ما کارگران فصلی میوهچین، آن دسته از افراد طبقهی کارگریم که ناچار به فروش موقتی نیروی کارمان به صاحبان باغها و مالکان زمینهای کشاورزی هستیم؛ مانند سایر هم طبقهایهایمان که بهجز کالای نیروی کارِ خود چیزی برای فروش ندارند. خریداران نیروی کار ما افرادی از طبقهی سرمایهدار و مالکان زمین هستند. بر طبق آنچه ذکر شد، در این گزارش کوتاه تلاش میشود گوشهای از زیست و کار کارگران میوهچین در استان آذربایجان غربی و موانع مبارزاتی آنها را بازگو نماییم.
در دانشگاه برای آنکه بتوانم اندک پولی برای هزینههای سرسامآورِ زندگی دستوپا کنم و باری از دوش خانواده بردارم، به فکر به کار بستن مهارتهایی افتادم که از سالهای قبل یا در کلاسهای دانشگاه یاد گرفته بودم؛ این مهارتها شامل انجام تحقیق و نوشتن و ترجمه بود. نخستین مواجههام با بازار و تقاضا برای کاربست این مهارتها در خود دانشگاه بود: درخواستهایی برای انجام تحقیقها و تکالیف همکلاسیها یا سالپایینیهایی که یا پولدار بودند یا افرادی خوشگذران که وقت چندانی برای مطالعه و تحقیق نداشتند ولی در عوض وُسعشان آنقدر بود که وقت و انرژی کس دیگری را بخرند و ثمرهاش را با افتخار به استادان ارائه دهند و از شر نمرههای ناپلئونی و تمدید سنوات خلاص شوند.
انقلاب اکتبر 1917 در روسیه و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی به همگان نشان داد که رهایی زنان تنها از دریچهی انقلاب طبقهی کارگر ممکن خواهد شد. سیاستهای پی گرفته در اتحاد جماهیر شوروی دستِکم تاثیر بهسزایی در تحول وضعیت زنان از لحاظ حقوقی گذاشت. البته این سیاستها تنها روی کاغذ پیگیری نشدند و جهت اجرایی شدن و یاری رساندن به ارتقای زنان کارگر و دهقان کارگروههای ویژه و همچنین بازرسانی از خود کارگران و دهقانان برای نظارت بر آنها تعیین شد.
این متن گفتگویی است میان مسافر و یکی از زنان رانندهی مشغول به کار در اسنپ که از خلال یک گفتگوی سادهی روزمره، انبوه مشکلاتی که این بخش از کارگران خدماتی با آن دست به گریبان هستند و میزان استثمار رانندگان اسنپ را آشکار میکند. مسافر: سلام. راننده: سلام. حرکت کنیم؟ مسافر: بله بفرمایید.
تو مسیر دوباره به آلکثیر فکر کردم. به اون بدن لاغر و نحیفش. به بچههای امشب که همشون یه رضای درون دارن که فشار زندگی رو گُردشه، که توی خطر تعدیل و اخراجِ، که از کلهی صبح تا بوق سگ باید کار کنه، که قرارداش رو تمدید نمیکنن، که مادرش مریضِ، که خواهرش جهاز میخواد ...