- آموزش اقتصاد برای کارگران، بخش یک: «مزد چیست؟»
سلسله مقالههای آموزش اقتصاد برای کارگران که در سه بخش منتشر میشود، برگرفته از کتاب «سلسله مقالات آموزشِ اقتصاد برای کارگران» است که در سال ۱۳۵۳ منتشر شده، و اکنون در مجلهی کارخانه با ویراست جدید به خوانندگان گرامی تقدیم میشود.
مزد چیست؟
سرمایهداران، وزارت کار و بقیهی طرفدارانِ آنها میگویند: «مُزد پولی است که کارگر در مقابل کاری که انجام داده است میگیرد. اگر مثلاً ده ساعت کار کرده به جایش ده تومان هم گرفته». سرمایهدار هم میگوید که پول و سرمایهاش را راه انداخته است، محلِ کارخانه و ماشینها را خریده، هر روز مواد اولیه یعنی «جنس» به کارخانه میآورد، و عدّهای کارگر هم استخدام کرده و پول آنها را میدهد. جِنس که حاضر شد کلّی خرجهای دیگر برای بردنش به مغازهها و غیره میکند و به جایش پول میگیرد. برای هر چیزی که خریده و گرفته پول داده است از جمله کاری که کارگرها در کارخانه کردهاند.
بنابراین به نظر میرسد که سرمایهدار چیزی به نام «کار» از کارگر دریافت میکند. مثل هر کالای دیگر آن را میخرد و قیمتش را میدهد. البته در این که سرمایهدار چیزی را از کارگر میخرد شکّی نیست. اما این چیز «کار» نیست. واقعیت این است که کارگر «نیروی کار» خود را میفروشد. مثلاً هر روز ۸، ۱۰ یا ۱۲ ساعت یا حتی بیشتر نیروی جسمانی، عمر، گوشت، پوست و اعصاب خود را به سرمایهدار میفروشد. پولِ بابت این معامله را هم بعد از انجام معامله، بعد از فروش نیروی کار خود، پس از این که دو هفته یا یک ماه کار کرده، سر دو هفته یا یک ماه دریافت میکند.
نیروی کارِ کارگر، یعنی نیروی جسمانی او، که در روز به مدت ۱۰ ساعت به سرمایهدار میفروشد باعث پیشبُرد کارِ سرمایهدار و ساختن محصول برای او میشود. یعنی اگر سرمایهدار مادّهی اولیه، مثلاً چرم را میخرد و وارد کارخانه میکند و کفشِ ساختهی آن را میفروشد، این کار، یعنی تغییرِ چرم به کفش را کارگر انجام میدهد. یعنی تفاوتِ پولِ کفش و چرم را کارگر ساخته است نه سرمایهدار. سرمایهدار فقط چون صاحبِ کارخانه است و دولت و وزارت کار و نیروی انتظامی طرفدارش هستند، تفاوت بین پولِ کفش و چرم را میگیرد.
سرمایهدار با این پول چه میکند؟
مقداری از آن را به کارگران میدهد، یعنی «مزد» میدهد، و بقیه را برای خودش برمیدارد. این سهمِ سرمایهدار که برای خودش برمیدارد سودِ خالص اوست.
پس چه شد؟؟؟
کارگر روزی ۱۰ ساعت کار کرده، عرق ریخته، عمر خودش را پای ماشینها تلف کرده، روزی ۱۰ـ۱۲ ساعت، خود را در کارگاه زندانی کرده، هزار خطرِ کار با ماشین را داشته… جان کنده و (به عنوان مثال) چرم را به کفش تبدیل کرده، امّا از این ارزشی که تولید کرده، تنها مقدار کمی از آن به خودش داده میشود. چرا؟ چون کارخانه مال سرمایهدار است. چون دولت و نیروی انتظامی و وزارت کار و مجلس شورای اسلامی و همهی اینها طرفدارِ سرمایهدار هستند و سرمایهدار بدونِ هیچ شرم و حیایی و بالعکس با کمال پُررویی هر روز این زورگویی را ادامه میدهد.
از نظر سرمایهدار کارگر موجودی است که هر روز برای او ثروت تولید میکند. از نظرِ سرمایهدار فقط این مهم است که کارگر هر روز ۸، ۱۰ یا ۱۲ ساعت پای ماشین در کارخانه و کارگاه جان بِکَنَد. پس باید آن قدر جان داشته باشد که هر روز بیاید و نیروی کار خود را بفروشد. پس کارگر باید لااقل زنده باشد و برای زندگی مقداری پول میخواهد. بنابراین سرمایهدار مجبور است به کارگر مزد بدهد تا کارگر بتواند برای او کار کند.
