کسب ارزش اضافی در مناسبات سرمایهداری بر مبنای خرید نیروی کار کارگران بنا شده است. نظام سرمایهداری از ابتدای شکلگیریاش تا امروز این خصلت خود را حفظ کرده است. کارگران که جز نیروی کارشان چیزی برای فروش ندارند، آن را چون کالایی در بازار عرضه میکنند تا بتوانند درمانی برای درد گرسنگی پیدا کنند. و وقتی نیروی کار ذهنی و یدی خود را به سرمایهداری می فروشند، در واقع تن به کار بیگانهای میدهند که نه در علتاش سهیم استند، نه در فرآیند انجاماش مشارکتی دارند و نه در محصول کارش مالکیتی. سرمایهداری کار را تنها به شکل کارِ بیگانهشده ارائه میکند: همه چیز در خدمت سود و سود بیشتر است.
امروزه اما هیاهوی پر زرقوبرقی در مصاحبههای استخدامی کسبوکارهای نوین، یا همان استارتآپها بلند شده است. اگر تجربهی رفتن به یکی از این مصاحبهها را داشته باشید متوجه خواهید شد که تأکید بسیاری روی داشتن خلاقیت و ذوق سرشار و داشتن ایدههای ناب دارند. آنها محیطهای خاصی را برای کار ایجاد کردهاند و جلسات مختلفی برای تراوش ایدههای جذاب برگزار میکنند. اما آن چه زیر این پوستهی فریبنده در جریان است، چهرهی زشت استثمار فزایندهی سرمایهداری است. سرمایهداری امروز در استارتآپها محصولی تولید میکند که برای مصرفکننده ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشد. این انکشاف جدید در مصرف، انکشافی در تولید را در خود دارد؛ انکشافی در نیروی کار.
سرمایهدار برای تولید محصول نوین خود، نیاز به خرید نیرویکار نوینی دارد. او دیگر تنها به قدرت بازوان کارگر نیاز ندارد، و نه تنها توان ذهنیاش، بلکه تمام ذوق و قریحه، حتی روحیهی برساخته از دوران رشد، خاطرات کودکی و هر چیز دیگری، را چون کالایی درآورده و خریداری میکند. در مصاحبههای استخدامی استارتآپها روی تمامی اینها قیمتگذاری میشود، تا کارگر جدید تمام هستیِ تا آن زمانِ خود را کالایی کرده و به فروش بگذارد. از لبخندهای بستهبندیشده تا قدرت روایتسازیای که یادگار داستانگوییهای شبانهی مادرش است و امروز بهکار روایتسازی برای فروش بهتر محصولات میخورد.
به عبارت دیگر، آن چه در شرکتهای تر و تمیز، دیزاین شده و رنگارنگِ امروز اتفاق میافتد، بدتر نباشد بهتر از آنچه در کارخانههای کثیف و روغنی میگذرد نیست: استثمار حداکثریِ نیروی کار. با این تفاوت که در کارخانهها اگرچه فشار فزایندهی کاری نه جسم و جان کارگران را خسته و فرسوده میکند، در شرکتهای استارتآپی جدید تمام هستی کارگر پیشاپیش فروش رفته است. کارگر استارتآپی از لحظهی استخدام باید تا اعماق ذهن خود را به کارِ بیگانهشدهای که به آن گماشته شده بسپارد. کارگر استارتآپی معنای جدید از نیروی کار را کالاییسازی میکند که تنها با تحولات جدید سرمایه ممکن شده است و کالاهایی با مختصات جدید و مصرفکننده جدید را در پی دارد. کالاهایی که نتیجهی کریهترین فرآیند تولید و توزیع است.
زیر پدیدارِ شیک و پر زرقوبرق شرکتهای استارتآپی شدیدترین استثمارها و زشتترین شکل کالاییسازی سرمایهداری جاری است و همچنان سود سرمایهدار حرف اول و آخر را میزند.