حالا اگر دقت میکردی، جمع شدن یک قطرهی کوچک اشک در زاویهی چشم راست مراد را میتوانستی ببینی. من زل نزدم. با اینکه برایم غریب میآمد، اما زل نزدم -بیچاره خلیل- با آن هیکل درشت و خوشتراش. همانطور که مراد میگفت. سه روز مصلوب زیر آفتاب. آدم میخشکد و پلاسیده میشود. تکتکِ چینهای صورت مراد به تو میگفت که چقدر به خلیل دلبسته بوده و دوستش داشته است.
قاضی ربیحاوی، داستاننویس و فیلمنامهنویس ایرانی زادهی 1335 در آبادان است. از جمله آثار او میتوان به مرداد پای كورههای جنوب، نخل و باروت، خاطرات یک سرباز، و از این مكان اشاره کرد. داستان بلندیهای آتش، به سال 1358 در مجموعهی داستان کوتاه حادثه در کارگاه مرکزی، نشر دامون، منتشر شده است.