- کراهتِ زیستن در جامعهی سرمایهداری (۱): دریده شدنِ کودک زبالهگرد
- کراهتِ زیستن در جامعهی سرمایهداری (۲): جراحی زیبایی و کالاییسازیِ بدن
- کراهت زیستن در جامعهی سرمایهداری (۳): کودکان عقبمانده و فلج طبقهی کارگر
در خبرها آمده بود که دختری اهوازی در زیر عمل جراحی زیبایی جان خود را از دست داده است((جزئیات مرگ دختر نخبه اهوازی از زبان خانواده او)). دختری ۱۹ ساله و تازهوارد به دانشگاه با – حتماً – کلی آمال و آرزو. احتمالاً با خودش فکر میکرده که حالا که دانشگاهها قرار است بعد از نزدیک دو سال تعطیلی به خاطر کرونا باز شود و وی پا به آن بگذارد، بهتر است با چهرهای زیباتر این کار را بکند. پس گزینهی عمل جراحی زیبایی را انتخاب میکند. منتها همهچیز خوب پیشنمیرود و به دلیل تزریق بیش از اندازهی داروی بیهوشی، دخترک میمیرد. یعنی فردی در عنفوان جوانی که تازه پا در مسیر اصلی زندگیاش میخواسته بگذارد، با هدف زیباتر شدن و مقبولتر بودن، میمیرد.
سرمایهداری نظامیست استثماری که نه تنها نیروی کار افراد را استثمار میکند بلکه طریق و سبکِ زندگی افراد و شیوهای که خود را درک و حس میکنند را نیز تعیین میکند. یعنی ذهنیت افراد را نیز از شیوهی درک جهان گرفته، تا ریزترین اَعمالی که در طول روز انجام میدهند، تا حسی که نسبت به خود و دیگران نیز دارند را مشخص میکند. سرمایهداری نظامی است که دست به کالاییسازی همه چیز میزند، از نیروی کار گرفته تا بدیهیترین مایحتاج انسانی چون خوراک و پوشاک و نوشاک و مسکن. این روالِ کالاییسازی خود را بر همه چیز تحمیل میکند تا آنجا که منطق دادوستد و خرید و فروش و مبادله، به روابط انسانی نیز تسری پیدا میکند و روابط انسانها در خارج از بازارِ دادوستد را نیز به دادوستدی بازاری تبدیل میکند و هر فردی، فرد دیگر را نه چون انسانی همپایه و دارای ارزشِ رابطه داشتن، به صرف انسان بودنش، بلکه چون حریفی در بازار میبیند که باید چیزی برای عرضه داشته باشد تا چیزی را به دست بیاورد.
زندگی روزمرهی ما در جامعهی سرمایهداری پر شده است از رسانههای دیداری و شنیداری که در همهی سطوح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دارند این شیوهی تولید را بازتولید میکنند و تبلیغات انواع کالاها و سبکها و … به یکی از وجوه غالب زندگی تحت نظام سرمایهداری بدل شده است. سلول جامعهی سرمایهداری کالا است و رمز بازتولید سرمایهداری، مصرف این کالاهاست که اگر انباشته شوند و مبادله نشوند، میتواند یکی از دلایل بحرانِ سرمایهداری شود. این منطق و روال در جامعهی سرمایهداری به روابط انسانی نیز گسترش پیدا کرده و انسانها نه در رابطه با هم، که در حال مصرف هم هستند. همین تبدیل به قاعده شدنِ مصرفِ هم است که باعث ناپایداری روابط انسانها با هم شده و همین تقلیل روابط به مصرف است که باعث بروز انواع و اقسام مشکلات روحی و روانی در بین انسانها شده است و از این میان صنعت روانشناسی بیرون زده است که خود تبدیل به بازار پرسودی برای شرکتهای داروسازی و نیز رونق جلسات روانشناسی شده است.
پس این روال و سیاق سرمایهداری که روابط انسانها را با هم به زیر مهمیز قاعدهی مبادله و مصرف کشانده، منجر به بازار بزرگ دیگری شده است به نام بازار زیبایی. این امر خود را در مدهای سالیانهی لباس و پوشش، زیبایی اندام و زیبایی چهره نشان میدهد. بازار سرمایهداری و غولهای صنعت زیبایی، معیارها را تعیین میکنند و افراد نیز سعی در بههنجار کردن خود و تبعیت از این شکلها و معیارها میکنند. هر چه این صنعت رشد میکند، پیشرفت تکنولوژی و علم پزشکی را بیشتر در این مسیر میکشاند و هر چه تکنولوژی و علم پزشکی رشد مییابد، بیشتر در خدمت این صنعت درمیآید. لذا این دستکاریِ سرمایهداری در سبک و سیاق زندگی انسانها، از چند دهه پیش به دستکاری در اندامها و چهره رسیده و با تعریف شدن معیارها، اندامها و چهرهها دستکاری و یا به اصطلاح جراحی زیبایی((یک جستوجوی ساده در فضای وب نشان میدهد که مثلا ایران در جراحی بینی مقام نخست را در جهان دارد و یا آمریکا در بزرگ کردن سینه مقام اول را دارد.)) میشوند تا با نزدیک شدن به معیارها، فرد احساس بهتری از خود داشته باشد و یا در بازار مبادله و مصرف بین انسانها، قدرت عرضه و لذا قدرت به دست آوردنِ بیشتری کسب کند. این دستکاری یعنی تقلیل و کاهش انسانها به شیای که قابلیت عرضهی بیشتری دارد. پس سرمایهداری نه تنها چه قدر داشتن را عامل تعیین جایگاه انسانها در جوامع میکند و سرمایهدارانْ خداوندگاران جوامع هستند، بلکه چگونه بودن را نیز مشخص میکند تا سیستم یکپارچهای تکوین و تکمیل کرده باشد.
آن دخترک بینوای اهوازی نیز در این مسیر و برای – به اصطلاح – زیباتر شدن و نزدیکی به معیارهای مُد روز خود را به زیر تیغ جراحی سپرد، ولی متأسفانه بیدار نشد تا ادامهی زندگی بدهد. زیستن تحت نظام سرمایهداری کراهت دارد و اقدام علیه سرمایهداری و مبارزه با آن نه فقط برای الغای سیستم طبقاتی و کارِ مزدوری و نظام استثماریِ آن، بلکه برای انحلال روشها و سبکهای زیستِ منحط و فرهنگ و اخلاقیاتی نیز هم هست که دارد پیشمیبرد. با فروپاشی و الغای این نظام، تازه زمینه و بستر مهیا میشود تا انسان بتواند گونهای جدید و طراز نوینی از خود بیافریند که در چنگال استثمار و مبادله و مصرف، قوای جسمانی و ذهنیاش به هدر نرود و انسانها در روابطی با هم قرار گیرند که همدیگر را مصرف نکنند، بلکه به انکشاف و خَلق یکدیگر یاری رسانند.