در دانشگاه برای آنکه بتوانم اندک پولی برای هزینههای سرسامآورِ زندگی دستوپا کنم و باری از دوش خانواده بردارم، به فکر به کار بستن مهارتهایی افتادم که از سالهای قبل یا در کلاسهای دانشگاه یاد گرفته بودم؛ این مهارتها شامل انجام تحقیق و نوشتن و ترجمه بود. نخستین مواجههام با بازار و تقاضا برای کاربست این مهارتها در خود دانشگاه بود: درخواستهایی برای انجام تحقیقها و تکالیف همکلاسیها یا سالپایینیهایی که یا پولدار بودند یا افرادی خوشگذران که وقت چندانی برای مطالعه و تحقیق نداشتند ولی در عوض وُسعشان آنقدر بود که وقت و انرژی کس دیگری را بخرند و ثمرهاش را با افتخار به استادان ارائه دهند و از شر نمرههای ناپلئونی و تمدید سنوات خلاص شوند.
امروزه هیاهوی پر زرقوبرقی در مصاحبههای استخدامی کسبوکارهای نوین، یا همان استارتآپها بلند شده است. اگر تجربهی رفتن به یکی از این مصاحبهها را داشته باشید متوجه خواهید شد که تأکید بسیاری روی داشتن خلاقیت و ذوق سرشار و داشتن ایدههای ناب دارند. آنها محیطهای خاصی را برای کار ایجاد کردهاند و جلسات مختلفی برای تراوش ایدههای جذاب برگزار میکنند. اما آن چه زیر این پوستهی فریبنده در جریان است، چهرهی زشت استثمار فزایندهی سرمایهداری است. سرمایهداری امروز در استارتآپها محصولی تولید میکند که برای مصرفکننده ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشد. این انکشاف جدید در مصرف، انکشافی در تولید را در خود دارد؛ انکشافی در نیروی کار.
ورزش حرفهای در ذات خود مفهوم موجود در نظام طبقاتی یعنی برتری یک فرد بر فرد یا افراد دیگر را یدک میکشد که هنگام عجین شدن با مناسبات سرمایهداری نمایانتر میگردد. یک فرد در ورزش حرفهای حاضر است برای اینکه بر حریف خود غلبه کند و خود را برتر جلوه دهد دست به هرکاری بزند؛ از خریدن داور مسابقه، دوپینگ، خشونت، ایجاد جو روانی، تبانی و ... گرفته تا صدمهزدن به بدن خود مانند وزن کم کردن در ورزشهای انفرادی که منجر به عوارض مختلف میشود.