از اواسط شهریورماه و در نتیجهی فشار معیشتی فراوانی که معلمان و بازنشستگان تحمل میکردند، دور جدیدی از تجمعهای آنها رقم خورد. این تجمعها واکنشی به معلق شدن طرح رتبهبندی معلمان بود که دولتِ روحانی، بعد از وعدههای بسیار، سرانجام در اواخر دوران هشت سالهی خود به مجلس تحویل داد و این بار توسط قالیباف، رئیس مجلس، بایگانی شد.
ابتدای شهریور، «کانونِ صنفی معلمانِ تهران» نشستی با عنوانِ «چرا نوبخت به معلمان و بازنشستگان خیانت کرد؟» در کلابهاوس برگزار کرد. این «فعالان صنفی» مشغول آسیبشناسی کلاه بزرگی بودند که سرِ ایشان و به واسطهی آنها بر سرِ معلمان رفته بود؛ این که چرا مذاکرات نتایجی جز تبلیغاتِ دولتِ روحانی و چند وعدهی تو خالی ثمری برای معلمان نداشته است. یک هفته بعد از این نشست مجازی، تجمعهای خودجوشی شکل گرفت.
۱۴ شهریور ۱۴۰۰ تعدادی از معلمان برای اعتراض به عدم اجرای طرح رتبهبندی مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
۲۰ و ۲۱ شهریور تجمعهایی مقابل ادارهی آموزش و پرورش اهواز و شیراز شکل گرفت که بالا رفتن میزانِ دستمزد و اجرای طرح رتبهبندی را خواستار بودند.
۲۳ شهریور نیز نه تنها مقابل مجلس شورای اسلامی در تهران، بلکه در خوزستان و لرستان نیز تجمعهایی شکل گرفت. در این تجمعها برخی از معلمان از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند. همینطور در خرمآباد استان لرستان بیانیهای خطاب به سرپرست اداره کل آموزش و پرورش خوانده شد که در آن اعلام شد: در صورتیکه مشکلات معیشتی و طرح رتبهبندی پیگیری نشود، معلمان در کلاسهای خود حاضر نخواهند شد. اما از آنجا که این تهدیدات پشتوانهی تشکلیافتهی معلمان را به همراه ندارد، از اعتبار لازم برخوردار نیست. موضوعی که مسئولان و از جمله دولت سرمایه به خوبی میدانند و از این جهت تهدید معلمان به اعتصاب را نشنیده میگیرند.
کانون صنفی تهران باز هم دست به کار شد و در کلابهاوس نشست جدیدی گذاشت تا بیش از این، از اعتراضات خودجوش بدنهی معلمان عقب نیافتد. این چندمین بار است که این الگو تکرار شده و کانونهای صنفی و تشکلهای هماهنگی از بدنهی معلمان عقب افتادهاند.
۲۷ شهریور تجمعها شکل وسیعتری به خود گرفت و خوزستان، آذربایجان شرقی، ایلام، فارس، کرمانشاه، اصفهان، لرستان، البرز، کهیگیلویه و بویراحمد تجمعهایی از معلمان و بازنشستگان را به خود دیدند.
۳۰ شهریور باز هم تجمعها گسترش بیشتری یافت: در بروجرد، سبزوار، تربت حیدریه، خوزستان، تهران، آبادان، الیگودرز، ایذه، خراسان رضوی، کردستان، کرمانشاه و لرستان تجمعهایی برگزار شد. عمدهی شعارهای سرداده شده در تجمعها حول دستمزد پایین معلمان و طرحرتبهبندی بود:
«حقوق ما سه میلیون، هیئت علمی ۳۰ میلیون»
«معلم داد بزن، حقات رو فریاد بزن»
«نه تدریس، نه سازش، رتبه بدون خواهش»
معلمان و بازنشستهها خواستار این هستند که دستمزدشان به ۸۰ درصد حقوق اعضای هیئت علمی برسد. این موضوع نه تنها صراحت قانونی دارد، بلکه با توجه به افزایش حقوق اخیر اعضای هیئت علمی که در همسانسازی با درآمد اعضای نظام پزشکی، افزایش بیش از ۶۰ درصد و بیشتر را تجربه کرده بودند، صورت گرفته است.
«شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان» فراخوانی برای سوم مهرماه صادر میکند((بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران)) و از تمام معلمان میخواهد که به کانونهای صنفی استان یا شهرستان خود بپیوندند یا اگر جایی هستند که کانون صنفی ندارد، اقدام به تأسیس انجمن صنفی نمایند.
