من یک بیمار خاص از طبقه‌ی کارگرم

چند ماه بیش‌تر نیست که فهمیده‌ام یک بیماری خاص گرفته‌ام. داستان این است که قرار نیست طی یک فرایند درمانی از آن نجات یابم بلکه تا آخر عمر با من است و هر ماه باید مبلغ زیادی از حقوقم را جدا از بیمه، برای هزینه‌ی ویزیت، دارو، آزمایش و تزریقات موردنیاز بپردازم. از آنجایی که بیمارستان‌های دولتی نوبت‌هایشان بسیار شلوغ است، اغلب مجبور می‌شوم در درمانگاه‌های خصوصی کارم را انجام دهم. در دو ماه گذشته، مبالغ پرداختی‌ام برای انجام امور پزشکی چند برابر شده است و فشار مالی زیادی را تجربه می‌کنم. به هر حال، نمی‌خواهم گرفتاری‌های شخصی‌ام را برایتان بنویسم، بلکه به جست‌وجوی ریشه‌های ساختاری ماجرا خواهم رفت تا به میانجی آنها، هستیِ بیماران خاص درون کلیت سرمایه‌داری را…

نگاهی اجمالی بر بیمه‌ی کارگران ساختمانی

تنها 52.5 درصد کارگران ساختمانی بیمه هستند و 47.5 درصد کارگران فاقد بیمه هستند. کارگران تنها در صورتی می‌توانند از بیمه‌ی تأمین اجتماعی استفاده کنند که پروانه‌ی مهارت کسب کرده باشند، قرارداد کاری داشته باشند و حق بیمه بپردازند. بخش وقیحانه و بی‌شرمانه‌ی ماجرا اما آن‌جا است که بسیاری از کارفرمایان، کارگران ساختمانی را بدون قرارداد به کار می‌گیرند. تازه این موضوع تنها شامل بخش قانونیِ نیروی کار است و قریب به اتفاق کارگران ساختمانیِ مهاجر در این آمار حضور ندارند. با این اوصاف، کارگر بدون قرارداد، نمی‌تواند تقاضای بیمه کند و باید بدون بیمه به کار خود ادامه دهد. می‌توان فهمید که چگونه این قوانین، تماماً به‌نفع سرمایه‌داران کار می‌کند و دست کارگران به جایی نمی‌رسد.

بیمه بیکاری

خصوصی‌سازی که همراه خود کاهش حقوق و مزایا، افزایش ساعات کار، معوقات پرداخت و دست‌آخر تعدیل را به‌دنبال دارد، این‌بار دریچه‌ای جدید به‌روی خود یافته است تا پس از بیکاری، باز هم به‌دنبال پایمال‌کردن حقوق کارگران باشد. «برون‌سپاری بخش بیمه‌ی بیکاری» به شرکت‌های خصوصیِ کاریابی نمونه‌ی روشنی است از ادامه‌ی توحش سیستم سرمایه‌داری تا نان بخورونمیر کارگر اخراج شده نیز به کامش حرام شود. تجربه‌ی کارگری زیر این وضعیت را روشن خواهد کرد.