هر روزه در آگهیهای استخدامی، با عباراتی از قبیل «به یک کارگر سادهی فروش نیازمندیم» مواجه میشویم. از نتایج سیستم سرمایهداری، طبقهای در جامعه است که خود، هیچگونه مالکیتی بر ابزار تولید دارد و تنها مالک نیروی کارشان هستند. لذا، این طبقه برای امرار معاش، ناچار به فروش نیروی کار خود به کسانی میشود که مالک ابزار تولید و همچنین سرمایه هستند (یعنی طبقهی سرمایهدار) تا شاید بتوانند از این طریق به رفع نیازهای اولیهی خود بپردازند و بقای حیات خود و خانوادهشان را موجب شوند. اما در ادامه میبینیم که این طبقه از جامعه (طبقهی کارگر) برای رفع همین نیازهای اولیه، با چه مصائب و دشواریهایی دست و پنجه نرم میکند.
کمکپرستاران بهعنوان کارگران بخش درمان کارهایی را انجام میدهند که به ظاهر ساده است، اما بخش عظیمی از کارهای بهلحاظ بدنی سخت و طاق فرسا را همین کمکپرستاران انجام میدهند. افزون بر این، معمولاً کمکپرستاران بخشی از وظایف پرستاران را نیز بر عهده دارند. بیمارستانهای خصوصی کمکپرستاران را که از حقوق و مزایای پایینتری برخوردارند بهجای پرستارها استخدام میکنند. اینها فقط بخشی از مشکلات کمکپرستاران است که در این گزارش به آنها پرداخته شده است.
سالهاست سرمایهداران با تکرار جملهی «کارگر ایرانی که درست و حسابی کار نمیکند» کارگران را تحقیر میکنند. صحتسنجی ایمان سرمایهداران به حرفهای خودشان کار سختی نیست. کافیست کارگران به هر دلیلی یک روز سر کار حاضر نباشند تا ببینید آیا ایشان به هر دری خواهند زد تا اوضاع به همان به قول خودشان «درست و حسابی کار نکردن» برگردد یا نه؟ در این قبیل آسمان ریسمان بافتنها همواره مثال «باتعهد» کار کردن ژاپنیها و کرهایها هم مانند چماقی بر سر کارگران ایرانی فرود میآید. رابطهی کارگر و سرمایهدار وقتی عیانتر از همیشه میشود که کارگران سعی کنند با ایجاد اتحاد و یکپارچگی مطالباتی از قبیل دستمزد را یکصدا طلب کنند و در راستای تحقق این خواسته دست به اعتصاب یا…
مشارکت فعال پرستاران و دیگر کارگران حوزهی بهداشت و درمان در اعتصابات اخیر چشمگیر بود. در هفتهی دوم ژانویهی 2023 بیش از 7000 پرستار شاغل در دو بیمارستان بزرگ شهر نیویورک به نامهای مرکز پزشکی مانتفیور و بیمارستان ماونت ساینای، اعتصابی سه روزه را سازماندهی کردند. خواستهی پرستاران اعتصابی افزایش حقوق و افزایش استخدام پرستاران دیگر به علت شدت کار طاقتفرسای ایشان بود. به گفتهی نمایندگان ایشان برخی پرستاران در مدت شیفتهای طولانی خود فرصتی برای غذا خوردن یا دستشویی رفتن ندارند. این روایتها برای کارگران و پرستاران ایرانی که توحش سرمایه را با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند البته که آشناست.
