روحت را بفروش؛ انکشاف نیروی کار در استارت‌آپ‌ها

امروزه هیاهوی پر زرق‌وبرقی در مصاحبه‌های استخدامی کسب‌وکارهای نوین، یا همان استارت‌آپ‌ها بلند شده است. اگر تجربه‌ی رفتن به یکی از این مصاحبه‌ها را داشته باشید متوجه خواهید شد که تأکید بسیاری روی داشتن خلاقیت و ذوق سرشار و داشتن ایده‌های ناب دارند. آن‌ها محیط‌های خاصی را برای کار ایجاد کرده‌اند و جلسات مختلفی برای تراوش ایده‌های جذاب برگزار می‌کنند. اما آن چه زیر این پوسته‌ی فریبنده در جریان است، چهره‌ی زشت استثمار فزاینده‌ی سرمایه‌داری است. سرمایه‌داری امروز در استارت‌آپ‌ها محصولی تولید می‌کند که برای مصرف‌کننده ویژگی‌های منحصر به فردی داشته باشد. این انکشاف جدید در مصرف، انکشافی در تولید را در خود دارد؛ انکشافی در نیروی کار.

کراهت زیستن در جامعه ی سرمایه داری (۳): کودکانِ عقب‌مانده‌ و فلجِ طبقه‌ی کارگر

آلودگی‌های محیط کار، گرانی تست‌های پزشکی پیش از تولد، و مصرف روزانه‌ی مواد خوراکی بی‌کیفیت در سبد غذایی کارگران تنها چند مورد از عوامل بسیاری است که هر روز باعث زاده شدن کودکان عقب‌مانده‌ و فلج طبقه‌ی کارگر می‌شوند. کودکانی که پس از تولد نیز به دلیل خصوصی‌سازی بهداشت و درمان و هزینه‌های سرسام‌آور پزشکی، از درمان مناسب برخوردار نیستند.

استثمار چیست؟ کار و تلاش از من، راحت و خواب از تو

چرا کارگران با کار 12 ساعته در شبانه‌روز و حتی داشتن کار دوم، هر سال باز هم شکاف میان هزینه‌ها و درآمدشان بیشتر می‌شود؟ در حالی که کارخانه‌دار هر سال زمین‌های اطراف را به کارخانه ضمیمه می‌کند و دستگاه‌های جدیدی در آن نصب می‌کند. کارخانه‌دار علاوه بر گسترش کارخانه‌ی خود به تجارت نیز وارد می‌شود و هم‌چنین در شاخه‌های تولیدی دیگر نیز سرمایه‌گذاری می‌کند. این اختلاف از چه ناشی می‌شود که کارگران از حاصل کار و زحمت خود ثروتی نصیبشان نمی‌شود؟ در حالی که، سرمایه‌دار بدون کار و زحمت هر سال بر ثروتش افزوده می‌شود و خود و خانواده‌اش در تفریحات وصف‌ناشدنی غرق شده‌اند.

اضافه‌کاریِ نان و آب‌دار؛ نانی برای کارفرما و آبی برای کارگر

بسیار پیش می‌آید به هنگام مصاحبه برای استخدام در یک موقعیت شغلی پس از اعتراض کارگر به دستمزد پایین، کارفرما به کارگر گوشزد می‌کند که «ما همیشه اضافه‌کاری اینجا داریم با اضافه‌کاری دستمزدت زیاد میشه». بسیاری از مواقع در صورت پذیرش اضافه‌کاری اجباری او می‌تواند آن موقعیت شغلی را به‌دست آورد. از آنجایی که حداقل مزد مصوب‌ در هر سال زندگی کارگران را تامین نمی‌کند‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎، وجود اضافه‌کاری اجباری چه بسا باعث خشنودی بسیاری از کارگران می‌شود. کارفرمایان امکان اضافه‌کاری در محیط خود را به‌منزله‌ی مزیتی برای کارگران جا می‌زنند؛ چرا که کارگر می‌تواند دستمزد خود را به بیش از دستمزد مصوب افزایش دهد. پرسش این است که کدام طرف ماجرا در واقعیت از اضافه‌کاری سود می‌برد: کارفرما یا کارگر؟

