌التدریسی و خرید خدمتی‌ها بدهند. در این صورت یک معلم ممکن است تا دو برابر یا بیشتر دانش‌آموز داشته باشد. برای خود من این اتفاق در سال‌های گذشته افتاده است و با ۷۵۰ دانش‌آموز کل مدرسه کلاس داشته‌ام. برای دولت هیچ اهمیتی ندارد که این وضعیت قطعاً منجر به بی‌کیفیت شدن آموزش خواهد شد.

این روزها دولت و مجلس درحال فشار آوردن برای تصویب قانونی هستند تا معلمان بازنشسته را بتوان تا ۵ سال بیشتر در کار نگاه داشت. موضوعی که همین الان نیز درحال رخ دادن است. نظام سرمایه تنها به سود خود فکر می‌کند و برای دولت سرمایه تحصیل دانش‌آموزان مدرسه‌های دولتی که عمدتاً دانش‌آموزان کارگران هستند، هیچ اهمیتی ندارد. آن‌ها باید زودتر جذب فضاهای کار شوند، حال اگر نتوانند قرارداد خود را نیز بخوانند که چه بهتر!

در دوران کرونا تعداد زیادی از دانش‌اموزان کارگر ایران مجبور به ترک تحصیل شده‌اند یا حتی بدون ترک تحصیل مشغول به کار بوده‌اند تا کمک خرج خانواده‌های خود باشند. بسیاری از آن‌ها نه فرصت تحصیل مناسب داشته‌اند نه امکانات‌اش را.

مدرسه‌های دولتی با کلاس‌های ۳۵ تا ۴۵ نفر هیچ امکاناتی برای حضوری کردن کلاس‌ها نداشتند و حتی وقتی کلاس نصف یا سه قسمت و یا چهار قسمت می‌شد، باز هم بی‌فایده بود. معلمانی که به جای ۳ کلاس باید ۶، ۹ یا ۱۲ کلاس پی‌درپی را پشت سر هم بروند، نمی‌توانند امر آموزش را به درستی انجام دهند.

مقصر این وضعیت بیش‌از همه نظام‌سرمایه‌داری و سیاست‌های نئولیبرالی دولت سرمایه است. دولت با شانه خالی کردن از دادن خدمات آموزش و پرورش عمومی به طبقات ضعیف جامعه که توان خرید خدمات خصوصی‌شده را ندارند، با عدم استخدام نیروی کافی و ساخت فضای آموزشی کافی و مناسب، با عدم تأمین معلمانی که باید دو یا سه شیفت کار کند تا از پس معیشت روزانه خود بر‌آیند، با خالی‌کردن دست معلمان از هر گونه ابزارها و امکانات کمک آموزشی که معلمان باید با پرداخت از جیب آن‌ها را فراهم کنند، با فشار حداکثری به تمام خانواده‌های کارگری که توان و فرصت مطالبه‌گری و پیگیری وضعیت تحصیلی فرزندان‌شان را ندارند، و گاهی دانش‌آموزان را مجبور به مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی و کمک به خانواده می‌کنند، بی‌شک مقصر اصلی این وضعیت دردناک نظام سرمایه و سیاست‌های نئولیبرالی دولت‌ها در ایران است.

معلمان با تشکل‌یابی و پیگیری مطالبات، باید حمایت خود را از فرزندان طبقه‌ی کارگر، دانش‌آموزان محصل در مدرسه‌های دولتی بی‌کیفیت، حفظ کنند.

خصوصی‌کردن آموزش چنان آسیب غیرقابل جبرانی به دانش‌آموزان مدرسه‌ها دولتی وارد کرده است که داغ آن بر روی نسل نوجوان در حال تحصیل امروز تا سال‌ها باقی خواهد ماند.

پانویس‌ها