روز چهارم فروردینماه، هنگامیکه بیشتر مردم در شهرهای کردنشین ایران در حالِ رقص و پایکوبی نوروزی بودند، کارگری که شغلش کفاشی در پیادهروی یکی از خیابانهای پیرانشهر بود، دست به خودکشی میزند. تنها پس از گذشت دو روز از حادثهی مزبور یکی دیگر از فرودستان جامعه در پیرانشهر هنگامیکه مشغول کولبری بود، در برف و کولاک وحشتناک از همراهانش جدا شده و در مسیر بازگشت به سوی مرز گم میشود. پیکرِ بی جان این کولبر در روز دوشنبه، ششم فروردین ماه، با ملایمتر شدن جو و با تلاش افراد بومی در ارتفاعات مرزی پیدا میشود.
در متن حوادثی که پس از مرگ مهسا امینی رخ میدهد، چه شده که بچه پولدارهای تهران شعار «اعتصاب سراسری» سر میدهند؟ چه شده که زالوهایی که از خون کارگران تغذیه میکنند، از «منافع» خودشان گذشتهاند تا برای همهی مردم «آزادی» به ارمغان آورند؟ آب چقدر سربالا رفته که این قورباغهها ابوعطا میخوانند؟