ما، ده نفر از کارکنان شیفت شب یک واحد کوچک در شرکتی خدماتی با بیش از 3000 کارمند و کارگر (همه ذیل قراردادهای کاری کوتاهمدت)، از چند ماه قبل تصمیم گرفتیم برای احقاق حقوق معوق و بهبود شرایط کاریمان دست به اعتراضی هماهنگ و یکپارچه بزنیم. نتیجه برخلاف تصور آغازین اکثر ما ده نفر این بود که به شرط همبستگی و کنارگذاشتن ترس، میتوان کارفرما را نهتنها به جبران حقوق معوق، بلکه حتی به عقبنشینی و گردننهادن به شرایط کاری بهتر واداشت.
دستگاه و سازوكار بورژوازي در جامعه مدني ما را از بدو تولد در خود مي ربايد. ما هر روز در خيابان، در مدرسه، در سريالهاي حقيرانه و مذبوحانهی رسانههاي داخلي و خارجي، در دنياي فقير آكادميك و دانشگاه، ياد ميگيريم كه حساسيت خود را تنها بر سرنوشت فردي و رقابتطلبانهی خودمان قرار دهيم. به ما گفته شده است كه خود را توسعه دهيم و پيشرفت كنيم و در اين راه كوشا باشيم. ما هر روز درگير آرزوها و تمايلات فردي خودمان هستيم.
پس از گذشت سهماه از لغو تجمع نیروهای پیمانکاری یا شرکتی نفت و گاز موسوم به "ارکان ثالث" در آبان 11403، علیرغم مذاکرات و پیگیریهای مستمر نمایندگان نسبت به تحقق مطالبات حقوقی از مسئولین و مدیران وزارت نفت، همچنان پیشرفت عملی و مطلوبی به نفع کارگران رقم نخورده و نهتنها خبری از تحقق مطالبهی اصلی یعنی حذف پیمانکاران و تبدیل وضعیت نیست، بلکه درخواستهای جزئیتر نظیر اجرای رأی 3188 دیوان عدالت اداری یا پاداش شهید رجایی و اعطای وام و ... نیز سرنوشت مشخصی نداشته است.
چندین سال است که کارکنان شرکتی و پیمانی صنعت نفت موسوم به "ارکان ثالث نفت" درپی اعتراض به شرایط فلاکتبار خود دست به اعتراضات پراکندهای زدهاند. نمایندهی کارگران سه روز قبل از تجمع، در پیامی صوتی از ممانعت مسئولین نسبت به برگزاری این تجمع به بهانهی وضعیت ملتهب سیاسی و نظامی در این روزها خبر داد. فارغ از برگزاری این تجمع و سرنوشت آن قدری نسبت به اصل موضوع و سیاست حاکم بر آن تأمل میکنیم.
اخیراً عکسهایی از اعتصابات کارمندان شرکتهای زیر مجموعهی شرکت ملی نفت ایران مانند شرکت نفت فلات قاره و شرکت نفت و گاز پارس، در رسانههای مختلف بازتاب زیادی داشته است. لازم است تا چند نکته را در این باب متذکر شویم.
چند روزْ بعد از حادثه، با یکی از رفقایم سوار اتوبوس شده و راهی طبس میشویم. صبح زود به شهر رسیدهایم و پرنده در خیابانها پر نمیزند. به بوستان گلشن که پارک مرکزی شهر است میرویم تا بلکه همصحبتی پیدا کنیم.
با آغاز تابستان، صحبت کمپین سراسری کارگران پروژهای نفت و گاز دوباره بر سر زبانها افتاد. افزایش دستمزدها و خواست 14 روز مرخصی در ازای 14 روز کار از سرفصلهای اصلی کمپین در سال جاری بود. شاید هنوز فرصت آن نرسیده باشد که در مورد نتایج و آیندهی کمپین امسال اظهارنظر کرد اما جدای از این ابهامات، ابهامات دیگری نیز در مورد ماهیت کمپین و موضعی که در قبال آن میتوان داشت وجود دارد
علی مشغول کار با دستگاه بود که بهمن اومد سراغش.
کارگران در سال جدید با افزایش حدود بیست درصدی دستمزد خود مواجه شدند. این افزایش در میزان دستمزدی که خودش بسیار پایینتر از حداقلهای مورد نیاز و رشد تورم است، کارگران را در شرایط دشوارتری نسبت به سال قبل قرار میدهد. لذا طبیعی است که با مقاومت پراکنده یا متحد کارگران کارخانهها و رستههای مختلف مواجه شود.
سالهاست سرمایهداران با تکرار جملهی «کارگر ایرانی که درست و حسابی کار نمیکند» کارگران را تحقیر میکنند. صحتسنجی ایمان سرمایهداران به حرفهای خودشان کار سختی نیست. کافیست کارگران به هر دلیلی یک روز سر کار حاضر نباشند تا ببینید آیا ایشان به هر دری خواهند زد تا اوضاع به همان به قول خودشان «درست و حسابی کار نکردن» برگردد یا نه؟ در این قبیل آسمان ریسمان بافتنها همواره مثال «باتعهد» کار کردن ژاپنیها و کرهایها هم مانند چماقی بر سر کارگران ایرانی فرود میآید. رابطهی کارگر و سرمایهدار وقتی عیانتر از همیشه میشود که کارگران سعی کنند با ایجاد اتحاد و یکپارچگی مطالباتی از قبیل دستمزد را یکصدا طلب کنند و در راستای تحقق این خواسته دست به اعتصاب یا…