نمایشنامهی «رقابت برای نشستن سرِ سفرهی خالی» رفتار و کنشِ دو کارگر را در موقعیتی یکسان در برابر کارفرما به تصویر میکشد. یکی به سادگی با وعدههای پوچ و توخالیِ کارفرما رام میشود و در وضعیتی که سه ماه حقوق عقب افتاده دارد، با التماس و دعای طولِ عمر برای کارفرما پا پَس میکشد. و کارگر دیگری که با آگاهی و اراده، قدم به قدم کارفرما را سرِ جایش مینشاند و به عقب میراند. چرا چنین است؟ شاید به نظر برسد که ویژگیهای شخصیتی آدمهاست که کارگر اولی را از دومی متمایز میکند و باعث میشود که دومی رفتار متفاوتی در پیش بگیرد. اما در خلالِ گفتگوهای نمایشنامه درمییابیم که نیرو و توانِ کارگر دوم ناشی از نیروی اتحاد کارگرانی…
حالا اگر دقت میکردی، جمع شدن یک قطرهی کوچک اشک در زاویهی چشم راست مراد را میتوانستی ببینی. من زل نزدم. با اینکه برایم غریب میآمد، اما زل نزدم -بیچاره خلیل- با آن هیکل درشت و خوشتراش. همانطور که مراد میگفت. سه روز مصلوب زیر آفتاب. آدم میخشکد و پلاسیده میشود. تکتکِ چینهای صورت مراد به تو میگفت که چقدر به خلیل دلبسته بوده و دوستش داشته است.
قاضی ربیحاوی، داستاننویس و فیلمنامهنویس ایرانی زادهی 1335 در آبادان است. از جمله آثار او میتوان به مرداد پای كورههای جنوب، نخل و باروت، خاطرات یک سرباز، و از این مكان اشاره کرد. داستان بلندیهای آتش، به سال 1358 در مجموعهی داستان کوتاه حادثه در کارگاه مرکزی، نشر دامون، منتشر شده است.