میدانم دیگر راه برگشتی وجود ندارد. کلاه ایمنی ام را از سر برمیدارم و کولهام را به دوشام میاندازم و از کارگاه میزنم بیرون. سوار اتوبوس واحد میشوم. از این که زیر بار امضاء نرفتم کمی احساس غرور میکنم به سان مبارزی فاتح. در طول مسیر بازگشت به خانه، با دیدن انبوه پروژههای ساختمانی خیلی زود احساس غرورم تبخیر میشود. به خودم میآیم ناامید و مبهوت.
زنان کارگر نایسر سعی دارند با کار در کارگاههای خیاطی و قالیبافی و امور خدماتی یا ساخت صنایع دستی در منزل، بار سنگین فقر بر دوش خانوادههایشان را سبکتر کرده یا آنجا که خود سرپرست خانوار محسوب میشوند معاش خانواده را تأمین میکنند. وضعیت زنان شاغل در یکی از کارگاههای خیاطی این ناحیه را بهعنوان نمونهای از میان دهها کارگاه دیگر شرح میدهیم.
ساعت کار در مرغداری تا پایان دوره دو ماهه، ٢٤ ساعته است یعنی کارگران تمام ٢٤ ساعت باید درگیر کار باشد و در سالن مرغداری حضور فعال داشته باشد. کارگران مرغداری باید بهطور نوبتی و شیفتی در سالن حضور داشته و مشغول کار باشند. کار سالن شامل کنترل وضعیت خوراک، روشنایی، تنظیم هواکشها، دمای داخل سالن و ... است. در بیشتر مرغداریها، تعداد کارگران ٢ نفر و در برخی دیگر ٣ نفر است. مرغداریهای با کارگر ٣ نفره شیفتهای ٨ ساعته یا ٤ ساعته دارند و در مرغداریهای ٢ نفره هم، 4 شیفت ٦ ساعته دارند.
آگاهی نسبت به کار، شرایط کار، خویشتن و کارفرما و طبقهبندی دانستهها برای عمل درست ضرورت دارد. در این نوشته سرفصلهایی را برای گفت وگو مطرح میکنیم تا تجربیات کسبشده در این محورها را به اشتراک بگذاریم. باید نتیجه مداقه و غور در این حرفه، عملکرد بهترمان در کلاس درس و تأمین منافعمان در تقابل با کارفرما باشد. ما معلم هستیم، یادگیری هم مقدمهی یاددهی است و هم نتیجهی آن.
طبقهی کارگر برای شناخت خود و پیریزی راه رهایی از استثمارش ناگزیر از شناخت کل جامعه است و تا آنجا که کل جامعه و سازوکارهای آن و طبقات دیگر را بشناسد، خود را میشناسد و تا آنجا که خود را بشناسد میتواند مسیر رهایی طبقاتیاش را ترسیم کند. راه یکیست و آن پیشبرد مبارزهی طبقاتیِ برآمده از تضاد کارمزدی و سرمایه است. این مبارزه از راه متحد کردن طبقات کارگر از سطوح محلی تا ملی و منطقهای و جهانی و بهوسیلهی تشکیل نیروی سیاسی طبقهی کارگر پیش میرود.
«مؤسسه و مرکز نیکوکاری ابوطالب» که یک سازمان مردم نهاد (NGO) فعّال در زمینهی «حامی کودکان کار و آسیبدیده» محسوب میشود، ویدئویی از یک کودک کار کتکخورده با چشمی کبود در فضای مجازی منتشر کرد.
ماهیت هیچ جریان سیاسی را نمیتوان صرفاً از آنچه خود درباره خویشتن میگوید شناخت. برای این شناخت باید به اعمال ایشان نگریست. ولی گاهی اوقات حرف دل انسان، ناخودآگاه بر زبان جاری میگردد و ماهیتاش در سخن هویدا میشود.
روز چهارم فروردینماه، هنگامیکه بیشتر مردم در شهرهای کردنشین ایران در حالِ رقص و پایکوبی نوروزی بودند، کارگری که شغلش کفاشی در پیادهروی یکی از خیابانهای پیرانشهر بود، دست به خودکشی میزند. تنها پس از گذشت دو روز از حادثهی مزبور یکی دیگر از فرودستان جامعه در پیرانشهر هنگامیکه مشغول کولبری بود، در برف و کولاک وحشتناک از همراهانش جدا شده و در مسیر بازگشت به سوی مرز گم میشود. پیکرِ بی جان این کولبر در روز دوشنبه، ششم فروردین ماه، با ملایمتر شدن جو و با تلاش افراد بومی در ارتفاعات مرزی پیدا میشود.
احتمالاً در تلویزیون یا شبکههای اجتماعی شنیده باشیم ، یک کارشناس برای چاقی، یا یک پزشک برای جلوگیری از دیابت و بیماریهای دیگر میگویند چه بخوریم، یا چه نخوریم؟ اما امسال، فراتر از مجموعهی توصیهها، دولت تصمیمی دربارهی خوردن و یا نخوردن ما گرفت. اما اشتباه نکنیم، دولت نگران سلامت جامعه نشده. اینبار برای دولت سرمایهداران، خورد و خوراک طبقهی کارگر و کارگران مزدی معضل شده بود.
ما کارگران فصلی میوهچین، آن دسته از افراد طبقهی کارگریم که ناچار به فروش موقتی نیروی کارمان به صاحبان باغها و مالکان زمینهای کشاورزی هستیم؛ مانند سایر هم طبقهایهایمان که بهجز کالای نیروی کارِ خود چیزی برای فروش ندارند. خریداران نیروی کار ما افرادی از طبقهی سرمایهدار و مالکان زمین هستند. بر طبق آنچه ذکر شد، در این گزارش کوتاه تلاش میشود گوشهای از زیست و کار کارگران میوهچین در استان آذربایجان غربی و موانع مبارزاتی آنها را بازگو نماییم.