نزدیک به یک دهه است که به ابتکار اتاق بازرگانی تهران و همراهی نهاد ریاست جمهوری و وزارت صمت، نشان افتخاری «امینالضرب» هرساله به تعدادی از فعالان برجستهی اقتصادی در بخش خصوصی اعطا میشود. حضور کارخانهدار و بانکدار و وزیر و وکیل و استاد دانشگاه و روزنامهنگار و... در این مراسم نشان میدهد که طبقهی کارگر در مسیر مبارزهاش تنها با کارفرمایانش طرف نیست. دشمنان و استثمارگران این طبقه طیفی به مراتب وسیعتر از کارفرمای یک واحد تولیدی هستند. از این رو، پرولتاریا برای مقابله با سرمایهداری نیازمند مبارزهای است سیاسی که حائز گامهایی معین و همهجانبه باشد.
کتاب کوچک اولین حکومت کارگری، تلاشی است در پاسخ به این پرسش اساسی که چرا و چگونه نخستین دولت کارگری در پاریسِ فرانسهی اواخر قرن نوزدهم میلادی به پیروزی رسید و توانست دولت سرمایهداری مستقر در فرانسه را، علیرغم قدرتی که داشت، در هم بشکند و تغییرات و تحولاتی بزرگ و چشمگیری در همان محدودهی شهر پاریس ایجاد کند. همچنین سعی بر آن دارد تا نشان دهد این امکان یعنی توانایی ایجاد یک دولت و جامعهی جدید که در آن استثمار انسان از انسان، فقر، بیکاری و گرفتاری کارگران و زحمتکشان از آن رخت بربسته باشد، وجود دارد.
کارگران در شرایط فلاکتبار کنونی به ناچار از ابراز بدیهیترین و جزئیترین درخواستهای صنفی خودداری، سکوت و تحمل را ترجیح میدهند اما آنچه که آنها را از ترس اخراج و آوارگی و بیکاری و کلیهی شرایط نابرابر در محیط کار رها میسازد، داشتن ابزاری برای روبرو شدن با کارفرمایان در جهت پیگیری همین مطالبات است. این ابزار همانا ایجاد تشکلی واقعی در محیط کار است. وجود اتحاد و تشکل امکانی جمعی است برای مبارزه بهمنظور ارتقاء سطح دستمزدها و جلوگیری از سقوط آنها به زیر ارزش نیرویکار.
فیلم متأسفیم جا ماندی (Sorry We Missed You) ساختهی کن لوچ، کارگردان انگلیسی و حامی مبارزهی طبقهی کارگر، است و در سال 2019 به نمایش درآمد. کن لوچ اغلب بابت سبک واقعگرایی اجتماعیاش در فیلمسازی مشهور است و کارگران و زحمتکشان و آمال و آلام آنان معمولاً موضوع فیلمهای اوست. از دیگر فیلمهای بنام او شایسته است که به فیلم قوش؛ زمین و آزادی؛ نان و گلهای سرخ؛ یازده سپتامبر (فیلم کوتاه)؛ من، دنیل بلیک؛ و البته فیلم تحسینشدهی بادی که در مرغزار میوزد اشاره کرد. ریکی، شخصیت اصلی فیلم متأسفیم جا ماندی، پس از سالها کار متنوع پارهوقت، با غرور به کارفرمایش میگوید: من هیچ وقت محتاج به بیمهی بیکاری تأمین اجتماعی نبودم، ترجیح میدهم اول گرسنگی بکشم! این…
تو مسیر دوباره به آلکثیر فکر کردم. به اون بدن لاغر و نحیفش. به بچههای امشب که همشون یه رضای درون دارن که فشار زندگی رو گُردشه، که توی خطر تعدیل و اخراجِ، که از کلهی صبح تا بوق سگ باید کار کنه، که قرارداش رو تمدید نمیکنن، که مادرش مریضِ، که خواهرش جهاز میخواد ...
چه چیز نارضایتی و مبارزهی طبقهی کارگر از اوضاع کنونی را از نارضایتی بازاریان و سرمایهدارانِ خرد و کلان متمایز میکند؟ برای پاسخ به این پرسش، باید ابتدا پرسشی دیگر را مطرح کرد. چه عواملی سرنوشت کارگران در نقاط گوناگون کشور، از مجتمعهای صنعتی بزرگی چون هفتتپه، فولاد اهواز، هپکو و آذراب تا کارگاههای کوچکی که کارگران با صاحبان وسایل تولید ستیز روزمرهای بر سر حداقلهای قانونی دارند، با وجود تمام تمایزی که با هم دارند، به هم پیوند میدهد؟
در میانِ تابلوها و علائمِ راهنمایی و رانندگی تابلوی معروفی هست تحتِ عنوانِ «کارگران مشغول کارند». این که کاربردِ این تابلو چیست و در چه مکانهایی به کارِ قوانین میآید ارتباطِ چندانی به آن چه میخواهیم بگوییم ندارد، هرچند بیارتباط هم نیست. فعلاً برای ما این مهم است که به شهادتِ وجودِ این تابلو، این «کارگران» هستند که مشغول کارند و نه سرمایهدارها. در واقع هیچکَس در هیچکجا تابلویی با عکس یا عنوانِ «سرمایهداران مشغولِ کارند» ندیده و احتمالاً نخواهد دید. چون «سرمایهداران» در نظامِ سرمایهداری نیازی به کار کردن ندارند، به این دلیلِ خیلی ساده که سرمایهداران «نیروی کارِ کارگران» را با مقدارِ معمولاً ناچیزی پول خریداری میکنند تا کارگران به جای آنها مشغولِ کار باشند.