كشتی مسافرتی اوسكودار آمادهی حركت شده بود و عمَر و پدرش هم سوار این كشتی بزرگ شده بودند. اوسكودار مسافران جزیرههای همجوار را به یكدیگر و نیز شهر بزرگ جابهجا میكرد.
دیگر دیر شده است. آیتن زیر نور بیجان چراغی که از سقف اتاق آویزان بود مشغول خواندن آگهیهای هفتگی روزنامه بود. در ضمیمهی روزنامه جهت اطلاع مشتریان، سیاههای از کالاهای جدید چاپ شده بود.