متن پیشِ رو گزارش و تحلیلی است از اعتصاب کارخانهی لیلاند مورتورز که یکی از کارخانهجات مهم در صنعت خودروسازی ایران پیش از انقلاب 1357 بوده است. این گزارش توسط «سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر» در دی ماه 1357 منتشر شده است. در اواخر مهرماه همان سال این اعتصاب شروع و با پیروزی کارگران و برآورده شدن تمام خواستههای اقتصادیشان به اتمام میرسد.
وجود منابع غنی معدنی روزمینی و زیرزمینی در دهدشت و دسترسی مناسب به بندرهای جنوبی سبب گردیده که در سالهای اخیر شاهد رشد واگذاری و فروش قسمتهای مختلف این منابع و معادن به افراد و اشخاص حقیقی متنفذ برای استخراج و غارت اموال طبیعی مردم آن منطقه باشیم. در این بین همواره زمزمه و تکاپوی اشخاص و افراد برای توسعهی مبتنی بر سودِ به اصطلاح سرمایهگذاران برای رشد منطقه و ..... از تربیونهایشان به گوش میرسید و یکی از این سر و صداها کارخانهی آجر دهدشت بود.
کارخانهای که قرار است دربارهی آن بنویسم در استان کردستان شهرک صنعتی دهگلان در فاصلهی دو شهر سنندج و دهگلان واقع شده و کارگرانش هم از اهالی این دو شهرند. نه فقط در این کارخانه بلکه در شهرک صنعتی نیز اکثریت کارگران محل سکونتشانْ سنندج و یا دهگلان است. هنگامی که شهر در خروسخوان و یا نیمههای شبِ تاریک در خواب است، دستهدسته کارگران فارغ از هر تفاوتی در میدانهای خروجی شهر به انتظار سرویس نشسته و یا پس از گذراندن شیفتی طاقتفرسا به خانههایشان برمیگردند.
شرکت اسنوا با قراردادن شروط استخدامی عملاً همانند بسیاری از شرکتها اقدام به ایجاد اضافهکاری اجباری برای کارگران کرده است. حتی با وجود دو جمعهی تعطیل در هر ماه، در مواردی کارگران حتی در این دو روز تحت عنوان اضافهکاری مجبور به کار میشوند. سطح دستمزد پایین در شرکتهای کوچک و متوسط، وجود بیکاری در جامعه و از همه مهمتر، عدم وجود تشکلهای کارگریِ مقابله کننده با این مکانیسم، سرمایهدار را قادر ساخته است که این اضافهکاری اجباری را که خلاف قانون است به قانون داخلی این شرکت تبدیل کنند.
سطح آگاهی کارگران در محیطهای مختلف نسبت به وضعیت خود و جایگاهشان در نظام تولیدی سرمایهداری، بسته به عوامل گوناگون از جمله نوع محیط کار از منظر تمرکز و تقسیم کار، سابقهی مبارزاتی کارگران در آن شاخه، نوع کار و درجهی اهمیت آن برای نظام سرمایهداری متفاوت خواهد بود. در مجموع، این کارگران با سطوح آگاهی متفاوتاند که موجودیتِ طبقهی کارگر را میسازند و از درون این موجودیت ناهمگن است که کارگرانِ پیشرو برمیخیزند. این متن، نمونهای از یک گزارش کارگری در محیطهای کار کوچک است که محمد تقی سلیمانی در دهه ۵۰ گرد آورد و گوشهای از زندگی کارگران پیش از انقلاب را نمایان میکند.
تنها زمان استراحت کارگران، زمانی است که به آنها برای صرف ناهار و رفتن به دستشویی داده میشود و این زمان حداکثر نیم ساعت است. به گفتهی خود کارگران کارخانه، گاهی اوقات باید ساعت 4 یا 5 صبح سر کار حاضر شوند. عدهای از کارگران نیز ناراحت از پرداخت نشدن اضافهکاری خود به طور کامل هستند.
نساجی مازندران زمانی آنقدر بزرگ بود که قائمشهر را که در گذشته روستایی بیش نبود، به شهری بزرگ تبدیل کرد. نساجی مازندران به حدی پیشرفت داشت که به عنوان قطب اقتصادی شمال کشور شناخته شد؛ که نه تنها مازندرانیها بلکه کارگرانی از سراسر کشور به آنجا میآمدند و با کار در کارخانه نساجی مازندران روزی خود و خانوادهشان را تامین میکردند. انقلاب که شد کارخانه نساجی مازندران زیر نظر بانک صنعت و معدن درآمد. بعد از انقلاب و در سال 1362 تولیدات در اوج خود قرار داشت به گونهای که مردم برای خرید پارچههایش صف میکشیدند. اما در سال 1372 اعلام شد که به دلیل بدهی کارخانه به بانک صنعت ومعدن، به بانک ملی واگذار شده و این آغازی برای…
کارگران شرکت معادن زغالسنگ کرمان در سال 1399 تا کنون پانزده روز دست به اعتصاب زدهاند، که در اکثر موارد با تجمع نیز همراه بوده است. اولین روزی که در سال 99 کارگران دست به اعتصاب زدند اول اردیبهشت بود و پس از آن، از پانزدهم تا بیستوهشتم اردیبهشت به مدت چهارده روز مداوماً دست به اعتصاب زدند، که غالباً با تجمع همراه بوده است.