پیمان معادی در فستیوال کن، وقتی در نشست خبری فیلم «برادران لیلا» میکروفن به دست گرفت، قسمتی از سخنانش چنین بود: «درصدی از آدمها در ایران اگر یخچال خانهشان خراب بشود طبقهی اجتماعیشان عوض میشود. یعنی هزینهی تعمیر یک یخچال میتواند طبقهی اجتماعی شما را ببرد پایینتر.» خب، مقصود وی این بوده است که تورم زیاد است و گرانی بیداد میکند و هزینههای زندگی بالاست. اگر از این بگذریم تریبون فستیوال کن، که جمعیست از افرادی مرفه و دماغ بالا شبیه خودش، چه جای این صحبتهاست، چند نکته وجود دارد که خوب است در میان گذاشته شود.
یک آبادانی میداند که خانوادههایی چون سنگوری و عبدالباقی و ... در شهر از ثروت و قدرت و نفوذ زیادی برخوردارند. پس قضیه از این قرار است که یک سرمایهدار، که چیزی نیست جز سرمایهی تشخصیافته و - در نتیجه - میلی جز انباشت سرمایه در آن وجود ندارد، ساخت برجی را کلید زده که برای رفع موانع مهندسی و ضوابط شهری اولیای امور را از صدر تا ذیل با پرداخت پول تطمیع نموده و دستآخر ریزش ساختمان را داریم و انبوه کشتهشدگان و شهری که هماکنون عزادار است.
در حالی که هنوز بسیاری از کارگران دستمزدهای جدید خود را در فروردین ماه دریافت نکردهاند، شاهد تورم 40 درصدی در یک ماههی اول سال جاری بودیم. به این ترتیب هنوز جوهر افزایش 57 درصدی حداقل مزد خشک نشده، عملاً تورم این افزایش مزد را خنثی کرده است. در این میان نمایندگان و چاکران سرمایهداری چرتکه به دست گرفتهاند تا تورم هفتههای اخیر را به گردن افزایش مزد کارگران بیاندازند. سرمایهداران ایران و دریوزهگان این طبقه که در پشت عناوینی چون اقتصاددان، کارشناس و غیره به چاکری آستان سرمایهداران مشغولاند، چرتکه به دست گرفتهاند و دودوتا چهارتا میکنند که «افزایش بیرویهی» مزد کارگران، هم از طریق افزایش حجم نقدینگی کشور و هم از طریق افزایش قیمت نهایی تولید کالا، به…
با گذشت بیش از یک سال از ریزش شدید بورس تهران، شاهد اقبال مجدد اما محدود به این بازار هستیم. بازاری که از سویی با تبلیغاتِ فراوانِ دولت و طبقات بالای جامعه به عنوان بهترین محل برای سرمایهگذاری معرفی شده و از سوی دیگر محل نقرهداغ شدن بسیاری و از دست رفتن اندک اندوختهی آنها است. اندوختههایی که یا به منظور تأمین کسری بودجه به حساب دولت واریز و یا در حساب سهامدارانِ عمده تبدیل به سرمایه شدهاند. در این مختصر به معرفی برخی سازوکارهای حاکم بر این بازار از نظر اقتصادی و تأثیر آن بر روی آگاهی کارگران پرداختهایم.
اول ماه می، روز جهانی کارگر، یادآور مبارزات شکوهمند طبقهی کارگر و کارگران مبارز است. مبارزات خستگیناپذیری که در درازای تاریخ پر فراز و نشیب طبقهی کارگر، علیرغم همهی دشواریها، عقبگردها و پیشرویها، با نیروی متحد کارگران به پیش تاخته و دستآوردهای بسیاری داشته است. به یاد داشته باشیم که بسیاری از چیزهایی که امروز برای ما پیشپا افتاده و بدیهی به نظر میرسد، دستآورد همین مبارزات تاریخی کارگران است. تامین اجتماعی، بیمهی بیکاری، حداقل دستمزد، هشت ساعت کار روزانه، خودِ قانون کار و تمام حقوقی که در قانون کار برای کارگران در نظر گرفته شده، حاصل بیش از ۱۵۰ سال مبارزهی طبقاتی کارگران برای بهبود شرایط خویش است.
