جبارکمونیستْ لقبی بود که بهش داده بودن. جبار راننده کامیون بود با قدی بلند، هیکلی چارشونه، پشت فرمون همیشه یه لُنگ آویزون بود دور گردنش. در وقت استراحت همه دور هم جمع میشدیم. تمامی رانندگان و منی که پرچمدار بودم مثلا با پرچمی قرمز ماشینها را به سمت محل تخلیه بار هدایت میکردم. وقت استراحتمون به بحث های جدی و گاهی اوقات هم بزلهگویی و شوخی سپری میشد. همه جبار رو به لقب جبار کمونیست صدا میزدند.
طبقهی کارگر معمولاً در محلههای پایین شهر و کارگرنشین زندگی میکنند. کارگران به اقتضای شغلی که دارند گاهی مجبور به رفتن به محلهی پولدارها میشوند. صبح زود شاهد کارگرانی هستیم که خوابآلوده در کنار ایستگاههای بیآرتی و مترو منتظرند که به سمت شمال شهر بروند. منطقهای که ساختمانهای شیک و شکیل دارد، مدل ماشینها در آن منطقه متفاوت است و شهر منظم و تمیز است. غروب باید با خیل خستگی و کلافگی مجدد به سمت محلههای نامنظم و کثیف و شلوغ خود برگردند. شاید شما هم گاهی به این فکر کرده باشید که زندگیکردن در محلههای پولدارنشین چقدر دلانگیز است. این همان موهبتی است که برای سرایدارها دردسرهای بزرگی درست کرده است.
شهرکهای صنعتی که نمونههای آن در اطراف تهران و سایر استانها از سالها پیش شکل گرفته است برای اکثریت کارگران بسیار آشنا میباشند. اغلب کارگران تجربهی کار در این شهرکها را دارند. صنایع بسیار زیاد و مختلفی در این شهرکها وجود دارند. از کار و تلاش کارگران این صنایع سودهای بزرگی - البته در جیب دیگران - انباشته میشود. بسیاری از این کارگران، مثل اکثر کارگران مهاجر افغانستانی، در همان نزدیکی در سکونتگاههای کارگری سکونت دارند و بسیاری دیگر از نقاط دورتر و اغلب توسط سرویسهای شرکتها که تقریبا همگی از مینیبوسهای فرسوده و از رده خارج میباشند تا شهرکها میآیند و روز کاری خود را آغاز میکنند و پس از پایان کار با همان سرویسهای فرسوده به محل زندگی…
دهها سال است که به کرات از اقتصاددانان، جامعهشناسان و رسانهها میشنویم که دورهی کارگران تمام شده است. دیگر کارگران سنتی وجود ندارند و یا اگر هنوز کارگرانی در معادن و کارخانههای بزرگ شاغل هستند، چندان اهمیتی ندارند چرا که امروز در عصر اینترنت و تکنولوژی، اکثر کارگران، نیروهای خدماتی را تشکیل میدهند. و این نیروی خدماتی، دیگر کارگرانی نیستند که بتوانند برای احقاق حقوقشان مبارزه کنند یا اتحادیه تشکیل دهند.
رشد عظیم صنایع تایرسازی در ایران ثروت هنگفتی را پدید آورده که کارگران این بخش از آن محروماند. آنچه طی این سالها نصیب کارگران گشته استثمار روزافزون بوده است. در این گزارش به سراغ "گروه صنعتی بارز" به عنوان بزرگترین مجموعهی تولید لاستیک در خاورمیانه میرویم تا ببینیم کارگران این گروه صنعتی در چه شرایطی به سر میبرند.
دوربین بهطور تصادفی جای درستی قرار گرفته است: از پنجره خانهای در بُرجی بلند که بُرج در حال ساخت و روبهاتمامی را در چند ده متریِ روبهرویش نمایش میدهد. دوربین موبایل حرکات کمی دارد و زمزمهی بسمالله فیلمبردار شنیده میشود. صدای زنی در پسزمینه میآید که با دلهره به لهجهی ترکی «یا آقام ابوالفضل» میگوید. محل حادثه در شهر ارومیه است؛ ظهر سهشنبه 17 خرداد 1401. ناظرین دلنگرانند. دلنگران دو کارگری که در بسکتی (سبدی) آویزان از کابلهای در میانه برج روبهرویی، محکم نردههایش را چسبیدهاند. باد شدیدی میوزد یا بهتر بگویم طوفانی درگرفته است.
مبارزات کارگران چاپخانههای تهران در کنار باراندازان و ماهیگیران انزلی و تلگرافچیان تبریز از اولین تجربههای مبارزات طبقهی کارگر در ایران بهشمار میآید. در بازهی هفده سالهی 1286 تا 1303، گسترهی متنوعی از مبارزهی اقتصادی تا سیاسی توسط کارگران چاپخانههای تهران انجام شد. اولین اتحادیهی کارگری در ایران نیز در سال 1286 با تلاش کارگران این صنف به وجود آمد. تا سال 1300 که اتحادیهی مرکزی کل کارگران تهران متشکل از 16 اتحادیه شکل گرفت، کارگران چاپخانه همیشه از فعالترین کارگران مبارز بودند.
با اعلام شیوع کرونا در ایران و غیرحضوری شدن مدارس از اسفند ماه 1398، بسیاری از مدارس غیرانتفاعی کمکم شروع به اخراج بخشی از سرایداران مدارس کردند. حتی در مدارس دولتی نیز با عدم جایگزینی نیروهای سرایداری بازنشسته روبهرو بودهایم. طوری که نیروهای سرایدار حاضر در مدارس باید فشار کاری بینهایت زیادی را تحمل نمایند. این موضوع در حالی است که با توجه به ملاحظات پیآمد همهگیری کرونا انواع و اقسام اضافهکاریهای بهداشتی به شرح وظایف سرایداران افزوده شده است.
متن پیشِ رو گزارش و تحلیلی است از اعتصاب کارخانهی لیلاند مورتورز که یکی از کارخانهجات مهم در صنعت خودروسازی ایران پیش از انقلاب 1357 بوده است. این گزارش توسط «سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر» در دی ماه 1357 منتشر شده است. در اواخر مهرماه همان سال این اعتصاب شروع و با پیروزی کارگران و برآورده شدن تمام خواستههای اقتصادیشان به اتمام میرسد.
تجربهی معلمان در کلاسهای آنلاین تجربهای پرزحمت و تحمیلی است. چیزی که در کلاسهای آنلاین رخ میدهد، اضافهکاری آنلاین است. در تجربهی مدرسهی حضوری، از تکلیف و روخوانی و بحث کلاسی، تا گروهبندی و مشاهدهی تکالیف و امتحانهای کلاسی همگی در ساعت کلاس اتفاق میافتاد؛ زمان تقریبی 60 دقیقه تا 90 دقیقه که مدارس برای کلاس تعیین میکنند، تمام این فعالیتها را در خود جای میدهد اما در کلاس آنلاین تمام این فعالیتها به اجزای متفاوتی تبدیل شده که زمانی را به زمان کلاسی اضافه میکنند.