در تاریخ ششم آبان ماه ۱۲۸۷ خورشیدی، مصادف با بیست و هشتم اکتبر ۱۹۰۸ میلادی، یکی از آموزندهترین مبارزات کارگران در تاریخ مبارزهی طبقاتی در ایران اتفاق افتاد. در حدود ۱۵۰ نفر از کارگران دباغ تبریز، از سه دباغخانه، برای افزایش دستمزد و بهبود شرایط طاقتفرسای کار، دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب در زمان تشدید تضاد منافع دول امپریالیستی در ایران، به ویژه امپریالیسم بریتانیا و روسیهی تزاری در ایران اتفاق میافتاد. در این گزارش کوتاه نگاهی به این رخداد تاریخی میاندازیم.
چرا مرور تاریخ مبارزات کارگری مهم است؟
وضعیت طبقهی کارگر در ایران به شدت وخیم است. برطرف کردن حداقل نیازهای زندگی کارگران تحت تاثیر فشارهای افسارگسیختهی بورژوازی و بحرانهای حاصل از این شیوهی تولید دیگر امکانپذیر نیست. تشدید تعارضات امپریالیسم آمریکا و غرب با دولت بورژوایی جمهوری اسلامی ایران منجر به برقراری تحریمهایی بر ضد ایران شده است که فشار آن بر طبقهی کارگر، فرودستان و زحمتکشان وارد میشود. اعتراضات و اعتصابات کارگری هر روزه به شکلی رشدیابنده و ادامهدار در گوشهگوشهی ایران در حال وقوع است.
در همین سالهای اخیر و در طول این مبارزات، گاهی اشکال متفاوت مبارزه با آزمون و خطا و بیشتر تحت تاثیر جریاناتی که فقط در حرف از طبقهی کارگر و رهایی آن صحبت و در عمل به آن خیانت میکنند، به انحراف کشیده شده است. بیشک یکی از دلایل چنین وضعیتی، سرکوب مبارزان طبقهی کارگر در دههی شصت و فضای خفقانآور برای معدود مبارزان باقیمانده از آن دوران بوده است. نتیجه آن شده که عدهای حتی از نبود سنت مبارزاتی طبقهی کارگر در ایران سخن به میان میآورند.
برای مقابله با چنین وضعیتی موظفیم که با نگاهی به موارد درخشانی از این مبارزات در طول بیش از یک صد سال اخیر در ایران، نهتنها بر این ادعا خط بطلان بکشیم، بلکه نقاط قوت و ضعف این مبارزات را برجسته نموده و در عین حال اشارهای کوتاه به وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دورهی مربوطه داشته باشیم.
اعتصاب کارگران سه دباغخانهی تبریز
در تاریخ ششم آبان ماه ۱۲۸۷ خورشیدی، مصادف با بیست و هشتم اکتبر ۱۹۰۸ میلادی، یکی از آموزندهترین مبارزات کارگران در تاریخ مبارزهی طبقاتی در ایران اتفاق افتاد. در حدود ۱۵۰ کارگر از سه دباغخانهی تبریز برای افزایش دستمزد و بهبود شرایط طاقتفرسای کار، دست به اعتصاب زدند.
در آن زمان استثمار کارگران بسیار شدید بود: دستمزدها بسیار کم و شدت کار بسیار زیاد بود. وضعیت بهداشت مخصوصا در صنف دباغان بسیار وخیم بود. برخورد کارفرمایان با کارگران چنان وحشیانه بود که شان و منزلت انسانی کارگران نزد کارفرما از حیوانات نیز پایینتر بود. فحش، کتک و اخراج کارگران با کوچکترین بهانهها امری عادی و روزمره بود. بنا بر این شرایط، خواستههای کارگران اعتصابی به شرح زیر بود:
- افزایش یکونیم شاهی دستمزد
- استخدام و اخراج کارگران با اجازهی کارگران
- بهبود وضعیت بهداشتی
- پرداخت هزینههای درمان کارگران توسط کارفرما
- پرداخت نیمی از دستمزد کارگران در هنگام بیماری
- کاهش ساعات کار
- دو برابر شدن دستمزد در ساعات اضافهکاری
- عدم اخراج کارگران اعتصابی در زمان اعتصاب
- پرداخت دستمزد کارگران در زمان اعتصاب
- عدم اخراج کارگران اعتصابی پس از پایان اعتصاب
کمیتهای از نمایندگان منتخب کارگران برای مذاکره با کارفرمایان تشکیل شد. دو روز بعد، یعنی در هشتم آبان، کمیتهی منتخب کارگران پس از قبول خواستههای ۱، ۸ و ۱۰ از سوی کارفرما به اعتصاب پایان دادند.
در نگاه اول شاید اینطور به نظر آید که این اعتصاب موفقیت چندانی در بر نداشته است. چنین تصوری اشتباه است؛ چرا که کارگران نهتنها موفق به افزایش دستمزدشان شدند، بلکه توانستند زمینهی اعتصابات بعدی را که در بندهای ۸ و ۱۰ بیان شده فراهم آورند. این به معنای رسمیت بخشیدن به حق اعتراض و اعتصاب کارگران بود.