۱ مهر تجمعها در بیش از ۱۵ استان کشور برگزار شد. این تجمعها نیز خودجوش شمرده میشود و توسط کانالها و گروههای مجازی متعددی که در فضای مجازی شکل گرفته، برنامهریزی و اجرا میشوند. کانال تلگرامی «پیگیری رتبهبندی ۱۴۰۰» یکی از این کانالها است.
۳ مهر در پی فراخوان شورای هماهنگی و کانونها و انجمنهای صنفی و در راستای گسترش قبلی تجمعها، تعداد تجمعهای معلمان و بازنشستگان به بیش از ۲۳ استان و حدود ۴۰ شهر رسید.
شورای هماهنگی در بیانیهی خود اعلام کرد: «کانونهای صنفی با نامهنگاری، طومار، گفتگو، مذاکره و تحصن تلاش خود را برای پیگیری مطالبات معلمان داشته است و چون تمام آنها را بیحاصل یافته اکنون به برگزاری تجمعها پرداخته و در صورت بیتوجهی مسئولان این تجمعها را ادامه خواهند داد.» این تجمعها در تهران و البرز مقابل سازمان برنامه و بودجه، در شهرستانها مقابل ادارههای آموزش و پرورش، و در مراکز استان جلوی اداره کل آموزش و پرورش برگزار شد.
۱۱ مهر نیز تجمعهای خودجوش ادامه پیدا کرد و معلمان و بازنشستگان استانهای خوزستان، زنجان، هرمزان، رشت، قزوین، شیراز، اصفهان و اهواز تجمعهایی برگزار کردند.
۲۲ مهر بزرگترین تجمعِ معلمان و بازنشستگان برگزار شد و استانها و شهرهای بسیار زیادی شاهد تجمعهای گوناگون بودند. برخی استانها و شهرهایی که در این روز تجمعهای معلمان و بازنشستگان برگزار شد عبارتند از: دهگان، شهرکرد، مشهد، جلفا، ساری، همدان، شیروان، خرمآباد، انزلی، ایذه، جهرم، فریدونکنار، یاسوج، کرمان، داراب، بندرعباس، تهران، البرز، سنندج، بوشهر، بجنورد، اهواز، الیگودرز، ایلام، اردبیل، اندیمشک، قزوین، اراک، نورآباد ممسنی، قم، زنجان، جوانرود، کرمانشاه، سقز و زیویه، مریوان، سلسله (لرستان)، بهبهان، شیراز، ملایر، خرمشهر، اصفهان، پلدختر، بروجرد و ….
با شروع این تجمعها، شاهد تحرکاتی در مجلس شورای اسلامی بودیم. اول اینکه رئیس مجلس طرح را به جریان انداخت و چندین مرتبه توسط نمایندگان مجلس اصلاحیه خورد. اما خود طرحِ پیشنهادیِ مجلس که با عنوان طرح رتبهبندی شناخته میشود نه تنها قرار نیست منجر به بالارفتن دستمزد معلمان شود، بلکه گویا تنها در ادامهی سیاستهای صرفهجویانهی دولت در بخش آموزش و پرورش است. چرا که دولت قصد دارد با افزایش ساعت کاری موظف معلمان، از ۲۴ ساعت به ۳۰ ساعت در هفته، فشار بیحدی را به معلمان تحمیل کند. جالب اینکه در اهداف این طرح بر بالا بردنِ کیفیت آموزشی تاکید شده است. با این وصف به نظر میآید تعویقها و زمانبندیِ نامنظمِ مجلس در بررسی این طرح، به عنوان دماسنجی عمل میکند که نسبت به واکنشِ معلمان و بازنشستگان پویاتر عمل کنند و این فشار را یکباره تزریق نکنند.
معلمان باید درسهای بسیاری از شکستهای گذشتهشان و پیشرَویهای نظام سرمایه بگیرند. اولین درس این است که انفعالشان به معنی حفظ وضعیتِ معیشتیِ موجود و شرایط کاری امروزشان نخواهد بود و باید منتظر عقبنشینیهای پیدرپی باشند. وقتی طرح معلمِ تماموقت مطرح شد، پیشبینی چنین روزی توسط اکثریت معلمان میشد. اما عکسالعمل ناکافی به این طرح منجر به پیشرویهای دیگر دولت شد. در حال حاضر، معلمان باید بدون از دست دادن فرصت، اقدام به ایجاد تشکلهای معلمی در سطح مدارس نمایند. تشکیل گروههایی در سطح مدارس میتواند زمینههای ابتدایی تشکلیابی معلمان را فراهم کند. در این زمینه معلمان میتوانند با احیا و فعالسازی شورای دبیران از فضای قانونیشان در مدارس استفاده کنند و جلسه دبیران را برگزار نمایند.
