این واقعیت که خرید کتاب برای کارگران تقریباً مثل سفر به مریخ دستنیافتنی شده است، دلیل بر کمرونق بودن بازار کتاب خصوصاً کتابِ کودک نمی شود. در کتاب فروشی های بزرگ شاهد حضور نشرهای فراوان با کتاب های رنگ و لعابدار برای کودکان در موضوعات متنوع هستیم. این حجم از تولید کالای کتاب، علاوه بر گردش مالی و ارزشافزایی در صنعت نشر و چاپ برای سرمایه داری، همچنین تلاشی است از طرف سرمایه داری تا بهوسیله ی تولید کتاب هایی که محتوای آنها چیزی جز باز تولید وضعیت موجود نیست بتواند دوام و بقا خود را بیشتر کند.
کتاب های موجودِ ویژه ی کودکان ترجمه یا تألیف هستند؛ کتاب هایی در موضوعات علمی، تاریخی، ادبیات و … وجود دارند. در کتاب های داستان مورد تأیید سرمایه داری برای کودکان، بیشتر با یک دنیای خیالی سرو کار داریم و شخصیت اصلی داستان که معمولاً خودْ کودک است، خیالاتی دارد و کودکِ خواننده با خیالات وی همراه می شود. بهطور مثال شخصیتی قرار است در داستان ملکه بشود یا شخصیتی ابرقهرمان است یا … . در سراسر داستان در موقعیت های مختلف اتفاق هایی برای شخص اول داستان می افتد که گاه شاید باعث خندیدن مخاطبِ کودک هم بشود. یکسری اطلاعات کلی مثل پایتخت فلان کشور کجاست و غیره در این کتاب ها نهفته است. در نهایت هم یکسری آموزه های عام اخلاقی جهانِ سرمایه داری ممکن است در این کتاب ها وجود داشته، مانند اینکه بچه ها نباید دروغ بگویند، بچه ها باید تلاش کنند تا موفق بشوند و … که نویسنده سعی کرده به خورد کودکان بدهد.
این صحنه ی تقریباً یکدستشده از بازارِکتاب کودک را سرمایه داری ارزان و یکشبه بهدست نیاورده است. علاوه بر بایکوت و حذف نویسندگانی که گوشه ای از تعهد به طبقهی کارگران و محرومان جامعه در آثار آنها وجود داشته است، روشنفکران طرفدار سرمایه داری سعی کرده اند آنچه بهعنوان ادبیات آگاهیبخش برای فرزندان طبقه ی کارگر است را با بهاصطلاح نقد به زیر ضرب ببرند. سر این پیکان بهاصطلاح نقد به آثار نویسنده ی بزرگ، صمد بهرنگی، برخورد کرده است. اینکه صمد بهرنگی در عمر کوتاه اما پربار خود چه کرد در این مقال نمی گنجد، اما ذکر این گفتهی غلامحسین ساعدی درباره ی کار صمد بی مورد نیست: «مهمترین تأثیر صمد روی بچه ها بوده است. او به آدم های شکلگرفته و بزرگ سال امید چندانی نداشت.»
این که نقادان طرفدارِ سرمایه داری آثار صمد را سیبل میکنند جای تعجب نیست، اما در بین نویسندگانی که خود را منتسب به چپ می دانند، نقد به آثار صمد کم نبوده است. ایراداتی که به نوشته های صمد می گیرند شامل مقولاتی چون ترویج خشونت، کودکی نکردن شخصیت های داستان، استفاده ی ابزاری از کودکان، ضدتربیتی بودن، ترویج کینه ورزی، دروغ گویی و … است.