این موضوع که کارگران سه کارگاه با زمینهی مشترک تولیدی توانستند با اتحاد و عملِ هماهنگ خود مبارزه کنند، آموزهای پُراهمیت را به ما یادآوری میکند. این اقدامی است علیه کارفرمایان که همواره با اخراج جمعی کارگرانِ ناراضی و استخدام جمعی کارگران جدید، اعتصاب را سرکوب میکنند. همبستگیِ این تعداد از کارگران دباغ در شهر تبریز که از سه کارگاه با یکدیگر متحد شده بودند، در آن زمان اجازهی چنین کاری را به کارفرمایان این سه بنگاه نداد. میتوان حدس زد که تیزبینی و تدبیر کارگران در برنامهریزی برای مقابلهای از این دست چه اهمیت فوقالعادهای داشته است. با هر پیروزی، اعتماد به نفس و اتحاد کارگران بیشتر شده و با هر شکست توان و انگیزهی آنان برای مبارزه کاهش مییابد. این کارگران با بلندنظری و آیندهنگری خود پیشبینی لازم را برای پیشرَویهای بعدی در نظر داشتهاند.
اقدامات کارگران و در راس آن کمیتهی مذاکرهکننده تنها معطوف به عکسالعمل فوری کارفرمایان نبود. آنها با تاسیس صندوق حمایت از کارگران بیبضاعتتر، زمینهی اتحاد و حمایت جمعی خود را فراهم کردند تا در ادامهی فرایند مبارزه بتوانند از آسیبپذیرترین همکاران خود به خوبی دفاع کنند.
پس از پایان اعتصاب و بازگشت به فرایند روزمرهی تولید، کارفرمایان که گمان میکردند موضوع خاتمه پیدا کرده، به مرور بعضی از اعضای کمیتهی مذاکره را اخراج کردند. حال ببینیم که این مبارزانِ با ذکاوت چگونه در مقابل اخراج نمایندگان منتخب خود عمل کردند.
آنها در ابتدا و در سریعترین زمان ممکن برای همکار اخراجی خود شغلی دیگر یافته تا از یکسو همرزمشان در زندگی شخصی خود دچار فقر و فلاکت غیرقابل تحمل نشود و دیگر کارگرانِ مشغول به کار نیز معنای واقعی اتحاد را به شکل ملموسی فراتر از فضای کارگاه درک کنند. از سوی دیگر برای مقابله با عادیشدن این شکل از سرکوب مبارزه توسط کارفرما، با ترغیب نامزدهای احتمالی استخدام در سِمَت کارگر اخراجی عملا اجازهی جایگزینی فرد جدید را به جای همرزمشان نمیدادند. آنها چنان متحد و آگاه بودند که حتی وسوسهی دستمزد بیشتر برای استخدام نیز نمیتوانست خدشهای در اتحادشان به وجود آورد. نتیجه این که کارفرما عواقب اخراج کارگر را با نبودِ کارگر جدید برای استخدام به شکل ملموسی حس کرده و از آن لطمه میخورد.
مختصری از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان اعتصاب
این اعتصاب در زمان تشدید تضاد منافع دول امپریالیستی در ایران، به ویژه امپریالیسم بریتانیا و روسیهی تزاری در ایران اتفاق میافتاد. از سوی دیگر فضای حاصل از انقلاب مشروطه و آرمانهای آزادیخواهانهی آن برای کاهشِ قدرت شاهان قاجار، اشراف، زمینداران و روحانیت به نفع قدرت مجلس ملی از یک سو و تضعیف مناسبات بهشدت استثماری فئودالی از سوی دیگر بر فضای سیاسی ایران نفوذ کرده بود. شکلگیری کارگاههای چند ده نفرهی شهری شدت یافته و انباشت سرمایه و تولید مجتمع (کارگاهی)، البته با ویژگیهای مختص به زمان خود تا حدودی منکشف شده بود.
مبارزه و آگاهی طبقاتی بین کشاورزان و کارگران، برگرفته از این شرایط، اَشکال اولیه خود را یافته و به پیش میرفت. اما این همهی ماجرا نبود. مبارزات طبقاتی که در روسیه در حال پیشرفت بود و انقلاب ۱۹۰۵ و عواقب آن تاثیر چشمگیری در مبارزات طبقاتی کارگران ایران گذاشته بود. حضور کارگران ایرانی که در جستجوی کار در مراکز صنعتی به قفقاز و روسیه سفر کرده بودند و آشنایی آنان با اصول مبارزهی طبقاتی و تشکلیابی طبقهی کارگر نقش بهسزایی در سازماندهی مبارزات کارگران در ایران داشت. سوسیالدموکراتهای آن روز ایران که خود کارگران کارآزمودهی مبارزهی طبقاتی در قفقاز و روسیه بودند در سازماندهی اعتصاب کارگران دباغ تبریز نقش عمدهای ایفا کردند.
گرامی باد یاد کارگران دباغ تبریز، این پیشگامان مبارز طبقهی کارگر ایران
بسیار عالی. امیدوارم نوشتن چنین تجربه های تاریخی ادامه داشته باشد. زیرا همانطور که نوشتید با مرور آن فراز و نشیب ها می توان به ریشه رکود مبارزه ی طبقه کارگر در ایران و جهان پی برد و با استفاده منعطف از آن آموزه ها در ستیزهای فعلی در جهت شکستن این رکود قدم برداشت.
درود