ما کارگران بردهی این سیستم کثیف پیمانکاران هستیم!
باید یک روز زنجیر بردگی را پاره کرد
اگه اتحاد بشه هیشکی جلودار کارگر نیست…
از کانال «بزرگترین ابرگروه کاریابی جوش، پایپینگ، مخازن، سیویل، و ابزار دقیق کشور» http://t.me/pipingjobchannel0
بخش اول: میتوان به زندگی امیدوار بود، ما هنوز زندهایم و باید امیدوار باشیم، ما ماشین بهرهکشی نیستیم.
چند روز است اعتصاب کارگران شرکتهای پیمانکاری در پروژههای نفت و گاز و پتروشیمی شروع شده است. اعتصابی با نامِ کمپین ۱۴۰۰ یا بیست–ده (بیست روز کاری – ده روز استراحت و مرخصی) که کارگران پراکنده شده در بخشهای گوناگونِ پروژهها را برای درخواستهای مشخص و مشترکِ کارگریشان به اعتصابی هماهنگ دعوت کرده است. کمپین توانسته این حربهی سرمایهدارانه که کارگران را در پیمانهای مختلف و با پیمانکارهای گوناگون سرگردان کرده، پس بزند و آنها را متحد کند. همانطور که آنها در ساعتکاری و سطحِ استثمار و شرایطِ سختِ کاری یکسان هستند، امروز در اعتراض به این شرایط متحد شدهاند. چرا که کارگران فقط به طور متحدانه میتوانند ایستادگی کنند. درود بر شما.
رویه این شکلی شده است که کار ساخت و راهاندازیِ یک سایت پتروشیمی یا پالایشگاه به تعدادی پیمانکار عمده سپرده میشود. یک شرکت پیمانکار، کارِ پایپینگِ کلانپروژه را در مناقصهای که سرمایهدار اصلی (کارفرما) برگزار کرده برنده میشود. پیمانکار دیگری ساخت فلان مخزن را، دیگری دیوارکشی، دیگری برق و ابزاردقیق و مخابرات، دیگری پیمانکاری رنگ و عایق و … و آنها نیز مجدد بخشهای مختلف کار را به پیمانکارهای خُرد (فرعی) میدهند. این پیمانکاران که در نقشِ واسطه بین سرمایهدار بزرگ (کارفرما) و کارگران قرار گرفتهاند، شروع به جذب نیروی کار تحت عنوان پیمانکاری میکنند و کار شروع میشود.((همچنین، این پیمانکاران (که به آنها عمده می گویند) دوباره پیمان را به یک سری پیمانکار خُرد تحویل میدهند، همانها که امروز هدف مستقیم کمپین ۲۰ -۱۰ هستند.))
میزان دستمزد، ساعتِ کاری و زمان استراحتِ کارگران، هزینهی غذا و ایاب و ذهاب در توافق بین کارفرما و پیمانکار تعریف شده و مشخص شده و به امضای دو طرف میرسد. هر دو طرف از این قرارداد راضی بیرون میروند. هر چه پیمانکار بتواند با بیشتر کارکشیدن از کارگر و پیش بردنِ کار با تعداد کارگر کمتر و هزینهی کمتر برای غذا (و یا به قول خودشان صرفهجویی) پروژه را جلو ببرد، برایش سود میشود. این سازمانِ پیمانکاری است. اما از منظر کارگران، این یعنی استثمارِ حداکثری و فرسودنِ جسم و روحِ خود و خانوادهشان. هر چه واسطههای بیشتری با عنوانهایی چون مشاور و پیمانکارِ عمده و پیمانکارِ خُرد سر و کلهشان پیدا شود، به همان نسبت شرایط برای کارگر سختتر میشود. در این ساختارِ سرمایهمحور، صدها و هزارها شرکت پیمانکاری تحت عنوان کارآفرین(!) به وجود آمده است.
مگر پتروشیمی (یا مالکهای آن مثل دولت یا هُلدینگها) به عنوان کارفرمای این پروژهها کم سرمایه دارد که کارگرانش باید این طور به استثمار کشیده شوند؟! اما این یک سیاستِ سرمایهدارانه است که به کارگر جماعت نباید پول داد. کارگر باید همیشه جاناش به لباش رسیده باشد. این رازِ این سیستم است. دلالهای پیمانکار همینجا نقشآفرینیشان (کارآفرینیشان) شروع میشود. در واقع پیمانکار (و نه کارفرمای اصلی) جایگاه برخورد مستقیم با کارگر را به عهده میگیرد و مأموریت دارد که به کارگران بیکیفیتترین غذا را بخوراند؛ در همان حالی که سختترین کارها و بیشترین ساعتکاری را از آنها میکشد، چندرغازی برای زنده بودن را تحت عنوان دستمزد به کارگرها بدهد. سهمِ پیمانکار از این نقش واسطهایاش، قراردادی است که با کارفرمای اصلی میبندد. پس میبینیم اینطور نیست که شرکتهای پیمانکاری برای سرمایهدارِ اصلی (کارفرما) چیز بیاهمیتی باشند. ما میبینیم که این سردستهها (مدیرعامل فلان پتروشیمی- سهامدار اصلی فلان پتروشیمی- وزیر نفت و دولت سرمایهداری که مسئول تعیین دستمزد کارگران است و …) چه راحت از مسئولیت خودشان در برابرِ کارگران شانه خالی میکنند. چه چیزی از این بهتر که (به قول خودشان) در هزینههایشان صرفهجویی میشود، آن هم بدون سروکله زدن با کارگرانِ خاک گرفته و عصبانی.
