روانشناسی صنعتیـسازمانی گرایشی است که اصول روانشناختی را در محیط کار استفاده میکنند و ادعا میکند هدفش افزایش عملکرد کارکنان، رضایت شغلی و اثربخشی سازمانی است. این گرایش، بر درک رفتار انسان در محیط کار تمرکز دارد و موضوعاتی مانند انگیزهی کارکنان، ساختار سازمانی، رهبری و عملکرد را بررسی میکند. با این حال، روانشناسی صنعتیـسازمانی عمیقاً تحت ارزشهای سرمایهداری و در خدمت تداوم نظامِ سرمایهدارانهی موجود است.
طبقهی کارگر برای شناخت خود و پیریزی راه رهایی از استثمارش ناگزیر از شناخت کل جامعه است و تا آنجا که کل جامعه و سازوکارهای آن و طبقات دیگر را بشناسد، خود را میشناسد و تا آنجا که خود را بشناسد میتواند مسیر رهایی طبقاتیاش را ترسیم کند. راه یکیست و آن پیشبرد مبارزهی طبقاتیِ برآمده از تضاد کارمزدی و سرمایه است. این مبارزه از راه متحد کردن طبقات کارگر از سطوح محلی تا ملی و منطقهای و جهانی و بهوسیلهی تشکیل نیروی سیاسی طبقهی کارگر پیش میرود.
«مؤسسه و مرکز نیکوکاری ابوطالب» که یک سازمان مردم نهاد (NGO) فعّال در زمینهی «حامی کودکان کار و آسیبدیده» محسوب میشود، ویدئویی از یک کودک کار کتکخورده با چشمی کبود در فضای مجازی منتشر کرد.
میانههای بهمن است، بازهم بیخوابی به سراغم آمده. هوس قدم زدن و سیگار کشیدن به سرم میزند. از چهارراه که میگذرم صدای لهجهی آشنای پسرک جوانی، تازه پشت لب سبز شده با کلاهی بافتنی و کاپشنی نازک که دستهایش را زیر بغل زده و زیر نور چراغ زنبوری گاریاش کز کرده، توجهام را جلب میکند.
ماهیت هیچ جریان سیاسی را نمیتوان صرفاً از آنچه خود درباره خویشتن میگوید شناخت. برای این شناخت باید به اعمال ایشان نگریست. ولی گاهی اوقات حرف دل انسان، ناخودآگاه بر زبان جاری میگردد و ماهیتاش در سخن هویدا میشود.
در ماههای گذشته رسانهی اینترنتی "جدال" حضوری پررنگتر از گذشته در عرصهی سیاست ایران پیدا کرده است. در نوشتار حاضر مراد ما این است که به نحوهی پرداخت این رسانه، که به گمان ما نمایندهی خط سیاسی خاصی (طرفداران محور مقاومت) است، به مسئلهی کار و کارگر بپردازیم.
در روزهای آخر فروردین ۱۴۰۳ یک کارگر ۳۰،۳۵ تا ۵۰ ساله که نام او را نمیدانیم، مجرد یا متاهل با سه فرزند، اهل میناب یا ایلام یا شهری دیگر، به علت سانحه، لیز خوردن یا بدحال شدن یا سکته کردن در محیط کار، جابهجا یا پس از انتقال به بهداری درگذشت. این خبر "دقیق" حاصل جمعبندی صحبتهای چهل نفر نیروی کاری است که در روز حادثهی منجر به فوت این کارگر در محیط کار حضور داشتهاند و خبر مرگ وی را در همان روز شنیدهاند. هیچ یک از آنها نام کارگر درگذشته را نمیدانستند
روز چهارم فروردینماه، هنگامیکه بیشتر مردم در شهرهای کردنشین ایران در حالِ رقص و پایکوبی نوروزی بودند، کارگری که شغلش کفاشی در پیادهروی یکی از خیابانهای پیرانشهر بود، دست به خودکشی میزند. تنها پس از گذشت دو روز از حادثهی مزبور یکی دیگر از فرودستان جامعه در پیرانشهر هنگامیکه مشغول کولبری بود، در برف و کولاک وحشتناک از همراهانش جدا شده و در مسیر بازگشت به سوی مرز گم میشود. پیکرِ بی جان این کولبر در روز دوشنبه، ششم فروردین ماه، با ملایمتر شدن جو و با تلاش افراد بومی در ارتفاعات مرزی پیدا میشود.
به سیاق هر سال در ماه پایانی سال صحبتها در خصوص تعیین دستمزد داغ است. از یک طرف سرمایهداران و طرفداران ایشان از زیر بار افزایش دستمزد شانه خالی میکنند و از طرف دیگر کارگرانی که هر روز از روز قبل دستشان خالیتر میماند، برای استیفای حق خود به آب و آتش میزنند. امسال نیز سرمایهداران با شیپورهای رسانهایشان تا توانستند از شرایط بد «کارفرمایان» گفتند تا به این طریق راه را برای نمایندگانشان هموار کنند تا هر چه کمتر مزد را افزایش دهند و هر چه بیشتر آن را سرکوب کنند.
احتمالاً در تلویزیون یا شبکههای اجتماعی شنیده باشیم ، یک کارشناس برای چاقی، یا یک پزشک برای جلوگیری از دیابت و بیماریهای دیگر میگویند چه بخوریم، یا چه نخوریم؟ اما امسال، فراتر از مجموعهی توصیهها، دولت تصمیمی دربارهی خوردن و یا نخوردن ما گرفت. اما اشتباه نکنیم، دولت نگران سلامت جامعه نشده. اینبار برای دولت سرمایهداران، خورد و خوراک طبقهی کارگر و کارگران مزدی معضل شده بود.