سرمایهدار چقدر مزد میدهد؟
همهی کارگرها میدانند که وقتی در یک کارخانه یا کارگاه استخدام میشوند کسی از او نمیپرسد چقدر مزد مِیل داری بگیری، خرجت چقدر است، چقدر برای یک زندگانی نسبتاً راحت در این دوره و زمانهی گِرانی احتیاج داری؟؟ خیر… سرمایهدار به این چیزها کاری ندارد. سرمایهدار میگوید: «مزدِ تو (به عنوانِ مثال) روزی ۱۰ تومان است، میخواهی بخواه، نمیخواهی برو، کارگر فراوان است.» به همین دلیل مزدها را سرمایهداران با دولت و وزارت کار که پشتیبانِ سرمایهدارند تعیین میکنند. از نظر سرمایهدار فقط این مهم است که کارگر آن قدر جان داشته باشد که هر روز بیاید و نیروی کار خود را بفروشد. پس سرمایهدار که هرچه به کارگر کمتر بدهد به نَفعِ خودش است، آن قدر به او مزد میدهد که برای زنده ماندن و زندگیِ بخور و نَمیر به زور کافی باشد. لازم نیست کارگر خانه داشته باشد، یک آلونک برایش کافی است. لازم نیست کارگر و خانوادهاش لباسِ خوب داشته باشند، لباسی که فقط با آن بتواند در خیابان راه برود و به کارخانه و محلّ کار بیاید کافی است، همین قدر که زن و بچه یا مادر و پدرش را بتواند زنده نگه دارد کافی است. پس فقط آن قدر پول به کارگر میدهند که برای چنین زندگیای کافی باشد، نه بیشتر. یعنی آن قدر که نیروی کارش (همان چیزی که سرمایهدار به آن نیاز دارد) باقی بماند و قابل استفاده باشد.
پس مزد کارگر آن اندازه است که برای تولیدِ دوبارهی «نیرویکار» که هر روز کارگر در موقع کار کردن از دست میدهد کافی باشد. به زندگیِ خودمان که نگاه کنیم همینطور است. تمامِ زندگیمان و عمرمان، شب و روزمان صرفِ کار کردن برای سرمایهداران است. لباس و غذا و وضعِ زن و بچه و چند سر عائله در فقر و فلاکت میگذرد، اما هر روز به سرِ کار میرویم و «نیروی کار» خود را در برابرِ مقدارِ ناچیزی مزد میفروشیم.
کارِ اضافی، محصولِ اضافی
یک کارخانهی کفشسازی را نگاه کنیم که مثلا ۱۰۰ نفر کارگر دارد. هر روز مقداری چرم و نخ و لاستیک و غیره، یعنی مواد اولیهی کفش وارد کارگاه میشود، کارگرها با ماشین و دست روی آن کار میکنند و از این مقدار چرم در روز تعدادی کفش میسازند. پس از آن که سرمایهدار کفشها را در بازار فروخت و خرج مواد اولیه یعنی چرم و نخ و لاستیک و بقیهی خرجها، یعنی خرج استهلاک ماشین و کارخانه و غیره را که به نسبت تولیدِ یک روز کارخانه اتفاق افتاد کم کرد، آنچه باقی میماند محصول کار کارگران این کارخانهی کفشسازی است. این مقدار ثروتی است که کارگران در یک روز تولید کردهاند. اما از این مبلغ تنها بخشی از آن به کارگر به صورت مزدِ یک روز داده میشود. یعنی فقط مقداری از حقّ واقعیِ کارگر به او داده میشود. بقیه سهم سرمایهدار میشود. درست مثل این میماند که هر کارگر از ۱۰ ساعت کار مثلاً ۵ ساعتش را برای خود و ۵ ساعت را مجّانی برای سرمایهدار کار کرده باشد. ۵ ساعتِ اوّل را لازم بوده کار کند تا به اندازهی مزدش ثروت بسازد، و تولید کند، و ۵ ساعتِ بعدی را برای پُر کردن جیبِ سرمایهدار کار کرده. این ۵ ساعتِ اضافی «کارِ اضافی» است که به علّت روابطِ سرمایهداری، کارگر مجبور است انجام دهد، زحمت بکشد و موردِ استثمارِ سرمایهدار واقع شود. مقدار محصولی که کارگران در این مدتِ اضافی تولید کردهاند، «محصولِ اضافی» است که به خاطر وجود روابط استثماریِ ظالمانه در کارخانه، یعنی روابط سرمایهداری، به دست آمده است.
