من به عنوان یک نیروی کار در یکی از کارخانههای مشهد که وسایل بهداشتی کودک، مسواک، و نخ دندان تولید میکرد، استخدام شدم. درست 4 سال پیش بود. یادمه روزهای اول حس و حال جالبی داشتم. همه چی برام جالب بود. آخه من اولین بار بود به چنین محیطی راه پیدا میکردم. من برای کارگرهای اونجا یک نیروی تازهکار و پر انرژی بودم. خب این موضوعِ پرانرژی بودن من یک گزینهی خیلی قوی بود، مخصوصاً برای رئیس رؤسا.
جبارکمونیستْ لقبی بود که بهش داده بودن. جبار راننده کامیون بود با قدی بلند، هیکلی چارشونه، پشت فرمون همیشه یه لُنگ آویزون بود دور گردنش. در وقت استراحت همه دور هم جمع میشدیم. تمامی رانندگان و منی که پرچمدار بودم مثلا با پرچمی قرمز ماشینها را به سمت محل تخلیه بار هدایت میکردم. وقت استراحتمون به بحث های جدی و گاهی اوقات هم بزلهگویی و شوخی سپری میشد. همه جبار رو به لقب جبار کمونیست صدا میزدند.
مبارزات کارگران چاپخانههای تهران در کنار باراندازان و ماهیگیران انزلی و تلگرافچیان تبریز از اولین تجربههای مبارزات طبقهی کارگر در ایران بهشمار میآید. در بازهی هفده سالهی 1286 تا 1303، گسترهی متنوعی از مبارزهی اقتصادی تا سیاسی توسط کارگران چاپخانههای تهران انجام شد. اولین اتحادیهی کارگری در ایران نیز در سال 1286 با تلاش کارگران این صنف به وجود آمد. تا سال 1300 که اتحادیهی مرکزی کل کارگران تهران متشکل از 16 اتحادیه شکل گرفت، کارگران چاپخانه همیشه از فعالترین کارگران مبارز بودند.
متن پیشِ رو گزارش و تحلیلی است از اعتصاب کارخانهی لیلاند مورتورز که یکی از کارخانهجات مهم در صنعت خودروسازی ایران پیش از انقلاب 1357 بوده است. این گزارش توسط «سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر» در دی ماه 1357 منتشر شده است. در اواخر مهرماه همان سال این اعتصاب شروع و با پیروزی کارگران و برآورده شدن تمام خواستههای اقتصادیشان به اتمام میرسد.
کارخانهای که قرار است دربارهی آن بنویسم در استان کردستان شهرک صنعتی دهگلان در فاصلهی دو شهر سنندج و دهگلان واقع شده و کارگرانش هم از اهالی این دو شهرند. نه فقط در این کارخانه بلکه در شهرک صنعتی نیز اکثریت کارگران محل سکونتشانْ سنندج و یا دهگلان است. هنگامی که شهر در خروسخوان و یا نیمههای شبِ تاریک در خواب است، دستهدسته کارگران فارغ از هر تفاوتی در میدانهای خروجی شهر به انتظار سرویس نشسته و یا پس از گذراندن شیفتی طاقتفرسا به خانههایشان برمیگردند.
در این نوشتار پای صحبت یکی از کارگران پیمانیِ شاغل در صنایع نفت جنوب نشستهایم که در اعتصاب گستردهی کارگران نفت، گاز و پتروشیمی ایران در سال ۱۴۰۰ که به کمپین یا اعتصاب بیست-ده معروف شد شرکت داشته است. او اعتصاب گستردهی امسال را نتیجهی رشد و بالغتر شدنِ مبارزهی کارگران نفت و در ادامهی اعتراضهای سالهای پیشین میداند، و از سویی دیگر به نقاط ضعفی اشاره میکند که سبب شد این اعتصاب با وجود گستردگی نتواند به هدفهای خود دست یابد. با هم صحبتهای او را میخوانیم.