عمو یدو1 نزدیک 20 سال است که در واحد تعمیرات سکو کار میکند. رویهمرفته بیشتر از 30 سال سابقهی کار دارد اما سابقهی بیمهاش به 15 سال هم نمیرسد. اگر قانون مشاغل سخت و زیانآور به دادش برسد، پنج یا شش سال دیگر، در آستانهی 70 سالگی بازنشسته میشود. مشقت زندگی کارگری، چهرهاش را پیرتر نشان میدهد. به قول خودش، کارکردن با خارجیها روی کشتی باعث شده تبدیل به کارگری متخصص و کاربَلَد شود و به همین دلیل رئیس واحد تعمیرات و حتی رئیس سکو حسابی قبولش دارند و حتی احترامی بیش از سایر کارگران برایش قائلاند. پیر است اما تیز و فِرْز، و هرکس کارش لنگ میماند سراغ عمو یدو را میگیرد. چند کلمهای انگلیسی هم بلد است، بیشترش…
زندگی سختیهای خودش رو داره ولی برای ما اصلاً زندگی یه جور دیگه بوده. درد شکم برای ما و ثروتمندان فرق میکنه، آخه برا اونا از پرخوری هستش و برا ما از گرسنگیِ تحمیلی هستش. تو شهر و روستای ما الان کلی ثروتمند هستن و زناشون هم دیگه که کلاً یه جور دیگه زندگی میکنن. اونا حتی یه روز هم دست به سیاه و سفید و تر و خشک نزدند و میبینی هر روز یه آرایش و ماشین و لباس و کفش و خلاصه این وسایل تجملی رو دارن و پزش رو میدن که با کار هزاران کارگر دیگه ساخته شده و به دست اونا میرسه؛ ولی خوب اونا چه میفهمن از این که ما زنان کارگر که چی میکشیم…
میخواهم بهعنوان یک نفر از بدنهی کارگران جهان بگویم که ما درستتر و اساسیتر از من است. تا زمانی که صحبت از من باشد تمامیِ بار این مصیبت و رنج استثمار و کارگری بر عهدهی من است؛ یعنی بدبختی، بی پولی، مریضی زن و بچه و ... همه و همه حاصل بی عرضگی ما کارگران است. پولداری و موفقیت سرمایهدارن نیز از شخصیت و صلابت آنها ناشی شده است. در این حالت افراد تعیینکنندهی جهان خود هستند.
لبخندی روی صورتم نشست. نمیدانم اینکه داشتم خودم را مسخره میکردم و به حال وضع زندگیام میخندیدم از فشار روانیای که رویم سنگینی میکرد بود یا از دنیای ظالمانهای که در آن زندگی میکردم. شاید از ظالمانه بودن زندگی بود. شاید از ناتوانیام برای خرید یک دست مبل تازه که خودمان در کارخانه آن را تولید میکردیم و منی که روی کاناپهی قدیمیام لم داده بودم.
دقت دارید وضع چگونه است؟ مسیح هم که باشی قرار است یک روز و فقط یک روز با خارتاجی بر سر، صلیبت را به دوش بکشی و ته روز به آن سهمیخ شوی و تمام. اما استثمار شدن و در جایگاه کارگر و زحمتکش قرار گرفتن یعنی اینکه هر روز باید صلیب استثمار و تبعات زندگیِ استثماری را بر دوش بکشی و ته هر ماه به میخش کشیده شوی و دوباره روز از نو و ماه از نو. این است پیوستگی مدام هستی و زندگی در جهان مبتنی بر استثمارِ سرمایهداری.
موکول کردن پرداخت حقوق ثابت به عبور کردن از تارگتهای نجومی فروش عموماً موجب میشود ویزیتور نه تنها قادر به دریافت حقوق ثابت نگردد، بلکه تنها درصد جزیی (نهایتاً پنج درصد از سود کارفرما) به عنوان حقوق دریافت نماید، آن هم در صورتی که ویزیتور معوقاتی که را که موظف به تسویه آن است جمع کرده باشد که در غیر اینصورت همین مبلغ ناچیز هم تا زمان تسویهی کامل، حبس خواهد شد.
«خوب سرمایهدار برای اینکه سودش رو زیاد کنه باید هزینهاش رو کم کنه. یکی از راحتترین کارها کم کردن دستمزد کارگره. یا سعی میکنه شدت کار کارگر رو زیاد کنه بدون اینکه دستمزدش رو زیاد کنه. کارگر سعی میکنه برای دستمزدش مبارزه کنه و نگذاره از مقدار لازم معیشتش کمتر بشه. و این مبارزه تا زمانی که سرمایهداری پا برجاست ادامه داره. این تضاد اصلی سرمایهداریه، تضاد بین طبقه سرمایهدار و طبقه کارگر، تضاد بین سرمایه و کار.»
از رحمت خبر ندارید؟ جایی چیزی نشنیدید؟ زن بیچارش با سه تا بچه دو هفته است منتظره. همه همدیگر را نگاه کردند. هر بار که از کسی بیخبر میشوند همین ماجراست و بعضی حرفها تکرار میشه. گرفتنش. به سند اینکه خیلیها را گرفتهاند. دیروز آمدند نانوایی و از صف کشیدند بیرون و بردند. اما چرا تا الان خبری ازش نیامده؟ گیر طالبان شده؟ دوباره برگشته اما تلفن نداشته خبر دهد؟ یا کشته شده. هر جایی، سر کار، در راه توسط خِفتگیری چیزی یا در افغانستان...
دستگاه و سازوكار بورژوازي در جامعه مدني ما را از بدو تولد در خود مي ربايد. ما هر روز در خيابان، در مدرسه، در سريالهاي حقيرانه و مذبوحانهی رسانههاي داخلي و خارجي، در دنياي فقير آكادميك و دانشگاه، ياد ميگيريم كه حساسيت خود را تنها بر سرنوشت فردي و رقابتطلبانهی خودمان قرار دهيم. به ما گفته شده است كه خود را توسعه دهيم و پيشرفت كنيم و در اين راه كوشا باشيم. ما هر روز درگير آرزوها و تمايلات فردي خودمان هستيم.
نه. قرار نیست 96 تکرار بشه. باید انقلاب کرد، باید انقلابی بود، باید به خشم انقلابی دمید. خشم طبقاتی کور نیست یا نباید باشد. خشم طبقاتی لحظهای نیست که بیاد و بره. هوسی نیست که سریع بشه آرومش کرد. میره تو پوست و استخون آدم. صبر، انقلابی رو ممکن میکنه. ارادهی انقلابی رو توان میده. شجاعت و ایثار، انقلابی را پدید میاره. تو هم اگر اینقدر اراده و خشم داری پایه باش.









