داستان کوتاه «دست‌های به هم پیوسته»

غروب بود، هوا کم‌کم داشت تاریک می‌شد. مجید در حالی که یک نان بربری زیر بغل داشت وارد کوچه شد. یک سر کوچه به خیابان اصلی که نانوایی و اکثر مغازه‌ها در آن بود می‌خورد و آخر آن به خیابان یک‌طرفه‌ی باریک و فرعی دیگر. منزلِ مادر مجید سه تا خانه مانده به آخر کوچه بود. خانه‌ها اکثراً یک طبقه و بسیار کوچک بودند. مجید تکه‌های کوچک نان بربری داغ را می‌کَند، در دهان می‌گذاشت و با لذت آهسته می‌جوید. ناگهان یک دوچرخه سوار به سرعت از آخر خیابان به داخل کوچه پیچید. نتوانست تعادل خود را حفظ کند و محکم به دیوار خورد و روی زمین افتاد.

داستان کوتاه «رفیق» - فخرالدین احمدی سوادکوهی

داستان کوتاه «رفیق» به قلم فخرالدین احمدی سوادکوهی، لحظه‌هایی کوتاه از زندگی و کار روزمره‌ی کارگران ساختمانی روزمزد را روایت می‌کند. رقابت و رفاقتِ موجود میان آن‌ها را هم‌زمان به تصویر کشیده و از زشتیِ این رقابت و پراکندگی و زیباییِ رفاقت و همبستگیِ کارگران برایمان سخن می‌گوید.

نگاهی به فیلم مستند «اصفهان در بوق کارخانه‌ها»

فیلم مستند اصفهان در بوق کارخانه‌ها به کارگردانی بهروز ملبوس‌باف تاریخ شکل‌گیری صنعت مدرن نساجی در اصفهان و فراز و فرود مبارزات کارگرانش را روایت می‌کند. مستند با تصاویر کارخانه‌های متروک و دربسته‌ی نساجی در خیابان چهارباغ اصفهان آغاز می‌شود؛ کم‌کم ما را با نامِ بعضی کارخانه‌ها و تاریخ تاسیس آن‌ها آشنا می‌کند که حوالی سال‌های 1300 تا 1330 است، و پس از آن روایت اصلی داستان کارخانه‌های نساجی اصفهان در چهار دوره آغاز می‌شود:

داستان کوتاه «صاحب‌خانه‌ی ما» از عزیز نسین

ما در یک آپارتمان هفت طبقه می‌نشینیم، پنج طبقه‌ی این آپارتمان روی زمین و دو طبقه‌‎اش مانند معادن ذغال‌سنگ زیرِ زمین است. در زیر این دو طبقه، یک نیم‌طبقه‌ی دیگر هم هست. بنده در داخل این نیم‌طبقه می‌نشینم. سقف طبقه‌ها آن قدر کوتاه است که من در این مدت دو سال نفهمیدم صاحب آپارتمان آدم قد‌کوتاهی است یا سقف اتاق‌های آپارتمان را مخصوصاً این قدر کوتاه درست کرده تا مستأجر‌ها همیشه سرشان پایین باشد و فرصت گردن‌کشی پیدا نکنند!

داستان کوتاه «اعتصاب» - منصور یاقوتی

داستان کوتاه اعتصاب، نوشته‌ی منصور یاقوتی، ضمن بیان مسائل عمده‌ی طبقه‌ی کارگر و ناتوانی‌های آنان، راه را یکسره بر امید و مبارزه‌ی طبقاتی نمی‌بندد و در ژرفای خود راه را برای فردایی روشن ترسیم می‌کند. فردایی که در آن نادعلی و نادعلی‌ها پوسته‌ی ترک‌خورده را به کناری می‌زنند و با گام‌هایی محکم‌تر این مسیر را به سوی پیروزی طی می‌کنند.

نمایش‌نامه‌ی «دو چهره‌ی کارفرما»

در سال 1965 و در یکی از شهرهای آمریکا کارگرانِ انگورچینِ مزارع اعتصاب کردند. در باغ‌های انگور این شهر و در اوّلین ماه اعتصاب، صاحبان مؤسسات سعی کردند کارگران اعتصابی را با ترساندن به سرِ کار خودشان برگردانند. عکس‌العمل اختناق‌آور آنان که با تفنگ‌های پُر آمیخته بود با مقاومت کارگران روبرو شد و با ماشین‌های ارتشی خود وادار به عقب‌نشینی شدند. نیروی ارتش را در اختیار خود درآوردند و با زوزه‌های غول‎آسا و رعب‌آور شروع به جنگیدن با کارگران اعتصابی کردند.

داستان کوتاه «حادثه در کارگاه مرکزی» از قاضی ربیحاوی

احمد صندلی را کشید و کنار تخت نشست. صورت تیمور مثل گچ سفید بود. نگاه به سقف داشت. باد خنکی به پهلوی احمد می‌خورد و بدون اینکه کاکل‌هایش را افشان کند می‌گذشت و بی‌صدا پخش می‌شد. سالن شلوغ و پررفت‌وآمد بود و تو گاهی یادت می‌رفت که اینجا بیمارستان است. هیچ‌کس به آن عکس‌های پرستار که دعوت به سکوت می‌کرد و در سرتاسر بخش نصب بود توجهی نداشت. تخت‌ها در یک خط بودند و مردم از راهروِ میانشان می‌گذشتند.

صبوری در روایت، پا به پای فراز و نشیب زندگی طبقه‌ی کارگر - معرفی فیلم متأسفیم جا ماندی

فیلم متأسفیم جا ماندی (Sorry We Missed You) ساخته‌ی کن لوچ، کارگردان انگلیسی و حامی مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر، است و در سال 2019 به نمایش درآمد. کن لوچ اغلب بابت سبک واقع‌گرایی اجتماعی‌اش در فیلم‌سازی مشهور است و کارگران و زحمت‌کشان و آمال و آلام آنان معمولاً موضوع فیلم‌های اوست. از دیگر فیلم‌های بنام او شایسته است که به فیلم قوش؛ زمین و آزادی؛ نان و گل‌های سرخ؛ یازده سپتامبر (فیلم کوتاه)؛ من، دنیل بلیک؛ و البته فیلم تحسین‌شده‌ی بادی که در مرغزار می‌وزد اشاره کرد. ریکی، شخصیت اصلی فیلم متأسفیم جا ماندی، پس از سال‌ها کار متنوع پاره‌وقت، با غرور به کارفرمایش می‌گوید: من هیچ وقت محتاج به بیمه‌ی بیکاری تأمین اجتماعی نبودم، ترجیح می‌دهم اول گرسنگی بکشم! این…