با توجه به این که از آغاز مدرسه گذشته و نمایندگانِ دبیران مشخص شدهاند، اگر نمایندگان در این زمینه همکاری کردند که چه بهتر، در غیر این صورت معلمانی که به یکدیگر بیشترین اعتماد و شناخت را دارند باید اقدام به تشکیل گروههایی نمایند و جلسات حضوری یا غیرحضوری را با نظم و دبیر و صورتجلسه برگزار نمایند. در جلسات و گروههایی که درست میشود باید قواعدی اولیه اتخاذ شود که پرهیز از بحث سیاسی و مذهبی از اهمیت بالایی برخوردار است. گروهها و جلسات ایجاد شده باید مبنای فعالیت طولانیمدت خود را فراهم نمایند و زمینههای گسترش خود را تا تمام اعضای معلمان مدرسه در پیش گیرند. از سالهای بعد، شورای مدرسه میتواند فضای مناسب برای این فعالیت صنفی معلمان باشد. معلمان میتوانند نمایندهی واقعیشان را به شورای مدرسه نیز بفرستند و از جزئیات سیاستگذاریهای مدرسه مطلع شوند و در آن تاثیر بگذارند.
از سوی دیگر، معلمان باید عکسالعملهای فوری به طرح رتبهبندیِ کنونی و وضعیت معیشتیشان داشته باشند. اول این که معلمان باید بدانند طرح رتبهبندی موجود در مجلس شورای اسلامی کاملاً بر ضدِ معلمان است. اما معلمان باید همزمان با ادامهی تجمعها و اعتراضها، زمینهها و پشتوانهی جدیتری برای مبارزات خود فراهم کنند که همان تشکلیابی است. بدون تشکلیابی نه خبری از انباشتِ تجربه است و نه ضمانتی بر هر دستاورد و نه پشتوانهای برای هر تهدید.
اکثر کانونهای صنفی موجود هیچ ارتباطی با بدنهی معلمان ندارند و با فعالیت در فضای مجازی و بیانیهنویسی و چاپ بنر هم این ارتباط ایجاد نمیشود. افرادی که در این کانونها هستند باید به نحوی از مدارس خود اقدام به تشکیل تشکلهای معلمی از پایین نمایند. اصرار بیش از حد آنان بر سبکِکاری کنونیشان، آنان را به خائنان به معلمان و کارگران تبدیل خواهد کرد. به خصوص که برای احیای توانِ نداشتهی خود، دست به نشستهای پشت سر هم با فعالان حقوقبشری و ضدِکارگری میزنند. قدرت معلمان در بدنهی بزرگ و تاثیرگذارشان است، نه در ائتلاف با خائنان به طبقهی کارگر. جمعهایی همچون کانون صنفی تهران در حال حاضر بیشتر به عنوان نهادهای مدنی حقوقبشری شناخته میشوند و احیای تشکلیابی معلمان از درون مدارس ذیل شورای دبیران و هماهنگی در آن سطح، عضوگیری و برگزاری و انتخابات، نوشتن اساسنامهی تشکل معلمی میتواند گامهای اولیهی بازسازی تشکلهای معلمان باشد تا بتوان با نظم و پشتوانه با پیشرَویهای سرمایه مقابله کرد.
مبارزهی معلمان مبارزهای طولانی خواهد بود و مهمترین ابزار ایشان تشکلیابی است. بدون آن هر دستاوردی نیز از دست خواهد رفت. اکنون که حملات دولتِ سرمایه به اوج خودش رسیده است، معلمان چارهای جز بازنگری در انفعال سالهای گذشتهی خود و نقد بیرحمانهی اشتباهات و سبک کاریِ گذشته ندارند. تشکلیابی و نظم و انسجامِ صنفی تنها ابزاری است که تاریخِ مبارزاتکارگری بر درستی آن مهر تأیید میزند؛ و در این برهه از تاریخ و شرایط اجتماعی از نان شب برای معلمان واجبتر است.
