در ماههایی که گذشت دو سانحهی ریزش معدن در طزره و سقوط جرثقیل در یکی از کارگاههای ساخت مترو، مسئلهای را در جامعه مطرح کرد که هر روزه طبقهی کارگر با آن دست و پنجه نرم میکند: نبود ایمنی در محیط کار و متعاقب آن سوانح کار. سوانح برای کارگران همواره بخشی از چالش محیط کار بوده و هست و سرمایهدار نیز با آن بهعنوان بخشی طبیعی از مسائل کار برخورد میکند؛ «بخشی طبیعی» که نیاز به تلاش برای بهبود آن تنها زمانی حس میشود که کارد را به استخوان کارگران رسانده باشد و اعتراض آنها را به همراه داشته باشد؛ اعتراضی که ترس به اندام سرمایهداران بیندازد و باعث شود آنها موقعیت خود را متزلزل ببیند.
یک مِی، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر است. مناسبتش از آن مناسبتهای صد من یه غازی نیست که دولتهای سرمایهداری برای پاسداشت و تکریم افراد و نهادها و ... و در واقع برای پاسداشت وضع موجود و منافعشان در تقویمها وارد میکنند. این روز مناسبتش برمیگردد به مبارزهای طبقاتی و برای پاسداشت خونهای کارگرانی است که سنگفرشهای خیابان را سرخ کردند و یادآور مبارزهی طبقهای است که بهقامت چند قرنی که سرمایهداری شروع به نشوونما کرده، وی نیز دست به مبارزهای بیامان زده است و صحنهی تاریخ بهویژه در دو قرن اخیر مشحون از نبرد آنها و لبریز از سرخی خون آنهاست.