ترس روح را می‌خورد! گزارشی از پیگیری یک مطالبه‌ی مزدی

ما، ده نفر از کارکنان شیفت شب یک واحد کوچک در شرکتی خدماتی با بیش از 3000 کارمند و کارگر (همه ذیل قراردادهای کاری کوتاه‌مدت)، از چند ماه قبل تصمیم گرفتیم برای احقاق حقوق معوق و بهبود شرایط کاری‌مان دست به اعتراضی هماهنگ و یکپارچه بزنیم. نتیجه برخلاف تصور آغازین اکثر ما ده نفر این بود که به شرط همبستگی و کنارگذاشتن ترس، می‌توان کارفرما را نه‌تنها به جبران حقوق معوق، بلکه حتی به عقب‌نشینی و گردن‌نهادن به شرایط کاری بهتر واداشت.

موکول کردن پرداخت حقوق ثابت به عبور کردن از تارگت‌های نجومی فروش عموماً موجب می‌شود ویزیتور نه تنها قادر به دریافت حقوق ثابت نگردد، بلکه تنها درصد جزیی (نهایتاً پنج درصد از سود کارفرما) به عنوان حقوق دریافت نماید، آن هم در صورتی که ویزیتور معوقاتی که را که موظف به تسویه آن است جمع کرده باشد که در غیر اینصورت همین مبلغ ناچیز هم تا زمان تسویه‌ی کامل، حبس خواهد شد.

«خوب سرمایه‌دار برای اینکه سودش رو زیاد کنه باید هزینه‌اش رو کم کنه. یکی از راحت‌ترین کارها کم کردن دستمزد کارگره. یا سعی می‌کنه شدت کار کارگر رو زیاد کنه بدون اینکه دستمزدش رو زیاد کنه. کارگر سعی می‌کنه برای دستمزدش مبارزه کنه و نگذاره از مقدار لازم معیشتش کم‌تر بشه. و این مبارزه تا زمانی که سرمایه‌داری پا برجاست ادامه داره. این تضاد اصلی سرمایه‌داریه، تضاد بین طبقه سرمایه‌دار و طبقه کارگر، تضاد بین سرمایه و کار.»

یکی از بچه‌های شرکت ازم پرسید پویش افزایش 70% مزد رو امضاء میکنی یا نه؟! گفتم چرا نکنم؟! حتما این کار رو می‌کنم. باید حق و حقوق قانونی‌مون رو بگیریم، ما کارگرها باید پشت هم باشیم و ساز مخالف نزنیم. وقتی زندگی روزمره‌ام هر روز داره تباه‌تر میشه چرا امضاء نکنم؟! اما همیشه سوال‌هایی هست که فکرمو مشغول میکنه. پرسش‌های یک کارگر شکّاکدریافت یعنی ما هرسال باید برای افزایش دستمزد، کمپین تشکیل بدیم؟! ما هزارتا مشکل دیگه هم داریم. واسه هر کدوم از اونا هم باید کمپین تشکیل بدیم؟! تا حالا این همه کارزار و پویش به راه افتاده، چندتاشون موفق شدند؟! امسال گفتیم 70%، سال دیگه چی؟ مگه فرمول افزایش حقوق تو قانون نیومده؟! اینا حتی قانون خودشون رو…

ساعت‌هایی که به آشپزخانه شرکت می‌روم، گاهاً فرصتی می‌شود تا با خدماتی شرکت گفت‌و‌گویی داشته باشم، درمورد خانواده‌ی همسرش، شب‌نشینی‌ با دوستان قدیمی‌اش، اسباب‌کشی از خانه‌شان به خانه‌ای دیگر که هنوز هم 50 کیلوتر از تهران فاصله دارد، درمورد دخترش که به خاطر استرس زیاد، از رفتن به مدرسه واهمه دارد و اخیراً به پیشنهاد همکاران شرکت، او را به جلسه‌ی مشاوره می‌بَرَد.

اسفندماه در سال‌های اخیر برای طبقه‌ی کارگر بدل به ماهی شده است دلهره‌آور که شیرینی پایان سال و شروع سال نو را با تلخ‌کامی و نگرانی‌های معیشتی همراه کرده است. طبقه‌ی کارگر و سایر زحمت‌کشان مزدبگیر امسال تحت شرایطی به پیشواز سال نو می‌روند که به گواه آمار از ابتدای سال با تورم 48 درصدی1 دست‌وپنجه نرم کرده‌ و سراسر سال شاهد هرچه بی‌ارزش‌تر شدن دستمزدشان بوده‌اند. ماه بهمن با ثبت تورم بی‌سابقه‌ی 32 درصدی در شرایطی به اتمام رسید و جای خود را به اسفندماه داد که اخبار منتشره حول مسائل معیشتی حکایت از آن دارد که در میان آحاد توده‌های زحمت‌کش بالاخص کارگران، هیچ خبری از استقبال و آمادگی برای عید نیست

پس از گذشت سه‌ماه از لغو تجمع نیروهای پیمانکاری یا شرکتی نفت و گاز موسوم به "ارکان ثالث" در آبان 11403، علی‌رغم مذاکرات و پیگیری‌های مستمر نمایندگان نسبت به تحقق مطالبات حقوقی از مسئولین و مدیران وزارت نفت، هم‌چنان پیشرفت عملی و مطلوبی به نفع کارگران رقم نخورده و نه‌تنها خبری از تحقق مطالبه‌‌ی اصلی یعنی حذف پیمان‌کاران و تبدیل وضعیت نیست، بلکه درخواست‌های جزئی‌تر نظیر اجرای رأی 3188 دیوان عدالت اداری یا پاداش شهید رجایی و اعطای وام و ... نیز سرنوشت مشخصی نداشته است.

سه سال از اجرای قانون رتبه‌بندی معلمان می‌گذرد. رتبه‌بندی معلمان طرحی پر کش‌وقوس، که از ابتدای دهه‌ی هفتاد در چهارچوب طرح‌های مختلف نظیر قانون نظام پرداخت بر روی میز وزارت آموزش و پرورش بوده، اینک از 31 شهریور 1400 در قالب قانون رتبه‌بندی معلمان اجرائی شده است.

یک گوشه حیاط چند نفر کارگر دور هم جمع شده بودند و با هم صحبت می‌کردند. محسن گفت «من نمی‌فهمم چرا کارگرا هر جا حق و حقوق‌شون رو می‌خوان فوری انگ کمونیست بودن بهشون می‌چسبونن. اصلاً این کمونیسم چیه؟ مگر کمونیست‌ها چی می‌گن که این‌قدر ازشون می‌ترسن؟»