بنابراین هر کارگر در روز مقداری از مدّت را برای خودش کار میکند که این کار را «کارِ لازم» میگویند و بقیهی مدّت را مجّانی و به خاطرِ وجود روابطِ استثماریِ سرمایهداری برای سرمایهدار کار میکند، این کار را «کار اضافی» میگویند. پس هرچه سهم کار اضافه از مدّت کار بیشتر باشد، یعنی سهم کارِ لازم کمتر است چون:
مدّت کار روزانه = مدّت کار اضافی + مدّت کار لازم
سرمایهدار سعی میکند که مدّت «کارِ اضافی» را بیشتر کند، یعنی کارگر را مجبور کند که هرچه بیشتر مجّانی برای سرمایهدار کار کند. برای همیناست که سرمایهدار هم مدّت کار روزانه و ماهیانه را همواره بیشتر میکند، یعنی کارگر را وامیدارد در روز بیشتر کار کند و هم مجبور میکند تُندتر و با سرعت بیشتری کار کند تا در زمان معیّن محصولِ بیشتری تولید کند.
مزد، پوششی برای روابطِ استثماری
اگر هر روز کارگر ۵ ساعت اوّلیه را کار میکرد، و بعد وقتِ ناهار سرمایهدار میآمد، حقوق یک روز او را میداد و بعد میگفت بعد از ظهر را باید مجانّی برای من کار کنی، آنوقت فرق بینِ کارِ لازم و کارِ اضافی خیلی خوب معلوم میشد. آن وقت دیگر کارگرها روابطِ استثماری را نه تنها حس میکردند، بلکه منشأ آن را هم میدانستند. ولی ماجرا این طور نیست. حقوق را هر دو هفته یک بار یا سرِ ماه میدهند. یعنی بعد از این که کار تمام شده است، و تازه آن را هم با زور و هزار مِنّت و خیلی وقتها با تأخیر میدهند. اگر هم کارگر به کمیِ حقوقش اعتراض کند، تهدید به اخراج و ندادنِ حقوق میکنند. سرمایهدار هم دائماً از زیادیِ حقوق کارگران نِق میزند و چنان رفتار میکند که انگار لطف کرده که کارگرها را استخدام کرده و ثواب کرده که به عدّهای کار داده است. درست مثل این که این کارگرها هستند که طُفیلیِ او هستند و به سرمایهدار نیاز دارند، و نه برعکس. مسئولانِ دولت و وزارت کار هم در برنامههای رادیویی و تلویزیونی دائماً همین را میگویند که کارگر و سرمایهدار باید با هم دوست باشند، کارگر باید به سرمایهدار احترام بگذارد و او را دوست بدارَد. سرمایهدار هم به کارگر تَرحّم کند. میگویند:کارگر همچون فرزند و صاحبکار مثلِ پدر اوست. حتی بعضی از آخوندها هم که از سرمایهدارها و دولت پول میگیرند، بالای منبر از کرامت و کارهای خیرِ سرمایهدارها و دولت موعظه میکنند و به کارگرها میگویند: باید ممنونِ دولت و سرمایهدار باشید که شما را استخدام کرده و یک لقمه نان به شما و خانوادهتان داده است. همهی این حرفهای مزخرف و غلط برای پنهان کردنِ واقعیتِ استثمارِ کارگران توسط سرمایهداران است. همهی این تبلیغات هدفِشان این است که کارگر را گول بزنند و خام کنند، تا روابطِ استثماری و بردهواریِ سرمایهداری را که در انسانها پنهان شده را رنگ و روغن بزنند. تمامِ این مزخرفات برای این است که کارگر را از حقوق و مطالباتِ خودش غافل کنند، کارگرها را به جانِ هم بیاندازند، به رقابت با یکدیگر مجبور کنند، تا کارگر مطیعِ سرمایهدار و دولت و وزارت کار شود، و در این وسط سرمایهدار و دولت از آب گلآلود ماهی بگیرند. باید همهی کارگران را از این تبلیغات مسموم آگاه کرد که مبادا گول بخورند. باید سرمایهدار و روابطِ سرمایهداری را رُسوا کرد و به همهی کارگران و مزدبگیران شِناساند.
