

از رحمت خبر ندارید؟ جایی چیزی نشنیدید؟ زن بیچارش با سه تا بچه دو هفته است منتظره. همه همدیگر را نگاه کردند. هر بار که از کسی بیخبر میشوند همین ماجراست و بعضی حرفها تکرار میشه. گرفتنش. به سند اینکه خیلیها را گرفتهاند. دیروز آمدند نانوایی و از صف کشیدند بیرون و بردند. اما چرا تا الان خبری ازش نیامده؟ گیر طالبان شده؟ دوباره برگشته اما تلفن نداشته خبر دهد؟ یا کشته شده. هر جایی، سر کار، در راه توسط خِفتگیری چیزی یا در افغانستان...
دستگاه و سازوكار بورژوازي در جامعه مدني ما را از بدو تولد در خود مي ربايد. ما هر روز در خيابان، در مدرسه، در سريالهاي حقيرانه و مذبوحانهی رسانههاي داخلي و خارجي، در دنياي فقير آكادميك و دانشگاه، ياد ميگيريم كه حساسيت خود را تنها بر سرنوشت فردي و رقابتطلبانهی خودمان قرار دهيم. به ما گفته شده است كه خود را توسعه دهيم و پيشرفت كنيم و در اين راه كوشا باشيم. ما هر روز درگير آرزوها و تمايلات فردي خودمان هستيم.
نه. قرار نیست 96 تکرار بشه. باید انقلاب کرد، باید انقلابی بود، باید به خشم انقلابی دمید. خشم طبقاتی کور نیست یا نباید باشد. خشم طبقاتی لحظهای نیست که بیاد و بره. هوسی نیست که سریع بشه آرومش کرد. میره تو پوست و استخون آدم. صبر، انقلابی رو ممکن میکنه. ارادهی انقلابی رو توان میده. شجاعت و ایثار، انقلابی را پدید میاره. تو هم اگر اینقدر اراده و خشم داری پایه باش.
یکی از بچههای شرکت ازم پرسید پویش افزایش 70% مزد رو امضاء میکنی یا نه؟! گفتم چرا نکنم؟! حتما این کار رو میکنم. باید حق و حقوق قانونیمون رو بگیریم، ما کارگرها باید پشت هم باشیم و ساز مخالف نزنیم. وقتی زندگی روزمرهام هر روز داره تباهتر میشه چرا امضاء نکنم؟! اما همیشه سوالهایی هست که فکرمو مشغول میکنه. پرسشهای یک کارگر شکّاکدریافت یعنی ما هرسال باید برای افزایش دستمزد، کمپین تشکیل بدیم؟! ما هزارتا مشکل دیگه هم داریم. واسه هر کدوم از اونا هم باید کمپین تشکیل بدیم؟! تا حالا این همه کارزار و پویش به راه افتاده، چندتاشون موفق شدند؟! امسال گفتیم 70%، سال دیگه چی؟ مگه فرمول افزایش حقوق تو قانون نیومده؟! اینا حتی قانون خودشون رو…
یکی از وهلههای مبارزهی اقتصادیْ متشکلشدن کارگران در نهادهایی است که نام اتحادیه یا سندیکای کارگری دارند. سندیکاهای کارگری مدرسهی مبارزهی طبقاتیاند و در آن کارگران میآموزند که از رقابت در میان خود بگذرند، بر منافع معیشتی و حیاتیِ خود واقف گردند و طریقهی تقابل با کارفرمایان و مدیرانشان را یاد گرفته و پیش برند. در سندیکا است که کارگران میتوانند بهطور متشکل بر سر شرایط کار و میزان دستمزد، جلوگیری از اخراج همکارانشان و ... عمل کنند و سرمایهداران را مجبور به عقبنشینی کنند که این حجت تاریخ است که کارگران تا جایی که در همهی سطوح متشکل شوند، تا آنجا قدرتِ عقب زدنِ سرمایهداران و دولتشان و فرارَوی از وضعیت را دارند.
ساعتهایی که به آشپزخانه شرکت میروم، گاهاً فرصتی میشود تا با خدماتی شرکت گفتوگویی داشته باشم، درمورد خانوادهی همسرش، شبنشینی با دوستان قدیمیاش، اسبابکشی از خانهشان به خانهای دیگر که هنوز هم 50 کیلوتر از تهران فاصله دارد، درمورد دخترش که به خاطر استرس زیاد، از رفتن به مدرسه واهمه دارد و اخیراً به پیشنهاد همکاران شرکت، او را به جلسهی مشاوره میبَرَد.