کراهتِ زیستن در جامعه‌ی سرمایه‌داری (۲)

در خبرها آمده بود که دختری اهوازی در زیر عمل جراحی زیبایی جان خود را از دست داده است. دختری 19 ساله و تازه‌وارد به دانشگاه با - حتماً - کلی آمال و آرزو. احتمالاً با خودش فکر می‌کرده که حالا که دانشگاه‌ها قرار است بعد از نزدیک دو سال تعطیلی به خاطر کرونا باز شود و وی پا به آن بگذارد، بهتر است با چهره‌ای زیباتر این کار را بکند. پس گزینه‌ی عمل جراحی زیبایی را انتخاب می‌کند. منتها همه‌چیز خوب پیش‌نمی‌رود و به دلیل تزریق بیش‌ از اندازه‌ی داروی بیهوشی، دخترک می‌میرد. یعنی فردی در عنفوان جوانی که تازه پا در مسیر اصلی زندگی‌اش می‌خواسته بگذارد، با هدف زیباتر شدن و مقبول‌تر بودن، می‌میرد.

به زبان ساده؛‌ «اتحاد» چیست؟ اتحاد طبقاتی یا اتحاد سراسری؟

«اتحاد» معمولاً همراه با کلمات دیگری چون «انسجام»، «همدلی» و «یکپارچگی» می‌آید و جزء برجستگی‌های عمل انسانی قلمداد می‌شود. به‌گونه‌ای که کمتر جریان فکری‌ای را می‌بینیم که در ستایشِ اتحاد سخن نگفته باشد. خود این موضوع باعث شده که تا حدی اتحاد، به عنوانِ امری پسندیده، بدیهی قلمداد شود و نیاز به بررسی دقیق‌تری در مورد آن حس نشود. اولین چیزی که ما را در این زمینه مشکوک می‌کند، همین گستردگیِ استفاده از مفهوم «اتحاد» است. اما آیا بدون بررسی دقیق‌تر و حساسیت‌های طبقاتی لازم می‌توان مهر تأیید بر آن زد و بی‌چون و چرا بر مثبت بودن آن تأکید کرد؟ کارگران برای تأمین منافعشان به کدام اتحاد نیاز دارند: اتحاد طبقاتی یا اتحاد سراسری؟

کارگران علیه فساد: منافعِ کدام طبقه به پیش خواهد رفت؟

در سالیان اخیر گستردگی و عمق رنج‌ها و مصائبی که بر زحمتکشان و کارگران جهان رفته به سطحی تحمل‌ناپذیر رسیده است. ‌به گونه‌ای که اعتصابات، شورش‌ها و تظاهرات کارگران و زحمتکشان به جزء انکارناپذیری از واقعیت زندگی روزمره در جوامع مختلف بدل گشته است. اعتراضات چندصد هزار نفره در شیلی و اعتراضات جلیقه زرد‌ها در فرانسه علیه افزایش قیمت حمل و نقل عمومی، اعتصابات چند ده میلیونی کارگران و کشاورزان در هند و جنبش سیاهان در آمریکا، نمونه‌هایی از هزاران اعتصاب و اعتراضِ در جریان‌اند که حتماً اخبار آن‌ها به گوش من و شما هم رسیده ‌است.

شهردار‌ی‌ها، پیمانکاران و استثمارِ نظام‌مندِ کارگران

کارگران شهرداری از جمله کارگرانی هستند که بیشترین سطح استثمار به آن‌ها تحمیل می‌شود. سختی کار فوق‌العاده و کمترین دستمزد بیان‌گر این استثمار است. نظافت شبانه‌ی خیابان‌ها را در نظر بگیریم: شیفت کار این کارگران همواره شبانه است. ابزار کار آن‌ها با وجود پیشرفت‌های تکنولوژیک جاروهای دستی است. در طول ساعات کار به دور از همکاران و به صورت انفرادی کار می‌کنند. همیشه خطر تصادف با خودروها برای‌شان متصور است. هیچ نوع مهارتی که باعث پیشرفت شغلی‌شان شود برای‌شان مهیا نیست. این‌ها تنها گوشه‌ای از سختی کار فوق‌العاده‌ی این کارگران است.

دولت راست‌گرای هند آنقدر تشنه‌ی سود است که خطر قحطی برای کشورش را به جان می‌خرد

دولت راست‌گرای هند تا بدین‌جا از همه‌ی ابزارهای مدرن برای سرکوب اعتراضات تاریخی کشاورزان استفاده کرده است. این وسط چیزهای بسیاری در خطر است: سیستم کشاورزی که مردم هند را از قحطی حفظ کرده است در آستانه‌ی بی‌ثباتی است و کشاورزان هند در آستانه‌ی ورشکستی هستند. دولت هند و میلیاردرهای پشت سرش بر سر چهارراه تاریخی قرار گرفته‌اند:‌ آن‌ها محاسبه کرده بودند که اگر بتوانند سیاست و اقتصاد روستایی هند را زیرو رو کنند می‌توانند سال‌ها قدرت خود را در بالای هرم حفظ کنند.