سرمایهدار وقتی هر دو هفته یکبار یا سرِ ماه حقوق میدهد میگوید، این حقوقِ کارِ تو است. بهنظر میرسد که این مزد در مقابلِ یک ماه کار است. به این ترتیب کارِ لازم و کارِ اضافی، و در نتیجه «روابطِ استثماریِ سرمایهداری» را پنهان میکند. در زمان قدیم وقتی ثروتمندان «بَرده» داشتند و به بردههایشان مزد نمیدادند، بردهها جزئی از داراییِ ثروتمندان بودند و برای آنها کار میکردند. ثروتمند غذا و لباس و جای خواب آنها را میداد و در عوض از آنها کار میکشید. در آن دوران همه میدانستند که برده استثمار میشود،مجّانی و به زور برای بردهدار کار میکند. روابطِ استثماریِ بردهداری خیلی خوب معلوم بود. امّا در سرمایهداری چون کارگر مُزد میگیرد و در ضمن مالِ کسی نیست، و مثلاً آزاد است، انگار که استثمار نمیشود، در حالیکه کارگر هم از وقتی که اَجیرِ سرمایهدار شد، مجبور است برای او مجّانی کار کند، و مورد استثمارِ او قرار گیرد. چون خودش هیچ چیز جُز نیروی کار ندارد، امّا سرمایهدار همهچیز دارد؛ کارخانه، ماشین، زمین و غیره… یعنی ابزارِ تولید، وسایلی که باید با آن محصول ساخت، و از همه مهمتر دولت را دارد. دولت طرفدارِ سرمایهدار است… یعنی وزارتِ کار، نیروی انتظامی، نمایندههای مجلس همه و همه پشتیبان سرمایهدار هستند. آنها هم از سرمایهداران محافظت میکنند و هم قوانین را به نفعِ سرمایهدارها تنظیم و تصویب میکنند. بنابراین لازم است کارگرها مُزد و روابط استثماریِ پنهان شده در آن را بشناسند. همینطور لازم است که سرمایهدار و مهمترین پشتیبان او، یعنی دولت را بشناسند.
سؤالات:
- فرق بین کار و نیروی کار چیست؟
- کارگر مزد را در مقابلِ دادنِ چه چیزی به سرمایهدار میگیرد؟
- سرمایهدار مقدارِ مُزد را روی چه حسابی به کارگر میدهد؟
- «کار اضافی» و «کار لازم» و «محصولِ اضافی» چیست؟
- روابط استثماری یعنی چه؟
- چگونه مزد روابطِ استثماری را پنهان میکند؟
مگه امتحان مدرسه است؟
«آموزش اقتصاد برای کارگران» به صورت جزوهی آموزشی تدوین شده است. به همین دلیل در پایان هر بخش، پرسشهایی مطرح میشود تا خواننده با یک نگاه سریع به آنها بتواند آموزههای مندرج در آن بخش را مرور کند. این کار در جزوهها و نوشتههای آموزشی رایج است.
رفیق عزیز با اسم امتحان نهایی این متن ها برای کارگران خیلی کاربردی می باشند. کارگران با این پرسش و پاسخ ها به درک بهتری می رسند.
خسته نباشید. عالی
سلام خسته نباشید
رفقای گرامی، قطعا مسئله بر سر محتوای متن نیست که مفید و سازنده است، مسئله استفاده از عباراتی چون “پس چه شد؟؟؟” آن هم با 3 عدد علامت سوال و طرح سوالات پایانی است.
به جای طرح این سوالات، می بایست با بحث و تبادل نظر پیرامون چنین موضوعی در جمع و درخواست از روایت وضعیت خود در قالب مباحثی که مطرح می شود، آموزش صحیح را ممکن کرد.
قطعا شیوه فراگیری مفاهیم کمونیستی با آنچه که در نظام آموزشی جامعه سرمایه داری رایج است، متفاوت است و باید باشد.
در ضمن، مباحث در یک متن خود باید به گونه ای تفکیکپذیر مطرح شده باشد که برای فهم آنها نیاز به طرح سوال مجزایی نباشد.