داستان «غده‌ای به نام خلیل» از قاضی ربیحاوی

حالا اگر دقت می‌کردی، جمع شدن یک قطره‌ی کوچک اشک در زاویه‌ی چشم راست مراد را می‌توانستی ببینی. من زل نزدم. با اینکه برایم غریب می‌آمد، اما زل نزدم -‌بیچاره خلیل‌- با آن هیکل درشت و خوش‌تراش. همان‌طور که مراد می‌گفت. سه روز مصلوب زیر آفتاب. آدم می‌خشکد و پلاسیده می‌شود. تک‌تکِ چین‌های صورت مراد به تو می‌گفت که چقدر به خلیل دل‌بسته بوده و دوستش داشته است.

کنسرو فلسفه: یادداشتی بر نمایش‌نامه «از نیمه راه یک صحنه» از میگوئله ارتگا آلوارز

«از نیمه راه یک صحنه» نمایش‌نامه است و داستانش از خلال گفتگوی میان دو شخصیت می‌گذرد؛ یکی نماینده و دیگری کارمند. اساس نوشته را هم آنها راه می‌برند. گفتگویی است سرنوشت ساز، در یک سالن کنفرانس که آن دو را در مقابل هم قرار داده است. میان آن که میرَنده است و متعلق به گذشته و آن که پوینده است و سازنده‌ی آینده.

قاضی ربیحاوی، داستان‌نویس و فیلمنامه‌نویس ایرانی زاده‌ی 1335 در آبادان است. از جمله آثار او می‌توان به مرداد پای كوره‌های جنوب، نخل و باروت، خاطرات یک سرباز، و از این مكان اشاره کرد. داستان بلندی‌های آتش، به سال 1358 در مجموعه‌ی داستان کوتاه حادثه در کارگاه مرکزی، نشر دامون، منتشر شده است.

داستان درجه دو - اورهان کمال

كشتی مسافرتی اوسكودار آماده‌ی حركت شده بود و عمَر و پدرش هم سوار این كشتی بزرگ شده بودند. اوسكودار مسافران جزیره‌های هم‌جوار را به یكدیگر و نیز شهر بزرگ جابه‌جا می‌كرد.

داستان اول از همه نان - اورهان کمال

دیگر دیر شده است. آی‌تن زیر نور بی‌جان چراغی که از سقف اتاق آویزان بود مشغول خواندن آگهی‌های هفتگی روزنامه بود. در ضمیمه‌ی روزنامه جهت اطلاع مشتریان، سیاهه‌ای از کالاهای جدید چاپ شده بود.

فیلم کودک و استثمار

فیلم کودک و استثمار ساخته‌ی محمدرضا اصلانی در فاصله‌ی سال‌های 58 تا 61 به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته شد. این فیلم پس از اشاره‌ای گذرا به شرایط بین‌المللی‌ای که توسعه‌ی سرمایه‌داری در کشورهای پیرامونی را موجب می‌شود، کار، زندگی و دیگر وجوه زندگی کودکان کارگر را به تصویر می‌کشد.