کشاورزان هند در سه نسل گذشته همواره در یک جنگ فرسایشی با شرکتهای مختلف برای از دست ندادن حداقلهای زندگی خود بودهاند؛ از کمپانی هند شرقی تا UCC تا مونسانتو و کارگیل. برای همین وقتی پارلمان هند با عجله این قوانین را تصویب کرد، کشاورزان دقیقا میدانستند که چه چیزی در انتظارشان است؛ قوانینی که قرار است کشاورزی هند را زیر و رو کند و زندگی نزدیک به 70 درصد مردم هند را تحت تاثیر قرار دهد.
دولت راستگرای هند تا بدینجا از همهی ابزارهای مدرن برای سرکوب اعتراضات تاریخی کشاورزان استفاده کرده است. این وسط چیزهای بسیاری در خطر است: سیستم کشاورزی که مردم هند را از قحطی حفظ کرده است در آستانهی بیثباتی است و کشاورزان هند در آستانهی ورشکستی هستند. دولت هند و میلیاردرهای پشت سرش بر سر چهارراه تاریخی قرار گرفتهاند: آنها محاسبه کرده بودند که اگر بتوانند سیاست و اقتصاد روستایی هند را زیرو رو کنند میتوانند سالها قدرت خود را در بالای هرم حفظ کنند.
هر روز اخباری که از گوشه و کنار میشنویم، حداقل شامل چندین تجمع یا اعتصاب در کارخانههاست. تجمعهایی که بیشتر به علت تعطیلیِ کارخانههایی ست که خصوصیسازی شده و از تولید و رونق افتادهاند؛ و به تبع، کارگرانش بیکار و دربهدر شدهاند. عمدهی این شرایط حاصل واگذاری کارخانهها به بخش خصوصیست که در ایران از اوایل دههی هفتاد شروع شد. در دو دههی اخیر، با تعطیلی کارخانههایی مواجهایم که کارگرانش بیش از یک دهه است مطالبات خود را دریافت نکردهاند. یکی از این کارخانهها، کارخانهی مخابرات راه دور ایران (آی تی آی شیراز) است.
پس از واگذاریهای مکرر و برملا شدن فسادهای کارفرمای جدید و مقاومت و اعتراض پیدرپی کارگران، در تیرماه سال 1399، دادگاه رأی به ابطال واگذاری و استرداد مالکیت کارخانه به بانک تجارت داد. پس از 8 ماه انتظار که به سالهای انتظار کارگران اضافه شد، با بازدید ریاست قوهی قضاییه در 2 اسفند سال 1399، پلمپ 5 سالهی کارخانه بالاخره باز شد. با تأکید ایشان مبنی بر بازگشایی و آغاز به کار کارخانه، بانک تجارت و سازمان خصوصیسازی، در شعار و حرف و ظاهر، آمادهی بازگشایی کارخانه، و در عمل، آمادهی دور بعدی واگذاری کارخانه، این بار به شخص و نهادی دیگر میشوند.
کارگران کارخانهی لاستیک پارس ساوه در 11 اسفندماه سال 1399 تجمع اعتراضی صنفی برگزار کردند. این هشتمین روز است که این کارگران اعتصاب میکنند و در محوطهی مجتمع، تجمع اعتراضی ترتیب میدهند. افزایش دستمزد، حل مشکل صندوق پسانداز این شرکت و استرداد پولهایی که در سالهای گذشته در آن اندوخته شده و همچنین پرداخت عیدی از خواستههای اصلی کارگران بوده است.
دور جدید اعتصاب کارگران هفتتپه از 23 خرداد ماه سال جاری در شرایطی آغاز شد که کارگران هفتتپه 2 ماه حقوق خود را دریافت نکرده بودند. در روزهای اول اعتصاب به گزارش کانال سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه، کارگران با تجمع مقابل مدیریت شرکت اعتراض خود را به وضعیت پیشآمده اعلام داشتند. در این اعتصاب کارگران بخشهای مختلف شرکت از جمله بخش اداری و کشاورزی حضور داشتند. کارگران خواستار پرداخت دستمزد، لغو خصوصیسازی شرکت هفتتپه و همچنین تمدید دفترچههای درمانی خود شدند. کارفرمایان شرکت هفتتپه نه تنها 2 ماه حقوق فروردین و اردیبهشت کارگران را پرداخت نکرده بودند، بلکه در شرایط سخت بیماری کرونا حتا از پرداخت حق بیمهی کارگران سرباز زده بودند.