سلام رفیق گرامی
شما نوشته اید “در جلسات و گروههایی که درست میشود باید قواعدی اولیه اتخاذ شود که پرهیز از بحث سیاسی و مذهبی از اهمیت بالایی برخوردار است. گروهها و جلسات ایجاد شده باید مبنای فعالیت طولانیمدت خود را فراهم نمایند و زمینههای گسترش خود را تا تمام اعضای معلمان مدرسه در پیش گیرند.” من موفاقم که هر جمع کارگری می بایست “مبنای فعالیت طولانیمدت” را فراهم کند، اما گمان می کنم این مبنا نه با “پرهیز از بحث سیاسی و مذهبی” بلکه با ارائه ی درست این بحث ها ممکن خواهد بود. به ویژه کشانی که منافع بلند مدت طبقه ی کارگر را مد نظر دارند نمی توانند از بحث سیاسی تن بزنند، بلکه باید ضمن ارائه ی بحث های مستدل خود این مسئله را روشن کنند که اختلاف نظر در برخی از مباحث سیاسی لزوما به معنای عدم امکان پیش برد مبارزه به شکلی متحد نخواهد بود.
برای نمونه تصور کنید که کارگری درباره ی جنگ اخیر در اکراین بر موضعی صلح طلب پافشاری کند و کارگری دیگر بر موضع ضد ناتو و کارگر سومی بر موضع ضد روسیه، به نظر من در صورت پرهیز از بحث سیاسی برنده ی نهایی کارگری خواهد بود که بر موضع ضد روسیه پافشاری می کند. چراکه تمامی رسانه های جریان غالب چنین موضعی اتخاذ کرده اند. اما بحث و گفتگو در جمع های کارگری می تواند این امکان را در اختیار کارگر دارای موضع ضد ناتو بدهد که نشان دهد منافع بلند مدت طبقه ی کارگر در چیست. هر چند کارگر آگاه ضمن ارائه ی تحلیل های درست و اتخاذ مواضع صحیح بر این تاکید می کند که فعلا در مبارزه معلمان برای مطالبات فعلی آن ها می توان با کارگری که به اشتباه و به طرق مختلف تحت جریان رسانه های غالب در دلش حامی زلنسکی فاشیست است نیز متحد بود.
اگر از بحث های سیاسی تن بزنیم، اتفاقاً این گونه انحرافات در نزد بسیاری کشان باقی می ماند و در شرایط ویژه تر مبارزه دیگری فرصت مناسبی برای بحث کردن نخواهد بود.
آقای خسرو با احترام من با شما مخالف هستم. اگر این بحث سیاسی باعث تفرقه ی کارگران بشه هیچ دستاوردی برای طبقه ی کارگر نخواهد داشت. پرهیز از بحث سیاسی هم خودش یک حرکت سیاسی هست و در ادامه همین مبارزات صنفی در برابر خصوصی سازی و سیاست های نئولیبرالی تبدیل به آگاهی و حرکت سیاسی میشه.
در مثال شما جسارتا میخوام مثال را کمی واقعی تر بکنم. تصور کنیم 10 نفر کارگر داریم 2 نفر مذهبی، مخالف ناتو و روسیه باشه و بگه من در این جنگ بی طرف هستم، 3 نفر ضد مذهب و سلطنت طلب و غرب گرا و طرفدار اوکراین باشن ، 1 نفر مسلمان و بدون علاقه به سیاست باشه و اصلا اهمیتی به جنگ نده و با زنهای روسپی رابطه داشته باشه، 1نفر هم کاملا مترقی از نظر طبقاتی باشند (طرفدار برابری و مخالف مناسبات سرمایهداری، ناتو و فاشیستهای اوکراینی و …) و 3 نفر هم محورمقاومتی باشند که یکی شون بی مذهب و دو نفر دیگه مذهبی هستن. اما همه از دستمزد پایین و افزایش ساعت کار ناراضی هستن و از قرارداد یک ماهه و عدم پرداخت بیمه و زورگویی بخش خصوصی ناراضی هستن. شما چه کار میکنی؟ سعی میکنی در قدم اول تمام اشتباهات و انحرافات سیاسی و اخلاقی اون ها را به دست بیاری و خودت را از اون ها پاک کنی یا سعی میکنی مبارزات کارگری را پیش ببری و در طی فرآیند مبارزه اون ها را به آگاهی و عمل و اخلاق درست طبقاتی برسونی و خودت هم برسی؟
به نظر من اگه شما راه اول را انتخاب کنی یک حرکت منزهطلبانه انجام دادی و فقط خودت را ایزوله کردی و راضی شدی که الان من جواب دادم و با اون ها مرزبندی کردم! گاهی باید صبر و سکوت کرد و گاهی هم این مرزبندی ضروریه. توی قدم اول به نظرم حرف نویسنده ی این مقاله درست بوده. در ضمن صبر و سکوت و انتظار سخت ترین چیز توی مبارزه است.