اضافه‌کاریِ نان و آب‌دار؛ نانی برای کارفرما و آبی برای کارگر

بسیار پیش می‌آید به هنگام مصاحبه برای استخدام در یک موقعیت شغلی پس از اعتراض کارگر به دستمزد پایین، کارفرما به کارگر گوشزد می‌کند که «ما همیشه اضافه‌کاری اینجا داریم با اضافه‌کاری دستمزدت زیاد میشه». بسیاری از مواقع در صورت پذیرش اضافه‌کاری اجباری او می‌تواند آن موقعیت شغلی را به‌دست آورد. از آنجایی که حداقل مزد مصوب‌ در هر سال زندگی کارگران را تامین نمی‌کند‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎، وجود اضافه‌کاری اجباری چه بسا باعث خشنودی بسیاری از کارگران می‌شود. کارفرمایان امکان اضافه‌کاری در محیط خود را به‌منزله‌ی مزیتی برای کارگران جا می‌زنند؛ چرا که کارگر می‌تواند دستمزد خود را به بیش از دستمزد مصوب افزایش دهد. پرسش این است که کدام طرف ماجرا در واقعیت از اضافه‌کاری سود می‌برد: کارفرما یا کارگر؟

مدیریت چیست؟ به زبان ساده

امروزه مدام می‌شنویم که «مدیریت غلط و ناکارآمد و غیرعلمی باعث تمام بدبختی‌های ما است.» این صحبت را از زبان بسیاری آدم‌ها شنیده‌ایم. از تلویزیون و رادیو و رسانه‌های رسمی و غیررسمی گرفته تا سخنرانی‌ها و تحلیل‌ها و بیانیه‌های مختلف و اظهاراتِ کارشناسی و غیرکارشناسی در سمینارها تا دورهمی‌های خانوادگی. گویا بر سر این موضوع اجماعی صورت گرفته که همه چیز زیر سرِ مدیریت است. البته بیش‌تر اوقات برای کلمه‌ی مدیریت یک پسوند یا پیشوندی انتخاب می‌شود، مثل مدیریت جهادی، مدیریت انقلابی، مدیریت علمی، مدیریت تخصصی، مدیریت کارآمد، مدیریت صحیح، مدیریت مذهبی و... . هر گروه یا جریان سیاسی با توجه به علایق صفتی به مدیریت اضافه می‌کند، اما مدیریت هم‌چنان نقش مرکزی و اصلی را بازی می‌کند.

شهرها و کارگران ساختمانی

ساختمان‌های شهری، با کاربری‌های گوناگون، چه اداری، چه تجاری، چه شرکتی، چه خدماتی، چه مسکونی و ... چهره‌ی غالب جهان فعلی را تشکیل می‌دهند و ما هر صبح چشم‌مان به آن‌ها باز می‌شود. این ساختمان‌ها که بسیاری‌شان هیبت غول‌آسایی دارند و ده‌ها و صدها طبقات بر روی‌هم، به سمت آسمان، فضا را شکافته‌اند باعث شده‌اند که تجربه‌ی زیسته‌ی انسان عصر مدرن با انسان‌های روزگاران پیشین تفاوت قابل ملاحظه‌ای پیدا کند. این ساختمان‌ها با نماهای متنوع تبدیل به نمادهای پیش‌رفت شده‌اند و هر کشوری تلاش دارد که سازه‌ای مرتفع‌تر بسازد.

کارگران و شهرهای اقماری تهران؛ نگاهی مختصر به ریشه‌های برآمدن شهرهای اقماری تهران و شیوه‌ی زیست کارگران

برخلاف تصویری که در رسانه‌ها از مقوله‌ی حاشیه‌نشینی منتشر می‌شود، می‌بینیم که ساکنان این حاشیه‌ها نه نیازمندانی بی‌چیز و مستمندانی در انتظار معجزه‌ی مسئولین و خیرین، بلکه تولیدکنندگان ثروتی هستند که از محصول رنج و کار خود بی‌بهره‌اند. اما برخلاف تصویری که نشان داده می‌شود، در اینجا آن چه وجود دارد، تلاش و تکاپو برای بازپس‌گیری هرچه بیشتر دست‌رنجی است که از سوی سرمایه غارت می‌شود.

کارگران افغانستانی، رقیب یا هم‌سرنوشت؟

متاسفانه در محیط‌های کار و در صحبت با برخی از کارگران آن چه میان کارگران ایرانی دیده می‌شود، نگاه خصمانه نسبت به کارگران افغانستانی است؛ نگاهی که در راستای منافع حکومت و سرمایه‌داران است. سال‌ها از ورود بخش زیادی از کارگران افغانستانی به ایران می‌گذرد، فرزندان آن‌ها در این کشور به دنیا آمدند و بزرگ شدند اما قوانین کشور این امکان را به آن‌ها نمی‌دهد که تابعیت ایرانی بگیرند. کارگر افغانستانی و یا هر تبعه‌ی خارجی دیگری که برای کار به ایران وارد می‌شود، سرنوشتی مشابه با ما کارگران ایرانی دارد؛ سرنوشتی مشابه با کارگران در هر نقطه‌ی دیگری از جهان.