حکایت کارگران شرکت کنتورسازی ایران جدید و ناشنیده نیست. همان حکایت کارگران هفتتپه، هپکو و آذرآب و مجتمعها و کارخانههای دیگر است: خصوصیسازی، عدم پرداخت دستمزدها، اخراج کارگران در چند مرحله و سپس تعطیلی. شرکت کنتورسازی در سال 1347 تأسیس شد و کارخانهی آن در سال 1350 در شهرک صنعتی قزوین (اکنون شهرک صنعتی البرز) آغاز به کار کرد. فعالیت اصلی شرکت تولید کنتورهای برق، آب و گاز و صندوقهای فروشگاهی است. کارخانه با ظرفیت تولید صدهزار کنتور در سال آغاز به کار کرد، در دههی 80 به ظرفیت تولید یک میلیون کنتور رسید و در سال 1385 اولین نمونهی کنتور داخلی در این کارخانه تولید شد.
کارخانه قند یاسوج با سابقهی نیم قرن فعالیت، پیرترین صنعت استان کهگیلویه و بویراحمد میباشد. سال 44 در دوران پهلوی در یکی از بهترین نقاط یاسوج کلنگزنی آن آغاز و در سال 46 با دریافت 15 هزار تن چغندر فعالیتش را آغاز کرد. همزمان با آغاز فعالیت کارخانه، زمینهای اطراف آن و بخشهای زیادی از دشت آن منطقه به زیر کشت چغندر رفت. کارخانهای که سالهای متمادی درگیر تعطیلی و راهاندازی مجدد بود و شرایط به وجود آمده از همه بیشتر کام کارگران این کارخانه را تلخ کرده است. در تمامی این سالها، ماهی نبوده که کارگر کارخانه قند با آرامش و امنیت خاطر به زندگی خود بپردازد. مدام درگیر اعتراض و اعتصاب بوده است. مسئله آنقدر طول کشیده است…
نساجی مازندران زمانی آنقدر بزرگ بود که قائمشهر را که در گذشته روستایی بیش نبود، به شهری بزرگ تبدیل کرد. نساجی مازندران به حدی پیشرفت داشت که به عنوان قطب اقتصادی شمال کشور شناخته شد؛ که نه تنها مازندرانیها بلکه کارگرانی از سراسر کشور به آنجا میآمدند و با کار در کارخانه نساجی مازندران روزی خود و خانوادهشان را تامین میکردند. انقلاب که شد کارخانه نساجی مازندران زیر نظر بانک صنعت و معدن درآمد. بعد از انقلاب و در سال 1362 تولیدات در اوج خود قرار داشت به گونهای که مردم برای خرید پارچههایش صف میکشیدند. اما در سال 1372 اعلام شد که به دلیل بدهی کارخانه به بانک صنعت ومعدن، به بانک ملی واگذار شده و این آغازی برای…
کسی نیست که این روزها غوغای سور و ساتِ بورس و سهام و سودهای عجیبغریبِ آن به گوشش نرسیده باشد. جالب است که از سوی دیگر، چندی است که نجواهایی دربارهی سهامدار کردن کارگران در کارخانهها شنیده میشود. پس ماجرا در ظاهر این است که واگذاری سهام، نه برای خالی کردن جیب کارگران، که برای پروپیمان کردن آن است! که این خود مایهی حیرت است (چرا که از جانب دولتهای سرمایهدارانه، اجرای هرگونه سیاستی که اندکی هم به نفع کارگران باشد، در هیچ کشوری، بدون اعمال فشار از جانب کارگران صورت نگرفته است).