

مشارکت فعال پرستاران و دیگر کارگران حوزهی بهداشت و درمان در اعتصابات اخیر چشمگیر بود. در هفتهی دوم ژانویهی 2023 بیش از 7000 پرستار شاغل در دو بیمارستان بزرگ شهر نیویورک به نامهای مرکز پزشکی مانتفیور و بیمارستان ماونت ساینای، اعتصابی سه روزه را سازماندهی کردند. خواستهی پرستاران اعتصابی افزایش حقوق و افزایش استخدام پرستاران دیگر به علت شدت کار طاقتفرسای ایشان بود. به گفتهی نمایندگان ایشان برخی پرستاران در مدت شیفتهای طولانی خود فرصتی برای غذا خوردن یا دستشویی رفتن ندارند. این روایتها برای کارگران و پرستاران ایرانی که توحش سرمایه را با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند البته که آشناست.
روز 18 بهمن 1357، کارگران و دانشجویان در رستوران کارخانه صنعتی جنرال اجتماع کرده و کارگران خواستههای خود را مطرح کرده و مدیرعامل و صاحب کارخانه را احضار کردند. کارگرانْ مدیرعامل (شیرخدایی) را برای پاسخگویی به کارخانه آوردند. وی در ابتدا حاضر به پرداخت فقط 120 هزار تومان بود و پس از ساعتها گفتگو و افشاگری از جانب کارگران به هیچوجه حاضر به عقبنشینی نبود. آنها برای رسیدگی به دزدیهایی که ضمن تبدیل قسمت سرویس به تولید انجام شده بود، مدیرعامل قسمت سرویس (شاپور ادریساوی) را از کارخانهاش به جلسه آوردند. کارگران قسمت سرویس نیز پشتیبانی کامل خود را از کارگران جنرال صنعتی اعلام میکنند. صاحب کارخانه (عنایت بهبهانی) پس از مطلعشدن از جریانْ مخفی شده و کارگران با وجود…
در سرمایهداریْ همهچیز کالایی و پولی میشود و از آنجا که اصل بر سود و انباشت سود است و نه رفع نیازهای بشری، لذا اساسیترین نیازهای بشری چون آموزش و بهداشت نیز کالایی شدهاند. در بیش از نیم قرن اخیر، خصوصیسازی و پولیسازیِ همهچیز از اصول پایهای سیاست اقتصادی سرمایهداری در سطح جهانی بوده و کشور ما، ایران، نیز از این قاعده مستثنا نیست. همین روال است که بیمارستانها و مراکز خدمات درمانی را نیز به شرکت و بنگاه اقتصادی تبدیل کرده و اکثریت قشر پزشک را به قشری طمٌاع و پولپرست بدل نموده است. در این میان، علیرغم اینکه طبقه کارگر و زحمتکش ثروت اصلی جامعه را تولید میکنند، ولی بیشترین رنجِ این کالاییسازی و پولیسازیِ همهچیز و از…
من به عنوان یک نیروی کار در یکی از کارخانههای مشهد که وسایل بهداشتی کودک، مسواک، و نخ دندان تولید میکرد، استخدام شدم. درست 4 سال پیش بود. یادمه روزهای اول حس و حال جالبی داشتم. همه چی برام جالب بود. آخه من اولین بار بود به چنین محیطی راه پیدا میکردم. من برای کارگرهای اونجا یک نیروی تازهکار و پر انرژی بودم. خب این موضوعِ پرانرژی بودن من یک گزینهی خیلی قوی بود، مخصوصاً برای رئیس رؤسا.
در متن حوادثی که پس از مرگ مهسا امینی رخ میدهد، چه شده که بچه پولدارهای تهران شعار «اعتصاب سراسری» سر میدهند؟ چه شده که زالوهایی که از خون کارگران تغذیه میکنند، از «منافع» خودشان گذشتهاند تا برای همهی مردم «آزادی» به ارمغان آورند؟ آب چقدر سربالا رفته که این قورباغهها ابوعطا میخوانند؟
جبارکمونیستْ لقبی بود که بهش داده بودن. جبار راننده کامیون بود با قدی بلند، هیکلی چارشونه، پشت فرمون همیشه یه لُنگ آویزون بود دور گردنش. در وقت استراحت همه دور هم جمع میشدیم. تمامی رانندگان و منی که پرچمدار بودم مثلا با پرچمی قرمز ماشینها را به سمت محل تخلیه بار هدایت میکردم. وقت استراحتمون به بحث های جدی و گاهی اوقات هم بزلهگویی و شوخی سپری میشد. همه جبار رو به لقب جبار کمونیست صدا میزدند.
طبقهی کارگر معمولاً در محلههای پایین شهر و کارگرنشین زندگی میکنند. کارگران به اقتضای شغلی که دارند گاهی مجبور به رفتن به محلهی پولدارها میشوند. صبح زود شاهد کارگرانی هستیم که خوابآلوده در کنار ایستگاههای بیآرتی و مترو منتظرند که به سمت شمال شهر بروند. منطقهای که ساختمانهای شیک و شکیل دارد، مدل ماشینها در آن منطقه متفاوت است و شهر منظم و تمیز است. غروب باید با خیل خستگی و کلافگی مجدد به سمت محلههای نامنظم و کثیف و شلوغ خود برگردند. شاید شما هم گاهی به این فکر کرده باشید که زندگیکردن در محلههای پولدارنشین چقدر دلانگیز است. این همان موهبتی است که برای سرایدارها دردسرهای بزرگی درست کرده است.
شهرکهای صنعتی که نمونههای آن در اطراف تهران و سایر استانها از سالها پیش شکل گرفته است برای اکثریت کارگران بسیار آشنا میباشند. اغلب کارگران تجربهی کار در این شهرکها را دارند. صنایع بسیار زیاد و مختلفی در این شهرکها وجود دارند. از کار و تلاش کارگران این صنایع سودهای بزرگی - البته در جیب دیگران - انباشته میشود. بسیاری از این کارگران، مثل اکثر کارگران مهاجر افغانستانی، در همان نزدیکی در سکونتگاههای کارگری سکونت دارند و بسیاری دیگر از نقاط دورتر و اغلب توسط سرویسهای شرکتها که تقریبا همگی از مینیبوسهای فرسوده و از رده خارج میباشند تا شهرکها میآیند و روز کاری خود را آغاز میکنند و پس از پایان کار با همان سرویسهای فرسوده به محل زندگی…
دهها سال است که به کرات از اقتصاددانان، جامعهشناسان و رسانهها میشنویم که دورهی کارگران تمام شده است. دیگر کارگران سنتی وجود ندارند و یا اگر هنوز کارگرانی در معادن و کارخانههای بزرگ شاغل هستند، چندان اهمیتی ندارند چرا که امروز در عصر اینترنت و تکنولوژی، اکثر کارگران، نیروهای خدماتی را تشکیل میدهند. و این نیروی خدماتی، دیگر کارگرانی نیستند که بتوانند برای احقاق حقوقشان مبارزه کنند یا اتحادیه تشکیل دهند.
رشد عظیم صنایع تایرسازی در ایران ثروت هنگفتی را پدید آورده که کارگران این بخش از آن محروماند. آنچه طی این سالها نصیب کارگران گشته استثمار روزافزون بوده است. در این گزارش به سراغ "گروه صنعتی بارز" به عنوان بزرگترین مجموعهی تولید لاستیک در خاورمیانه میرویم تا ببینیم کارگران این گروه صنعتی در چه شرایطی به سر میبرند.