امروزه هیاهوی پر زرقوبرقی در مصاحبههای استخدامی کسبوکارهای نوین، یا همان استارتآپها بلند شده است. اگر تجربهی رفتن به یکی از این مصاحبهها را داشته باشید متوجه خواهید شد که تأکید بسیاری روی داشتن خلاقیت و ذوق سرشار و داشتن ایدههای ناب دارند. آنها محیطهای خاصی را برای کار ایجاد کردهاند و جلسات مختلفی برای تراوش ایدههای جذاب برگزار میکنند. اما آن چه زیر این پوستهی فریبنده در جریان است، چهرهی زشت استثمار فزایندهی سرمایهداری است. سرمایهداری امروز در استارتآپها محصولی تولید میکند که برای مصرفکننده ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشد. این انکشاف جدید در مصرف، انکشافی در تولید را در خود دارد؛ انکشافی در نیروی کار.
همهی ما آدمهای بیکار زیادی دیدهایم: کسانی که از کارکردن فرار میکنند و یا افرادی که دربهدر دنبال کارند. چه آنها که به نظر مشغول کارند و شاغل محسوب میشوند اما در عمل هیچکاری نمیکنند،مثل رئیس کارخانهای که تنها پشت میزی نشسته و پولهای واریزی به حسابهایاش را میشمارد، و چه آنهایی که هزارجور تلاش میکنند و تا شب گرفتاراند، اما جزء آمار شاغلان محسوب نمیشوند! «بیکار» و «بیکاری» مفهومی طبقاتی است. در مناسباتِ سرمایهدارانه، جبههی سرمایه تنها دارندهی سرمایه است که قدرت خود را در خرید مواد اولیه، ابزارِ کار و نیروی کار نشان میدهد و جبههی کار تنها تولیدکنندگان جامعه هستند. سرمایهداران سعی میکنند حتی وظیفهی خرید و حفظ و حراست از سرمایه را نیز به دوش دیگران…
سحرگاه پنجم خرداد سال 1287 خورشیدی، متهی حفاری در چاه شماره یک نفتون مسجد سلیمان، به نفت رسید. بعد از 113 سال هنوز کارگران شاغل در دکلهای شرکت ملی حفاری با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرده و در شرایطی سخت کار میکنند. کارگران شاغل در این بخش مطالبات بر زمین ماندهی زیادی دارند و از همه بدتر هر روز با خطر حوادث شغلی و از دست دادن جانشان روبرو هستند. این مقاله تقدیم میشود به خانوادههای کارگران شاغل در دکلهای حفاری به کارگران جانباختهی دستگاه حفاری 95 فتح در چاه 147 رگ سفید کارگران جانباخته چاه گازی 23 کنگان و چاه شماره 50 کریت اهواز و هزاران کارگر بینام و نشانی که به تولید ثروت در دکلهای نفتی…
از ضروریات یک اقدام متحد و فعالیت اتحادیهای جهت پیشبرد مبارزه در راستای منافع طبقاتی، دادن ترتیبی برای تشکیل صندوقهای اعتصاب کارگران است. این صندوق میباید توسط خود کارگران آن حوزه شکل بگیرد و با حاصل دسترنج خود آنان تأمین شود. هر کارگری از اتحادیه یا محیط کار مشخص، حق عضویت ماهانهاش را به صندوق پرداخت میکند تا برای وضعیتهای اضطراری کارگران به مصرف برسد و بهتر بتوانند بر مشکلات پیشرویشان فایق بیایند و امکانی برای رشدشان باشد. در جایی که اتحادیهی کارگری وجود ندارد این کار خود میتواند مبنایی برای فعالیت اتحادیه به حساب آید.
ما کارگران در نظم موجود هر چقدر هم بیشتر کار میکنیم، باز فقیرتر میشویم. خُب چون اجناس روز به روزگرانتر میشوند. گرانی هیچ فرصتی به ما نمیدهد؛ در حالی که تحت اجبار این دولت باید تا سر یک سال صبر کنیم که چند نفر دولتی و سرمایهدار بنشینند و برای افزایش (یا در واقع جبران درصدی از عقب افتادگی) دستمزد میلیونها کارگر تصمیم بگیرند. مقرریای که آنها میدهند همیشه اندازهای بوده که مجبور به اضافهکار باشیم. وقتی که طرف سرمایهدار باشد یا نمایندهای باشد از دولت سرمایه، دیگر دین و ایماناش فرقی نمیکند، مسلمانترین مسلمانها هم اینطور میکند؛چنان که امروز کردهاند. ما کارگران صبح تا شب در کارخانهها هستیم تا بیشتر تولید کنیم، با این حال ندارترینها هم همین ما…