کلینیک‌های پزشکی ـ داندانپزشکی و استثمار نیروی کار دستیاری و خدماتی

در سرمایه‌داریْ همه‌چیز کالایی و پولی می‌شود و از آن‌جا که اصل بر سود و انباشت سود است و نه رفع نیازهای بشری، لذا اساسی‌ترین نیازهای بشری چون آموزش و بهداشت نیز کالایی شده‌اند. در بیش از نیم قرن اخیر، خصوصی‌سازی و پولی‌سازیِ همه‌چیز از اصول پایه‌ای سیاست اقتصادی سرمایه‌داری در سطح جهانی بوده و کشور ما، ایران، نیز از این قاعده مستثنا نیست. همین روال است که بیمارستا‌ن‌ها و مراکز خدمات درمانی را نیز به شرکت و بنگاه اقتصادی تبدیل کرده و اکثریت قشر پزشک را به قشری طمٌاع و پول‌پرست بدل نموده است. در این میان، علی‌رغم این‌که طبقه کارگر و زحمت‌کش ثروت اصلی جامعه را تولید می‌کنند، ولی بیشترین رنجِ این کالایی‌سازی و پولی‌سازیِ همه‌چیز و از…

نه مرخصی، نه استراحت، کارفرما این‌ها را دوست ندارد

من به عنوان یک نیروی کار در یکی از کارخانه‌های مشهد که وسایل بهداشتی کودک، مسواک، و نخ دندان تولید می‌کرد، استخدام شدم. درست 4 سال پیش بود. یادمه روزهای اول حس و حال جالبی داشتم. همه چی برام جالب بود. آخه من اولین بار بود به چنین محیطی راه پیدا می‌کردم. من برای کارگرهای اونجا یک نیروی تازه‌کار و پر انرژی بودم. خب این موضوعِ پرانرژی بودن من یک گزینه‌ی خیلی قوی بود، مخصوصاً برای رئیس رؤسا.

بچه پولدارها و اعتصاب کارگران؛ «ریچ کیدز» از جان ما چه می‌خواهند؟

در متن حوادثی که پس از مرگ مهسا امینی رخ می‌دهد، چه شده که بچه پولدارهای تهران شعار «اعتصاب سراسری» سر می‌دهند؟ چه شده که زالوهایی که از خون کارگران تغذیه می‌کنند، از «منافع» خودشان گذشته‌اند تا برای همه‌ی مردم «آزادی» به ارمغان آورند؟ آب چقدر سربالا رفته که این قورباغه‌ها ابوعطا می‌خوانند؟

سه روز از روزهای کار

جبارکمونیستْ لقبی بود که بهش داده بودن. جبار راننده کامیون بود با قدی بلند، هیکلی چارشونه، پشت فرمون همیشه یه لُنگ آویزون بود دور گردنش. در وقت استراحت همه دور هم جمع می‌شدیم. تمامی رانندگان و منی که پرچم‌دار بودم مثلا با پرچمی قرمز ماشین‌ها را به سمت محل تخلیه بار هدایت می‌کردم. وقت استراحتمون به بحث های جدی و گاهی اوقات هم بزله‌گویی و شوخی سپری می‌شد. همه جبار رو به لقب جبار کمونیست صدا می‌زدند.

کارگرانِ بالاشهرنشین

طبقه‌ی کارگر معمولاً در محله‌های پایین شهر و کارگرنشین زندگی می‌کنند. کارگران به اقتضای شغلی که دارند گاهی مجبور به رفتن به محله‌ی پولدارها‌ می‌شوند. صبح زود شاهد کارگرانی هستیم که خواب‌آلوده در کنار ایستگاه‌های بی‌آرتی و مترو منتظرند که به سمت شمال شهر بروند. منطقه‌ای که ساختمان‌های شیک و شکیل دارد، مدل ماشین‌ها در آن منطقه متفاوت است و شهر منظم و تمیز است. غروب باید با خیل خستگی و کلافگی مجدد به سمت محله‌های نامنظم و کثیف و شلوغ خود برگردند. شاید شما هم گاهی به این فکر کرده باشید که زندگی‌کردن در محله‌های پولدارنشین چقدر دل‌انگیز است. این همان موهبتی است که برای سرایدارها دردسرهای بزرگی درست کرده است.

