نگاهی به اعتصاب کارگران پیمانکاری صنایع نفت و گاز و پتروشیمی

چند روز است اعتصاب کارگران شرکت‌های پیمانکاری در پروژه‌های نفت و گاز و پتروشیمی شروع شده است. اعتصابی با نامِ کمپین 1400 یا بیست‌-ده (بیست روز کاری - ده روز استراحت و مرخصی) که کارگران پراکنده شده در بخش‌های گوناگونِ پروژه‌ها را برای درخواست‌های مشخص و مشترکِ کارگری‌شان به اعتصابی هماهنگ دعوت کرده است. کمپین توانسته این حربه‌ی سرمایه‌دارانه که کارگران را در پیمان‌های مختلف و با پیمانکارهای گوناگون سرگردان کرده، پس بزند و آن‌ها را متحد کند. همان‌طور که آن‌ها در ساعت‌کاری و سطحِ استثمار و شرایطِ سختِ کاری یکسان هستند، امروز در اعتراض به این شرایط متحد شده‌اند. چرا که کارگران فقط به طور متحدانه می‌توانند ایستادگی کنند. درود بر شما.

هر طبقه از اجتماع، سندیکایش را می‌سازد

اختلاف طبقاتی بیداد می‌کند. اختلاف طبقاتی ناشی از وجود دو طبقه‌ی اجتماعیِ کارگر و سرمایه‌دار. طبقه‌ی کارگر متشکل از میلیون‌ها کارگر ـ مثلا در ایران حدود چهل تا پنجاه میلیون ـ و طبقه‌ی سرمایه‌دار متشکل از چند صد سرمایه‌دارِ کنترل‌کننده. رفتار متحدانه برای هر طبقه ضروری است. طبقه‌ی سرمایه‌دار برای حفظ وضعیت موجود متحد است و متحدانه برخورد می‌کند؛ طبقه‌ی کارگر نیز برای شکست این وضعیت نیاز دارد متحدانه برخورد کند و با هم هماهنگ باشد. هر طبقه از اجتماع، سندیکایش را می‌سازد.

اهدافِ مبارزاتِ جاریِ کارگران صنعت نفت، گاز و پتروشیمی

خواسته‌ی اصلی کارگران پیمانی و پروژه‌ای در این دور از اعتراضات و مبارزاتشان که از روز 29 خرداد 1400 و در وسعت و شدت بیش‌تری از سال گذشته درگرفته است، افزایش حقوق و نیز پرداخت معوقات است. خواسته و مطالبه‌ای برآمده از زندگی و معیشت آن‌ها که در مقابل و پیش‌خوان سرمایه‌داران و دولتیان قرار گرفته است و باید که پیش برده شده و گامی از آن عقب ننشست.

ردِ زنجیرها؛ ناگفته‌های یک خبر

شبکه خبری تلویزیونی سی‌ان‌ان گزارش داد: مجموع دارایی و تمکن 26 فرد ثروتمند تراز اول جهان به یک تریلیون و 400 میلیون دلار رسید، ثروتی که برابر با دارایی سه میلیارد و 800 میلیون نفر دیگر بر روی کره‌ی زمین است. یعنی چیزی بیش از نیمی از کل جمعیت جهان!

عدالتِ اجتماعی به زبانِ ساده

در مقابلِ «عدالت اجتماعی» هیچ‌کس نمی‌تواند موضعِ بی‌طرف یا خنثی داشته باشد. عدالت اجتماعی اشاره به تضاد بنیادین اجتماعی دارد که یا طرف جبهه‌ی کار قرار داری یا در جبهه‌ی سرمایه گام برمی‌داری. هر نیرویی که فراتر از این تضادِ بنیادین سعی در گل‌آلود کردن فضا داشته باشد، بی‌شک در جهت حفظ نظام حاکم تلاش کرده و خواسته یا ناخواسته در جبهه‌ی سرمایه قرار می‌گیرد.

