

از اواسط شهریورماه و در نتیجهی فشار معیشتی فراوانی که معلمان و بازنشستگان تحمل میکردند، دور جدیدی از تجمعهای آنها رقم خورد. این تجمعها واکنشی به معلق شدن طرح رتبهبندی معلمان بود که دولتِ روحانی، بعد از وعدههای بسیار، سرانجام در اواخر دوران هشت سالهی خود به مجلس تحویل داد و این بار توسط قالیباف، رئیس مجلس، بایگانی شد.
طرح رتبهبندی معلمان از سال 1371 سیزده بار به اشکال مختلف تصویب شده است. به روایت موسی بیات، مدیر کارگروه آموزشوپرورش مرکز پژوهشهای مجلس: «حدود 3 دهه طرح رتبهبندی بر روی میز آموزشوپرورش است، در سال 1371 قانون نظام پرداخت به کارکنان به تصویب رسید و از آن پس طرح رتبهبندی به وجود آمد، دائماً این حوزه سیاستگذاری میشود، از سال 1371 سیزده بار طرح رتبهبندی مصوب شد اما درحال حاضر مثل این که در آغاز و سرخط هستیم.»
شاید پیش آمده باشد که در محلهتان از جلوی مغازهها، سالنها و پارکینگهای زیادی بیتفاوت رد شده باشید که اغلب بر درب ورودی آنها پردهی سفیدی کشیده شده است. از دور صدای همهمهای به گوش میرسد که خبر از وجود جمعیتی مشغول به کار در آن میدهد. بگذارید قدری به این مغازهها و سالنها نزدیکتر شویم. صدایی مانند کوبیدن چیزی تبدیل به پسزمینهی صحبتهای آنان میشود؛ همچنین صدای کودکانشان (که با خود به سر کار آوردهاند)، صدای موسیقی و کمی هم حرفهای کاری مانند دستمزد، بیمه و دردهای ناشی از سختی کار. این مغازهها و سالنهایی که در مسیر رفتوآمدهای روزانهی ما قرار گرفته و بیتفاوت از جلویشان رد میشویم کارگاههای قالیبافیاند که روزانه زنان و مردان زیادی به این…
سطح آگاهی کارگران در محیطهای مختلف نسبت به وضعیت خود و جایگاهشان در نظام تولیدی سرمایهداری، بسته به عوامل گوناگون از جمله نوع محیط کار از منظر تمرکز و تقسیم کار، سابقهی مبارزاتی کارگران در آن شاخه، نوع کار و درجهی اهمیت آن برای نظام سرمایهداری متفاوت خواهد بود. در مجموع، این کارگران با سطوح آگاهی متفاوتاند که موجودیتِ طبقهی کارگر را میسازند و از درون این موجودیت ناهمگن است که کارگرانِ پیشرو برمیخیزند. این متن، نمونهای از یک گزارش کارگری در محیطهای کار کوچک است که محمد تقی سلیمانی در دهه ۵۰ گرد آورد و گوشهای از زندگی کارگران پیش از انقلاب را نمایان میکند.
شاید با شنیدن کلمهی سرزمین اولین چیزی که به ذهن خطور کند کشور باشد، اما در اینجا سرزمین به معنای کشور نیست. سرزمین اصطلاحی است که زنان کشاورز مهاجر افغانستانی برای زمینهای کشاورزی استفاده میکنند. تقریبا نیمی از زنان مهاجر افغانستانی که ساکن شهرهای اطراف تهراناند، به دلیل نداشتن مدرک شناسایی معتبر، سواد و مهارت لازم برای انجام سایر کارها به کار کشاورزی روی میآورند. محدودهی سنی آنها بین 18 تا 60 سال است و گاهی به 70 هم میرسد. ناگفته نماند که دختران و پسران زیر 18 سال به همراه خانوادههای خود هم به کار کشاورزی مشغول میشوند. حال اگر این دختربچه یا پسربچه جثهی بزرگی داشته باشد و همچون بزرگسالان کار کند، مانند دیگر کارگران دستمزد میگیرد و…
هر روز اخباری که از گوشه و کنار میشنویم، حداقل شامل چندین تجمع یا اعتصاب در کارخانههاست. تجمعهایی که بیشتر به علت تعطیلیِ کارخانههایی ست که خصوصیسازی شده و از تولید و رونق افتادهاند؛ و به تبع، کارگرانش بیکار و دربهدر شدهاند. عمدهی این شرایط حاصل واگذاری کارخانهها به بخش خصوصیست که در ایران از اوایل دههی هفتاد شروع شد. در دو دههی اخیر، با تعطیلی کارخانههایی مواجهایم که کارگرانش بیش از یک دهه است مطالبات خود را دریافت نکردهاند. یکی از این کارخانهها، کارخانهی مخابرات راه دور ایران (آی تی آی شیراز) است.
پس از واگذاریهای مکرر و برملا شدن فسادهای کارفرمای جدید و مقاومت و اعتراض پیدرپی کارگران، در تیرماه سال 1399، دادگاه رأی به ابطال واگذاری و استرداد مالکیت کارخانه به بانک تجارت داد. پس از 8 ماه انتظار که به سالهای انتظار کارگران اضافه شد، با بازدید ریاست قوهی قضاییه در 2 اسفند سال 1399، پلمپ 5 سالهی کارخانه بالاخره باز شد. با تأکید ایشان مبنی بر بازگشایی و آغاز به کار کارخانه، بانک تجارت و سازمان خصوصیسازی، در شعار و حرف و ظاهر، آمادهی بازگشایی کارخانه، و در عمل، آمادهی دور بعدی واگذاری کارخانه، این بار به شخص و نهادی دیگر میشوند.
در شهرداری فولادشهر حدود 700 کارگر مشغول کار هستند. در اسفندماه سال گذشته، کارگران این شهرداری به دلیل اینکه بیمهی پرداختی این افراد به مدت یک سال توسط شهردار قبلی پرداخت نشده است، به شدت ناراضی بودند.
تنها زمان استراحت کارگران، زمانی است که به آنها برای صرف ناهار و رفتن به دستشویی داده میشود و این زمان حداکثر نیم ساعت است. به گفتهی خود کارگران کارخانه، گاهی اوقات باید ساعت 4 یا 5 صبح سر کار حاضر شوند. عدهای از کارگران نیز ناراحت از پرداخت نشدن اضافهکاری خود به طور کامل هستند.
کارگران معدن سنگ آهن آریا جنوب زرند در استان کرمان از 30 آذر تا 6 دی 1399 به مدت 7 روز در اعتراض به دستمزد کم و ساعت کار زیاد در معدن دست به تجمع زدند. کارگران در واقع معتقدند تناسب صحیحی میان ساعت کار و دستمزدشان برقرار نیست و با این میزان کار دستمزد کمی میگیرند. در مقابلِ مطالبهی یا کاهش ساعت کار یا افزایش دستمزد، کارفرما کارگران را تهدید به تعطیلی معدن کرده است و فرماندار قصد دارد با کدخدامنشی قضیه را حل کند.