ماهیت هیچ جریان سیاسی را نمیتوان صرفاً از آنچه خود درباره خویشتن میگوید شناخت. برای این شناخت باید به اعمال ایشان نگریست. ولی گاهی اوقات حرف دل انسان، ناخودآگاه بر زبان جاری میگردد و ماهیتاش در سخن هویدا میشود.
آنانی که از سرمایهداریِ بدون فساد سخن میگویند یا ساحر و افسونگرِ کارگراناند یا کارگرانی افسون شده. برای دیدنِ فساد و دزدیِ سرمایهداران لازم نیست به جای دوری بروید یا منتظرِ افشاگریِ دلالانِ فسادستیز باشید؛ به کارفرما و صاحبکاری نگاه کنید که سایهی شومش هر روز بر سرِ ماست. کارفرمایی که هر روز از ارزش افزودهای که ما تولید میکنیم سود میبرد و مایی که هر روز فقیرتر و بیچارهتر از قبل میشویم.
در نگاه عدالتخواهان، کارگران صرفاً نیروی کار ارزانی هستند که باید سر به زیر افکنده و در خدمتِ افزایش تولیدِ سرمایهداران باشند. هر چند هنوز ابزارهای حمایتی اندکی - مانند قانون کار - باقی مانده که مانع سرکوبِ کامل و به بند کشیدنِ مناسبِ کارگران میشود. آنها با حسرت به کارگران چینی و هندی مینگرند و در دل آرزو میکنند که به زودی همهی موانع تولید از سر راه برداشته شود.