شرکت‌های دانش‌بنیان: طرح‌های حمایتی برای کارفرما، سنگ‌اندازی برای کارکنان

شرکت‌های دانش‌بنیان که به گسترش توهم نبوغ ثروت‌زا و افسانه‌ی استیو جابز و بیل گیتس دامن می زنند، در واقعیت در پی قاپیدن شیادانه و بهره‌کشانه‌ی فرصت‌هایی به سود کارفرمایان و به ضرر کارکنان‌‌اند. تبلیغات حاکم بر جامعه‌ی سرمایه‌داری و تمایلات برخاسته از پایگاه طبقاتی از عواملی است که روحیه‌ی «تافته‌ی جدا بافته بودن» را در این کارکنان تقویت می‌کند؛ هرچند هم‌چون کارگران واحدهای صنعتی، کارکنان این بخش نیز از سوی سرمایه‌دار استثمار می‌شوند. کارکنان این واحدها برای دستیابی به مطالبات خود چاره‌ای جز پیوند با کارگران واحدهای صنعتی نخواهند داشت.

گرگ‌هایی در لباس میش: سرمایه‌دارِ پشتیبان کارگر، فریبی برای تفرقه در میان کارگران

کارگر اگر باشی، روزی 12 ساعت، هفته‌ای شش روز، به مدت سی سال، به عبارتی نیمی از زندگی خود را در محل کار می‌گذرانی. نیمی از عمر مفیدت در میان خاک و روغن و سنگ و فولاد می‌گذرد. نه بزرگ شدن فرزندان‌ات را می‌بینی و نه پیر شدن اعضای خانواده‌ات را. بیش از آن که فرزندت را ببینی و گوش به سخنان خانواده‌ات بسپاری، با غرش گوش‌خراش و چهره‌ی دوداندود ماشین‌‌آلات فولادی سروکار داری. در مقابل چه به‌دست می‌آوری؟

سرمایه‌خوار یا سرمایه‌دار؟ مسئله این است

متن اصلی یا همان مبارزات کارگران هفت‌تپه، که برآمده از تناقضات سرمایه‌داری و شکاف طبقاتی و تضاد کارگر و سرمایه‌دار است، از سال‌های دور ادامه داشته و از فرازونشیب‌های زیادی گذشته است و این روزها با حکم خلع ید از بخش خصوصی، کارگران به یک پیروزی رسیده‌اند. به همین مناسبت اسماعیل بخشی نیز توئیتی زده است.

درسِ مرگ در روز جهانیِ کارگر

یک مِی، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر است. مناسبتش از آن مناسبت‌های صد من یه غازی نیست که دولت‌های سرمایه‌داری برای پاس‌داشت و تکریم افراد و نهادها و ... و در واقع برای پاس‌داشت وضع موجود و منافعشان در تقویم‌ها وارد می‌کنند. این روز مناسبتش برمی‌گردد به مبارزه‌ای طبقاتی و برای پاس‌داشت خون‌های کارگرانی است که سنگ‌فرش‌های خیابان را سرخ کردند و یادآور مبارزه‌ی طبقه‌ای است که به‌قامت چند قرنی که سرمایه‌داری شروع به نشوونما کرده، وی نیز دست به مبارزه‌ای بی‌امان زده است و صحنه‌ی تاریخ به‌ویژه در دو قرن اخیر مشحون از نبرد آن‌ها و لبریز از سرخی خون آن‌هاست.

ما محکومیم به متحد شدن: مسئله‌ی مسکن و دست‌های خالیِ ما کارگران

خوشحالم بالاخره انتظار شش ماهه به پایان رسید. اتفاقی که باید می‌افتاد افتاد. باید پاشم. باید خونه‌م رو تحویل بدم. هییییی، خونه‌ی مردمِ و من هنوز دارم می‌گم خونه‌م. اعتراف می‌کنم در شش ماهه‌ی دومِ قراردادْ با لکنت کلمه‌ی خونه‌م رو بر زبون میارم، چون خطر بلند شدن رو نزدیک‌تر حس می‌کنم. از ابتدای شش ماهه‌ی دوم انتظار و استرس میاد سراغم. یعنی امسال هم باید بلند شم؟ برام شکلِ بازی شده، با خودم شرط‌هایی می‌بندم سر این که امسال مجبورم بلند شم یا نه…یا این که این یکی صاحب‌خونه انسانیت حالیش می‌شه و شرایط رو درک می‌کنه و تورم هم به اون فشار آورده و مبلغ منطقی پیشنهاد می‌ده و می‌گه درکت می‌کنم و بمون و منم می‌مونم.