باز هم با سال جدید بحثها در مورد تعیین حداقل دستمزد بالا گرفت. در یک سو سرمایهدارانی قرار دارند که تأمین سودشان در گرو استثمار بیشتر کارگران است؛ استثماری که خود بهواسطهی پرداخت دستمزد در نگاه اول بر کارگران پوشیده است. در سوی دیگر اما کارگرانی قرار دارند که برای تأمین معاش خود و سهمبریِ بیشتر باید با تمام توان به این سرمایهداران فشار آورند. این کشمکش بسته به آن که هر طرفِ آن چه توانی داشته باشند هر بار میتواند به سود یک طرف تمام شود.
در روزهای پیشین مناظرهای مابین دو چهرهی اقتصاد دانشگاهی کشور در برنامهی جهانآرا از شبکهی افق، نقل محافل بسیاری گشته است. در یک سو موسی غنینژاد اقتصاددان حامی بازار آزاد و در سوی دیگر مسعود درخشان از حامیان اقتصاد اسلامی، طرفین این مناظره را تشکیل دادند. بحث از آنجا آغاز شد که درخشان، انقلاب 57 و اقتصاد اسلامی پیاده شده در آن را در تنافر با اندیشههای مارکسیستی و نیز در تفارق با سرمایهداری میدانست و ریشهی مشکلات کنونی اقتصاد را هم در نفوذ اندیشههای لیبرالی در طی سالهای پس از انقلاب تا کنون جستوجو میکرد. در پاسخ به درخشان، غنینژاد مدعی شد که انقلاب 57 ملهم از مارکسیسم بوده و بخش اقتصادی قانون اساسی را سوسیالیستها نوشتهاند
نزدیک به یک دهه است که به ابتکار اتاق بازرگانی تهران و همراهی نهاد ریاست جمهوری و وزارت صمت، نشان افتخاری «امینالضرب» هرساله به تعدادی از فعالان برجستهی اقتصادی در بخش خصوصی اعطا میشود. حضور کارخانهدار و بانکدار و وزیر و وکیل و استاد دانشگاه و روزنامهنگار و... در این مراسم نشان میدهد که طبقهی کارگر در مسیر مبارزهاش تنها با کارفرمایانش طرف نیست. دشمنان و استثمارگران این طبقه طیفی به مراتب وسیعتر از کارفرمای یک واحد تولیدی هستند. از این رو، پرولتاریا برای مقابله با سرمایهداری نیازمند مبارزهای است سیاسی که حائز گامهایی معین و همهجانبه باشد.
سهشنبه 14 فروردین در برنامه «فوتبال برتر» شاهد مناظرهای بودیم که چند روزی است ویدئوها و نقل قولهاش نقل محافل است. ماجرا با حذف باشگاه استقلال از آسیا شروع شد. علت این حذف، عدم پرداخت بدهی معوق سه تن از اعضای سابق باشگاه بود که دو مورد از آنها نیز به علت قرارداد دلاری مبالغ قابل توجهی داشتند. شاید بتوان همه این موارد را حول بحثی مطرح کرد که سالهای سال برنامه 90 آن را پیگیری میکرد و آن را مشکل اساسی فوتبال، و به تبع آن ورزش ایران، میدانست: «حرفهای شدن»
تعیین حداقل حقوق سیرک سالانهای است که کارگران بازندگان همیشگیاش هستند. البته سرمایهداری حتی بدون این نمایش هم همواره حداقل حقوق ممکن را برای کارگران در نظر میگیرد؛ آنقدر که نمیرد و به کار ادامه دهد. بخشی از کارگران نیز حداقل حقوقشان در بازار آزاد نیروی کار تعیین میشود؛ جایی که معنای آزادی در سرمایهداری بهتر درک میشود. معلمان قراردادی از جملهی این کارگراناند که حداقل حقوقشان در انتهای قراردادِ کاری و در چانهزنیِ نابرابری در برابر کارفرما یا یکی از واسطههایش تعیین میشود.