۲۴ ساعت در دوزخ؛ گزارشی از یک کارخانه بلورسازی حاشیه‌ی تهران

شهرک‌های صنعتی که نمونه‌های آن در اطراف تهران و سایر استان‌ها از سال‌ها پیش شکل گرفته است برای اکثریت کارگران بسیار آشنا می‌باشند. اغلب کارگران تجربه‌ی کار در این شهرک‌ها را دارند. صنایع بسیار زیاد و مختلفی در این شهرک‌ها وجود دارند. از کار و تلاش کارگران این صنایع سود‌های بزرگی - البته در جیب دیگران - انباشته می‌شود. بسیاری از این کارگران، مثل اکثر کارگران مهاجر افغانستانی، در همان نزدیکی در سکونت‌گاه‌های کارگری سکونت دارند و بسیاری دیگر از نقاط دورتر و اغلب توسط سرویس‌های شرکت‌ها که تقریبا همگی از مینی‌بوس‌های فرسوده و از رده خارج می‌باشند تا شهرک‌ها می‌آیند و روز کاری خود را آغاز می‌کنند و پس از پایان کار با همان سرویس‌های فرسوده به محل زندگی…

اتحادیه‌ی کارگران انبار آمازون، یک تجربه‌ی بزرگ

ده‌ها سال است که به کرات از اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و رسانه‌ها می‌شنویم که دوره‌ی کارگران تمام شده است. دیگر کارگران سنتی وجود ندارند و یا اگر هنوز کارگرانی در معادن و کارخانه‌های بزرگ شاغل هستند، چندان اهمیتی ندارند چرا که امروز در عصر اینترنت و تکنولوژی، اکثر کارگران، نیروهای خدماتی را تشکیل می‌دهند. و این نیروی خدماتی، دیگر کارگرانی نیستند که بتوانند برای احقاق حقوق‌شان مبارزه کنند یا اتحادیه تشکیل دهند.

حال و روزِ کارگران کارخانه‌های لاستیک‌سازی در ایران

رشد عظیم صنایع تایرسازی در ایران ثروت هنگفتی را پدید آورده که کارگران این بخش از آن محروم‌اند. آنچه طی این سال‌ها نصیب کارگران گشته استثمار روزافزون بوده است. در این گزارش به سراغ "گروه صنعتی بارز" به عنوان بزرگترین مجموعه‌ی تولید لاستیک در خاورمیانه می‌رویم تا ببینیم کارگران این گروه صنعتی در چه شرایطی به سر می‌برند.

شاه‌توت‌های ارومیه

دوربین به‌طور تصادفی جای درستی قرار گرفته است: از پنجره خانه‌ای در بُرجی بلند که بُرج در حال ساخت و روبه‌اتمامی را در چند ده متریِ روبه‌رویش نمایش می‌دهد. دوربین موبایل حرکات کمی دارد و زمزمه‌ی بسم‌الله‌ فیلم‌بردار شنیده می‌شود. صدای زنی در پس‌زمینه می‌آید که با دلهره به لهجه‌ی ترکی «یا آقام‌ ابوالفضل» می‌گوید. محل حادثه در شهر ارومیه است؛ ظهر سه‌شنبه 17 خرداد 1401. ناظرین دل‌نگرانند. دل‌نگران دو کارگری که در بسکتی (سبدی) آویزان از کابل‌های در میانه برج روبه‌رویی، محکم نرده‌هایش را چسبیده‌اند. باد شدیدی می‌وزد یا بهتر بگویم طوفانی درگرفته است.

مبارزات کارگران چاپ‌خانه‌های تهران (تابستان 1286 – بهار 1303)

مبارزات کارگران چاپ‌خانه‌های تهران در کنار باراندازان و ماهی‌گیران انزلی و تلگراف‌چیان تبریز از اولین تجربه‌های مبارزات طبقه‌ی کارگر در ایران به‌شمار می‌آید. در بازه‌‌ی هفده ساله‌‌‌ی 1286 تا 1303، گستره‌‌ی ‌متنوعی از مبارزه‌ی اقتصادی تا سیاسی توسط کارگران چاپ‌خانه‌های تهران انجام شد. اولین اتحادیه‌‌ی کارگری در ایران نیز در سال 1286 با تلاش کارگران این صنف به وجود آمد. تا سال 1300 که اتحادیه‌ی مرکزی کل کارگران تهران متشکل از 16 اتحادیه شکل گرفت، کارگران چاپ‌خانه همیشه از فعال‌ترین کارگران مبارز بودند.