روز 18 بهمن 1357، کارگران و دانشجویان در رستوران کارخانه صنعتی جنرال اجتماع کرده و کارگران خواستههای خود را مطرح کرده و مدیرعامل و صاحب کارخانه را احضار کردند. کارگرانْ مدیرعامل (شیرخدایی) را برای پاسخگویی به کارخانه آوردند. وی در ابتدا حاضر به پرداخت فقط 120 هزار تومان بود و پس از ساعتها گفتگو و افشاگری از جانب کارگران به هیچوجه حاضر به عقبنشینی نبود. آنها برای رسیدگی به دزدیهایی که ضمن تبدیل قسمت سرویس به تولید انجام شده بود، مدیرعامل قسمت سرویس (شاپور ادریساوی) را از کارخانهاش به جلسه آوردند. کارگران قسمت سرویس نیز پشتیبانی کامل خود را از کارگران جنرال صنعتی اعلام میکنند. صاحب کارخانه (عنایت بهبهانی) پس از مطلعشدن از جریانْ مخفی شده و کارگران با وجود…
در سرمایهداریْ همهچیز کالایی و پولی میشود و از آنجا که اصل بر سود و انباشت سود است و نه رفع نیازهای بشری، لذا اساسیترین نیازهای بشری چون آموزش و بهداشت نیز کالایی شدهاند. در بیش از نیم قرن اخیر، خصوصیسازی و پولیسازیِ همهچیز از اصول پایهای سیاست اقتصادی سرمایهداری در سطح جهانی بوده و کشور ما، ایران، نیز از این قاعده مستثنا نیست. همین روال است که بیمارستانها و مراکز خدمات درمانی را نیز به شرکت و بنگاه اقتصادی تبدیل کرده و اکثریت قشر پزشک را به قشری طمٌاع و پولپرست بدل نموده است. در این میان، علیرغم اینکه طبقه کارگر و زحمتکش ثروت اصلی جامعه را تولید میکنند، ولی بیشترین رنجِ این کالاییسازی و پولیسازیِ همهچیز و از…
من به عنوان یک نیروی کار در یکی از کارخانههای مشهد که وسایل بهداشتی کودک، مسواک، و نخ دندان تولید میکرد، استخدام شدم. درست 4 سال پیش بود. یادمه روزهای اول حس و حال جالبی داشتم. همه چی برام جالب بود. آخه من اولین بار بود به چنین محیطی راه پیدا میکردم. من برای کارگرهای اونجا یک نیروی تازهکار و پر انرژی بودم. خب این موضوعِ پرانرژی بودن من یک گزینهی خیلی قوی بود، مخصوصاً برای رئیس رؤسا.
در متن حوادثی که پس از مرگ مهسا امینی رخ میدهد، چه شده که بچه پولدارهای تهران شعار «اعتصاب سراسری» سر میدهند؟ چه شده که زالوهایی که از خون کارگران تغذیه میکنند، از «منافع» خودشان گذشتهاند تا برای همهی مردم «آزادی» به ارمغان آورند؟ آب چقدر سربالا رفته که این قورباغهها ابوعطا میخوانند؟
جبارکمونیستْ لقبی بود که بهش داده بودن. جبار راننده کامیون بود با قدی بلند، هیکلی چارشونه، پشت فرمون همیشه یه لُنگ آویزون بود دور گردنش. در وقت استراحت همه دور هم جمع میشدیم. تمامی رانندگان و منی که پرچمدار بودم مثلا با پرچمی قرمز ماشینها را به سمت محل تخلیه بار هدایت میکردم. وقت استراحتمون به بحث های جدی و گاهی اوقات هم بزلهگویی و شوخی سپری میشد. همه جبار رو به لقب جبار کمونیست صدا میزدند.
طبقهی کارگر معمولاً در محلههای پایین شهر و کارگرنشین زندگی میکنند. کارگران به اقتضای شغلی که دارند گاهی مجبور به رفتن به محلهی پولدارها میشوند. صبح زود شاهد کارگرانی هستیم که خوابآلوده در کنار ایستگاههای بیآرتی و مترو منتظرند که به سمت شمال شهر بروند. منطقهای که ساختمانهای شیک و شکیل دارد، مدل ماشینها در آن منطقه متفاوت است و شهر منظم و تمیز است. غروب باید با خیل خستگی و کلافگی مجدد به سمت محلههای نامنظم و کثیف و شلوغ خود برگردند. شاید شما هم گاهی به این فکر کرده باشید که زندگیکردن در محلههای پولدارنشین چقدر دلانگیز است. این همان موهبتی است که برای سرایدارها دردسرهای بزرگی درست کرده است.