مدیریت چیست؟ به زبان ساده

امروزه مدام می‌شنویم که «مدیریت غلط و ناکارآمد و غیرعلمی باعث تمام بدبختی‌های ما است.» این صحبت را از زبان بسیاری آدم‌ها شنیده‌ایم. از تلویزیون و رادیو و رسانه‌های رسمی و غیررسمی گرفته تا سخنرانی‌ها و تحلیل‌ها و بیانیه‌های مختلف و اظهاراتِ کارشناسی و غیرکارشناسی در سمینارها تا دورهمی‌های خانوادگی. گویا بر سر این موضوع اجماعی صورت گرفته که همه چیز زیر سرِ مدیریت است. البته بیش‌تر اوقات برای کلمه‌ی مدیریت یک پسوند یا پیشوندی انتخاب می‌شود، مثل مدیریت جهادی، مدیریت انقلابی، مدیریت علمی، مدیریت تخصصی، مدیریت کارآمد، مدیریت صحیح، مدیریت مذهبی و... . هر گروه یا جریان سیاسی با توجه به علایق صفتی به مدیریت اضافه می‌کند، اما مدیریت هم‌چنان نقش مرکزی و اصلی را بازی می‌کند.

از گرمای تابستان تا سرمای زمستان: گوشه‌ای از زندگی کارگران پیش از انقلاب

سطح آگاهی کارگران در محیط‌های مختلف نسبت به وضعیت خود و جایگاه‌شان در نظام تولیدی سرمایه‌داری، بسته به عوامل گوناگون از جمله نوع محیط کار از منظر تمرکز و تقسیم کار، سابقه‌ی مبارزاتی کارگران در آن شاخه، نوع کار و درجه‌ی اهمیت آن برای نظام سرمایه‌داری متفاوت خواهد بود. در مجموع، این کارگران با سطوح آگاهی متفاوت‌اند که موجودیتِ طبقه‌ی کارگر را می‌سازند و از درون این موجودیت ناهمگن است که کارگرانِ پیشرو برمی‌خیزند. این متن، نمونه‌ای از یک گزارش کارگری در محیط‌های کار کوچک است که محمد تقی سلیمانی در دهه ۵۰ گرد آورد و گوشه‌ای از زندگی کارگران پیش از انقلاب را نمایان می‌کند.

ردِ زنجیرها؛ ناگفته‌های یک خبر

شبکه خبری تلویزیونی سی‌ان‌ان گزارش داد: مجموع دارایی و تمکن 26 فرد ثروتمند تراز اول جهان به یک تریلیون و 400 میلیون دلار رسید، ثروتی که برابر با دارایی سه میلیارد و 800 میلیون نفر دیگر بر روی کره‌ی زمین است. یعنی چیزی بیش از نیمی از کل جمعیت جهان!

خودکشی و استثمار: بر دوراهیِ مقاومت و تسلیم

در 11 آبان امسال (1399) حمیدرضا بهبودی کارگر 32 ساله‌ی رودباری به علت اخراج از کار و تحمل چهار ماه بیکاری روبه‌روی یک معدن ماسه اقدام به خودکشی کرد. او چندی بعد به علت جراحات ناشی از سوختگی جان داد. خودکشی‌های پی‌درپی کارگران در واکنش به بیکارسازی‌ها و سیاست‌های تعدیل ساختاری اینک مدت‌هاست که اخبار کارگری را به خود اختصاص می‌دهد. خودکشی طبقات استثمار شونده سابقه‌ای به اندازه‌ی خود استثمار دارد. همواره از میان استثمار شوندگان بوده‌اند کسانی که مرگ را به زندگی خفت‌بار برای ثروت‌اندوزان ترجیح می‌داده‌اند.