گوشه ای کوچک از صمدزداییای را که در سالهای پیش در فضای رسانه ایی ایران اتفاق افتاده است را با هم مرور کنیم. «دیگر افسانهی نبرد علیه امپریالیسم و جنگ نبرد طبقاتی خشونتبار همراه با اسطوره سازی و قدسیسازی از رفتار مبارزان سیاسی و نگاه ابزاری سیاسی داشتن به کودکان سال هاست که به پایان رسیده است و جای آن را تعلیم و تربیت برای پرورش دانش آموزانی که مبدل به شهروندانی مسئول برای کسب و کاری حرفه ای و تخصصی گرفته است تا بتوانند به صورتی مسالمتآمیز و مدنی و دگر پذیر زندگی سالم که متناسب با توسعهی پایدار باشد داشته باشند.((صمد بهرنگی از اسطوره تا واقعیت، انصاف نیوز، ۱۶ شهریور ۱۳۹۵))
ما از این ادا بازی بهعنوان نقد در می گذریم. اما بد نیست اشاره کنیم که متأسفانه ما همچنان در عصر سرمایه داری زندگی می کنیم، شیوه ی تولیدی که در سطح نهاییْ جامعه را به دو طبقه کارگر و سرمایه دار تقسیم می کند؛ امپریالیسم محصول مناسبات جهانیشدهی سرمایه داری است و همچنان آمریکا بهعنوان قدرتی امپریالیسمی وجود دارد؛ شهروند هم از نظر حضرات کسی است که مناسبات سرمایه داری را با جان و دل بهعنوان هویت خود پذیرفته باشد، حال می خواهد کارگر با ماهی ۸ میلیون حقوق باشد یا صاحب کارخانه ای با دهها میلیارد درآمد؛ پرورش هم یعنی تربیت نیروی کار برای بازار سرمایه داری و توسعهی پایدار هم جز ادبیات گفتمانی سرمایه داری است که توهمی بیش نیست. کدام توسعهی پایدار؟ وقتی هدف اصلی اقتصادْ سود باشد، آیا دیگر زندگی آحاد مردم، طبیعت، کوهها و جنگلها، آبهای زیرزمینی و دریاها و رودخانهها، کیفیت هوای تنفسی و … آیا اهمیتی واقعی دارد؟
هر چند این نقادان می خواهند به یک گسست تاریخی از دوره ی صمد تا کنون اشاره کنند اما اتفاقاً همین زیست در جهان سرمایه داری است که اسباب زنده بودن صمد و ترس سرمایه داری از آثار او می شود. هر چند آگاهیبخشی برای کودکان جز نتایج کار صمد است اما دلیل اصلی ترس سرمایه داری از صمد، هنرمند بودن واقعی وی است.
اگر فیلسوف سعی می کند با مقولات به درک از هستی برسد یا دانشمند سعی می کند با محاسبات دو دو تا چهار تا از جهان پیرامون خود رمز گشایی کند، هنرمند نیز با احساس قوی خود به کشف و فهم جهان می رسد؛ البته احساسی که آمیخته به عقل و خرد است. هنرمند این دریافت را با زبان هنری خود بیان می کند. این زبان برای صمد ادبیات بود؛ آنهم برای کودکانی که هنوز جهان بی رحم سرمایه داری نتوانسته بود آنها را شکل بدهد.
بهطور مثال در داستان “۲۴ ساعت خواب و بیداری” راوی داستان، کودکی است به نام لطیف که بنا به مناسبات سرمایه داری مجبور شده است همراه پدر خود برای کار به تهران مهاجرت کند. لطیف آخرین ۲۴ ساعت حضور خود در تهران را بازگو می کند. آنچه نصیب وی و دوستانش شده است چیزی جز حسرت، تحقیر، گرسنگی و … نیست. و اما، برای انسانهای دیگر از طبقه ی دیگر همهچیز وجود دارد. در قسمتی از داستان می خوانیم:
«ماشینِ سواری براقی آمد و روبه روی ما کنار خیابان ایستاد و جای خالی را پر کرد. آقا و خانمی جوان و یک تولهسگ سفید و براق از آن پیاده شدند. پسر بچه درست همقد احمد حسین بود و شلوار کوتاه و جوراب سفید و کفش روبازِ دو رنگ داشت و موهای شانهخورده و روغنزده داشت. در یک دست عینک سفیدی داشت و با دست دیگر دست پدرش را گرفته بود. زنجیر تولهسک در دست خانم بود که بازوهای و پاهای لخت و کفش پاشنهبلند داشت و از کنار ما که گذشت عطر خوشایندی به بینی هایمان خورد. قاسم پوسته ای از زیر پایش برداشت و محکم زد پس گردن پسرک. پسرک برگشت نگاهی به ما کرد و گفت: ول گردها…
احمدحسین با خشم گفت: برو گمشو، بچهننه … ((۲۴ ساعت خواب و بیداری، تابستان ۱۳۴۷، نشر دنیا، صص ۶ و ۷.)) »
صمد در آثار خودش نه تنها مقولاتی چون اختلاف طبقاتی و پیامدهای آن را برای کودکان بازگو می کند بلکه خودش نیز بهعنوان نویسنده موضعی بیطرف نداشت و در این نبرد طبقاتی در کنار طبقهی کارگر ایستاده بود. از اینرو می توان از ایشان بهعنوان هنرمندِ مبارز یاد کرد. بر ماست که یادش را گرامی بداریم و آثارش را خانهبهخانه بهدست فرزندان طبقهی کارگر و محرومان برسانیم.