آنانی که از سرمایهداریِ بدون فساد سخن میگویند یا ساحر و افسونگرِ کارگراناند یا کارگرانی افسون شده. برای دیدنِ فساد و دزدیِ سرمایهداران لازم نیست به جای دوری بروید یا منتظرِ افشاگریِ دلالانِ فسادستیز باشید؛ به کارفرما و صاحبکاری نگاه کنید که سایهی شومش هر روز بر سرِ ماست. کارفرمایی که هر روز از ارزش افزودهای که ما تولید میکنیم سود میبرد و مایی که هر روز فقیرتر و بیچارهتر از قبل میشویم.
در نگاه عدالتخواهان، کارگران صرفاً نیروی کار ارزانی هستند که باید سر به زیر افکنده و در خدمتِ افزایش تولیدِ سرمایهداران باشند. هر چند هنوز ابزارهای حمایتی اندکی - مانند قانون کار - باقی مانده که مانع سرکوبِ کامل و به بند کشیدنِ مناسبِ کارگران میشود. آنها با حسرت به کارگران چینی و هندی مینگرند و در دل آرزو میکنند که به زودی همهی موانع تولید از سر راه برداشته شود.
جامعهی مدنی میدانی است مخصوص دوران سرمایهداری. آحاد جامعه (با نادیدهگرفتن جایگاه طبقاتیشان) به عنوان مردم، شهروند و افرادی برابر و آزاد بازتعریف شدهاند که در کلْ جامعهی انسانی را تشکیل میدهند. در جامعهی مدنی بر فردگرایی تأکید بسیاری می شود و القا میکنند که هرکس منافعی دارد که باید در چهارچوب جامعهی مدنی، برای دستیابی به منافعش و همانا بقای حیاتش با دیگران به رقابت بپردازد. از همین مجرا و دیدگاه است که معنا و مفهوم آزادی را تقلیل و تحریف کردهاند و آزادی صرفاً در حد و قوارهی آزادی فکر و عقیده، آزادی نوع پوشش، انتخاب محل زندگی و نوع غذایی که خورده میشود میماند. توضیح خواهیم داد حتی همین تصمیمها و انتخابهایی که آزادی مینامند بیتأثیر از…
یکی از حربههای دولت سرمایهداری، پیشبُرد سیاستهای رسوا شدهی پیشین در قالب نامهایی جدید است تا ماهیت واقعی و طبقاتی سیاست را در پرده کند. همانگونه که روزگاری «سرمایهدار» به «کارآفرین» بدل شد، همانگونه که روزگاری حذف مقرارت حمایتی از نیروی کار به نام دلنشینتر افزایش انعطافپذیریِ نیرویکار خوانده شد؛ امروز هم خصوصیسازی تحت نام «مولدسازی داراییهای دولت» به عرصه بازگشته است. به گفتهی دولت، مولدسازی یعنی فروش داراییهای راکدماندهی دولت به بخش خصوصی. عجب! ظاهراً اینگونه بهنظر میرسد که دولت گمان برده سرمایهداران استفادهای مولد از این داراییها خواهند کرد.
در یکی دو هفتهی پیش از زمان نگارش این متن، مجدداً بحثی پیرامون اموال و داراییهای خارج شده از کشور توسط بازماندگان سلطنت پهلوی مطرح شده که با واکنشهای بسیاری روبهرو بوده است. شروع دوبارهی ماجرا از جایی بود که سخنگوی دولت ایران در اظهاراتی مدعی شد بخشی از جواهرات و تاجهای سلطنتی و 384 چمدان حاوی تکه جواهرات و الماس و ... در هنگام فرار شاه مخلوع و خانوادهاش از کشور خارج شده است. این اظهارات واکنش فرح پهلوی را در مصاحبه با رادیو فردا در پی داشت که طی آن شهبانوی پهلوی ادعا کرد حتی به هنگام خروج از ایران، جواهرات شخصی خود را نیز در گنجههای کاخ نیاوران برجای گذاشته و اگر ثروتی که سخنگوی دولت از…