من به معنای دقیق کلمه راننده نیستم، بلکه مسافربر یا مسافرکش اسنپ هستم؛ کارگری که کارش جابهجایی مسافران است. در چارچوب شرکت اسنپ، مسافرکشی و رانندگی کردن نیز به مانند سایر کارها، صَرف نیروی کاری است که در جامعهی سرمایهداری به شکل کالا درمیآید و به فروش میرسد. کار مسافرکشی، فرسودن قوای ذهنیـبدنی بهمنظور کسب معاش است، بدون هیچگونه تحقق خویشتن. ساعتها باید مشغولِ پا بر روی پدال گذاشتن باشی و مسافران را به مقصدشان برسانی. کار مسافرکشی به کارگیری توان بدنی و ذهنی راننده در جامعهی مبتنی بر مالکیت خصوصی سرمایهداری است و از منظر تقسیمکار اجتماعی در بخش تولید خدمات قرار میگیرد. رانندگان یا بهتر بگوییم مسافرکشان اسنپ نیز بخشی از طبقهی کارگر هستند که نیروی کارشان را…
این متن گفتگویی است میان مسافر و یکی از زنان رانندهی مشغول به کار در اسنپ که از خلال یک گفتگوی سادهی روزمره، انبوه مشکلاتی که این بخش از کارگران خدماتی با آن دست به گریبان هستند و میزان استثمار رانندگان اسنپ را آشکار میکند. مسافر: سلام. راننده: سلام. حرکت کنیم؟ مسافر: بله بفرمایید.