به سیاق هر سال در ماه پایانی سال صحبتها در خصوص تعیین دستمزد داغ است. از یک طرف سرمایهداران و طرفداران ایشان از زیر بار افزایش دستمزد شانه خالی میکنند و از طرف دیگر کارگرانی که هر روز از روز قبل دستشان خالیتر میماند، برای استیفای حق خود به آب و آتش میزنند. امسال نیز سرمایهداران با شیپورهای رسانهایشان تا توانستند از شرایط بد «کارفرمایان» گفتند تا به این طریق راه را برای نمایندگانشان هموار کنند تا هر چه کمتر مزد را افزایش دهند و هر چه بیشتر آن را سرکوب کنند.
احتمالاً در تلویزیون یا شبکههای اجتماعی شنیده باشیم ، یک کارشناس برای چاقی، یا یک پزشک برای جلوگیری از دیابت و بیماریهای دیگر میگویند چه بخوریم، یا چه نخوریم؟ اما امسال، فراتر از مجموعهی توصیهها، دولت تصمیمی دربارهی خوردن و یا نخوردن ما گرفت. اما اشتباه نکنیم، دولت نگران سلامت جامعه نشده. اینبار برای دولت سرمایهداران، خورد و خوراک طبقهی کارگر و کارگران مزدی معضل شده بود.
ما کارگران فصلی میوهچین، آن دسته از افراد طبقهی کارگریم که ناچار به فروش موقتی نیروی کارمان به صاحبان باغها و مالکان زمینهای کشاورزی هستیم؛ مانند سایر هم طبقهایهایمان که بهجز کالای نیروی کارِ خود چیزی برای فروش ندارند. خریداران نیروی کار ما افرادی از طبقهی سرمایهدار و مالکان زمین هستند. بر طبق آنچه ذکر شد، در این گزارش کوتاه تلاش میشود گوشهای از زیست و کار کارگران میوهچین در استان آذربایجان غربی و موانع مبارزاتی آنها را بازگو نماییم.
اتاق بازرگانی تهران در هشتمین دورهی مراسم امینالضرب، در تالار وحدت، از مسعود نیلی، بهعنوان اقتصاددان و استاد دانشگاه، به پاس چهار دهه آموزش اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی، قدردانی کرد. اگر آموزش علم اقتصاد و سیاستگذاریِ اقتصادی را نام دیگر ترویج گفتمان بخش خصوصی در جامعه بدانیم، پس نیلی با عنوان استاد دانشگاه اقتصاد، همان مروج گفتمان خصوصی سرمایهداری است.
فرماندهی کل نیروی انتظامی کشور، سردار رادان، با افتخار از آتشزدن 1300 تن کالای قاچاق به ارزش ریالی بیش از 5 هزار میلیارد تومان خبر داد و گفت: اگر حتی این کالاهای قاچاق به صورت مجانی در اختیار گروهی از مردم قرار بگیرد یعنی قسمتی از تقاضا را ضربه زده است. وقتی قسمتی از تقاضا ضربه میخورد یعنی قسمتی از عرضه ضربه میخورد و وقتی قسمتی از عرضه ضربه میخورد، یعنی اینکه صاحب سرمایه و تولیدکننده ناامید شود .
در ماههای اخیر هر بار به بهانهای موجی از نفرت روانهی مهاجران افغان ساکن ایران شده است. افغانها در ایران، سوریها در ترکیه و لبنان، فیلیپینیها و پاکستانیها در قطر، مکزیکیها و آمریکای لاتینیها در آمریکا، همگی قربانی یک سیاست واحدند: همگیشان برای پاییدن نظم سرمایه است که مجبور به تحمل شرایط نابهسامان خود هستند و این شرایط تغییر نخواهد کرد مگر آن وقت که خود این نظم با تمام بالا و پایینش برچیده شود.
مشخص می شود که چگونه دولت به نمایندگی سرمایهداران، با کاهش دستمزد کارگران و در نتیجه افزایش سود سرمایهداران و انباشت بیش از پیش سرمایهها، چطور میزان معیشت را کاهش و کارگران را به سوی فقر هدایت میکند. همانطور که مشاهده میکنید بهانه اینکه افزایش حقوق تا سطح تورم، ایجاد تورم بیشتر میکند دروغ محض است. در واقع تورم یا ارزانسازی نیرویکار مثل یارانه و کمک مالی دولت به سرمایهداران است تا بتوانند سود بیشتری از استثمار و بهرهکشی نیرویکار بهدست آورند.
سرویس شدن به دلیل مزدبگیری و باجی که میدهی، درماندن در تأمین مایحتاج اولیه، حس شرمندگی در مقابل زن و بچه، پیچیدن پژواک صدای تحقیرها و بیعرضه خطاب شدن از سوی بقال سرکوچه در مغز، غرولند کردنهای سرکارگر، فرمایشات کارفرما، تهدید به اخراج، جواب صاحبخانه را دادن و ... میتواند زمینههایی مناسب برای خوردن آخرین چایی یا کشیدن آخرین نخ سیگار باشد و با خودت زیر لب زمزمه کنی: قید این زندگیِ نکبتی را میزنم. مرگ کارگران پتروشیمی چوار ایلام باید زنگ بیدار باشی برای ما زندهها باشد، تا خود را بیشتر به علم مبارزهی طبقاتی تسلیح نموده و بتوانیم تحلیل دقیق و مشخص از شرایط مشخصی داشته باشیم، دست به عمل صحیح طبقاتی بزنیم و هر روز با خود…
در ماههایی که گذشت دو سانحهی ریزش معدن در طزره و سقوط جرثقیل در یکی از کارگاههای ساخت مترو، مسئلهای را در جامعه مطرح کرد که هر روزه طبقهی کارگر با آن دست و پنجه نرم میکند: نبود ایمنی در محیط کار و متعاقب آن سوانح کار. سوانح برای کارگران همواره بخشی از چالش محیط کار بوده و هست و سرمایهدار نیز با آن بهعنوان بخشی طبیعی از مسائل کار برخورد میکند؛ «بخشی طبیعی» که نیاز به تلاش برای بهبود آن تنها زمانی حس میشود که کارد را به استخوان کارگران رسانده باشد و اعتراض آنها را به همراه داشته باشد؛ اعتراضی که ترس به اندام سرمایهداران بیندازد و باعث شود آنها موقعیت خود را متزلزل ببیند.
تاریخ مبارزهی طبقاتی به مسائل بسیاری گره خورده است و چنددستگیهای موجود در جوامع مختلف را به همین واسطه میتوان درک کرد؛ مسائل مربوط به سیاهانِ آمریکا، که از دیرباز وجود دارند، در همین بستر قابل بررسی است. بررسی اجمالی کیفیاتِ مبارزهی سیاهان برای حقوق خود در سدهی اخیر در آمریکا پرسشهایی را پیشروی ما میگذارد که در گام اول طرح پرسشها و سپس یافتن پاسخهایی برای آن میتواند راهگشای مبارزهی ما کارگران با جنبههای مختلف سیستم سرمایهداری باشد. پرسشهایی از این قبیل که اساساً چنین مسائلی در جامعهی کنونی اولاً از کجا ریشه میدواند و ثانیاً چگونه قابل حل شدن است؟ آیا میتوان در نظامی که بر بهرهکشی انسان از انسان بنا شده است، پاسخ نهاییای برای این مسائل…