در این گزارش، برای درک مبارزه کارگران گروه ملی فولاد علیه خصوصی‌سازی و واکنش دولت به آن در بخش‌های آتی، ابتدا به سرگذشت صنعت فولادسازی در ایران و الزامات آن می‌پردازیم و سرگذشت گروه ملی فولاد را به طور خاص پس از واگذاری به بخش خصوصی در سال 88 بازگو می‌کنیم. سپس اهداف سیاست خصوصی‌سازی در ایران را به عنوان بستر فعلی اعتراضات کارگری بیان می‌کنیم. در انتها تلاش می‌کنیم از سیر مبارزه‌ی پرشکوه کارگران گروه ملی آموزه‌هایی استخراج کنیم.

در 11 آبان امسال (1399) حمیدرضا بهبودی کارگر 32 ساله‌ی رودباری به علت اخراج از کار و تحمل چهار ماه بیکاری روبه‌روی یک معدن ماسه اقدام به خودکشی کرد. او چندی بعد به علت جراحات ناشی از سوختگی جان داد. خودکشی‌های پی‌درپی کارگران در واکنش به بیکارسازی‌ها و سیاست‌های تعدیل ساختاری اینک مدت‌هاست که اخبار کارگری را به خود اختصاص می‌دهد. خودکشی طبقات استثمار شونده سابقه‌ای به اندازه‌ی خود استثمار دارد. همواره از میان استثمار شوندگان بوده‌اند کسانی که مرگ را به زندگی خفت‌بار برای ثروت‌اندوزان ترجیح می‌داده‌اند.

کسی نیست که این روزها غوغای سور و ساتِ بورس و سهام و سودهای عجیب‌غریبِ آن به گوشش نرسیده باشد. جالب است که از سوی دیگر، چندی است که نجواهایی درباره‌ی سهام‌دار کردن کارگران در کارخانه‌ها شنیده می‌شود. پس ماجرا در ظاهر این است که واگذاری سهام، نه برای خالی کردن جیب کارگران، که برای پروپیمان کردن آن است! که این خود مایه‌ی حیرت است (چرا که از جانب دولت‌های سرمایه‌دارانه، اجرای هرگونه سیاستی که اندکی هم به نفع کارگران باشد، در هیچ کشوری، بدون اعمال فشار از جانب کارگران صورت نگرفته است).