کارفرمایان با همکاری دولتشان (قوه مقننه – قوه مجریه – قوه قضاییه) کارگران را به بخشهای مختلفی مانند پیمانکاری (ارکان ثالث)، قرارداد موقتی (ارکان ثانی) و رسمی تقسیم کرده و با ایجاد تفاوت دستمزدی و رفاهی مانعی سیستماتیک برای اتحاد کارگران را تدارک دیدهاند. این حرف که کارگران پیمانکاری به ما مربوط نیستند، مهمترین بهانهی وزیران، نمایندههای مجلس و دولت و کارفرماست، و از این شرایط غیرانسانی و دوزخی که برای این کارگران ایجاد کردهاند شانه خالی میکنند. آنها خود را وزیر و نمایندهی آن حداقل بخشِ رسمی اعلام میکنند، نه هزاران کارگرِ شاغل در شرکتهای پیمانکاری که در این مجموعههای نفتی، گازی، و پتروشیمی مشغول به کار هستند.((گفته میشود هم اکنون حدود ۳۴ هزار شاغل قرارداد موقت و ۱۲۰ هزار نیروی پیمانکاری در صنعت نفت کشور فعالیت میکنند.))
با این حال (همان طور که در واقعیت، هم دولت و هم کارفرمای اصلی و هم پیمانکار متحدانه دست به فرسودنِ کارگران زدهاند) بنا به ماده ۱۳ قانون کار، پای کارفرمای اصلی هم وسط است و باید در قبالِ وضعیتِ پیشآورده پاسخگو باشند.
ماده ۱۳ قانون کار میگوید: در مواردی که کار از طریق مقاطعه انجام مییابد، مقاطعهدهنده((منظور همان کارفرمای اصلی است که مناقصه را برگزار میکند.)) مکلف است قرارداد خود را با مقاطعهکار((منظور همان پیمانکار است.)) به نحوی منعقد نماید که در آن مقاطعهکار متعهد گردد که تمامی مقررات این قانون را در مورد کارکنان خود اعمال نماید.
- تبصره ۱- مطالبات کارگر جزو دیون ممتازه بوده و کارفرمایان موظف میباشند بدهی پیمانکاران به کارگران را برابر رای مراجع قانونی از محل مطالبات پیمانکار، منجمله ضمانت حسن انجام کار، پرداخت نمایند.
- تبصره ۲- چنانچه مقاطعهدهنده بر خلاف ترتیب فوق به انعقاد قرارداد با مقاطعهکار بپردازد و یا قبل از ۴۵ روز از تحویل موقت، تسویه حساب نمایند، مکلف به پرداخت دیون مقاطعه کار در قبال کارگران خواهد بود.
شرکتهای پیمانکاری و همینطور قراردادهای موقتی کارگران و ممانعت از ایجاد سندیکای کارگری، کلیدِ دولتهای ایران از دههی هفتاد به بعد بود تا بتواند دستمزدهای زیر خط فقر را جا بیاندازد و با کارگرِ ارزان سرمایهداران را برای سرمایهگذاری و بهرهکشیِ بیشتر تشویق کنند؛ چنین هم شد. شرکتهای پیمانکاری با شروع سیاستهای نئولیبرالی((یعنی آزادی حداکثری برای سرمایهدارها و پیمانکارها تا از طریقِ بهرهکشی کارگران و یا هر راه دیگری که میتوانند برای خود سودآفرینی کنند.)) دولت رفسنجانی، یا به قول خودشان سردار سازندگی، به وجود آمدند و فصلی سیاه برای طبقهی کارگر ایران رقم زدند. با ایجاد شرکتهای پیمانکاری، قرارداد موقت، ممانعت از ایجاد سندیکای کارگران، باعث بیچارگی و عدم امنیت شغلی کارگران شدند. میخواستند هر دستاوردی را که کارگران به واسطهی مبارزات کارگری در گذشته به دست آورده بودند از بین ببرند. کارگر باید به ارزانترین قیمت در اختیار سرمایهداران قرار میگرفت و تنها راه این بود که کارگران جرأت حرف زدن نداشته و همیشه ترس از اخراج داشته باشند. شرکتهای پیمانکاری با قراردادهای موقتی کارگران یکی از معضلات کارگران در ایران است. کارگری که قرارداد موقت است و در یکی از شرکتهای پیمانکاری کار میکند عملاً با نبودِ اتحادیهی کارگری، به هر شرایطی برای کار تن میدهد؛ عملاً همان قوانینِ نیمبندِ قانون کار هم برای کارگران پیمانکاری اجرا نمیشود و در مقابل هر اعتراضی، کارگر اخراج و در لیست سیاه پیمانکاران قرار میگیرد.
نوک حملهی کارگران در این اعتصابات، به سوی شرکتهای پیمانکاری و شرایطی است که این شرکتها در مناطقی همانند عسلویه، ماهشهر، آبادان، بهبهان و … برای کارگران به وجود آوردهاند.
مطالبات کارگران در کمپین ۱۴۰۰ با توجه به بیانیهای که به نام همین کمپین منتشر شده عبارتاند از:
- تمامی کارفرمایان موظف و مکلف به اجرای خواسته بهحق ۲۰ روز کاری و ۱۰ روز مرخصی با پایه حقوق تصویبی کمپین بر مبنای ۲۰ روز کاری خواهند بود.
- واریزی بیمه باید طبق عنوان شغلی و نه به عنوان کارگر ساده باشد.
- واریزی ماه به ماه دستمزدها بدون معوقه
- تحویل یک نسخه از قرارداد سربرگ همراه با مهر و امضای رئیس کارگاه تقدیم به نیروی محترم.
- کارهای با مدت یک ماه و کمتر از یک ماه طبق نرخ اورهال محاسبه خواهد شد.
- انواع مزایای عیدی، سنوات، ایاب و ذهاب، حق اولاد، بن کارگری و سایر مزایا به طور کامل و جداگانه از حقوق محاسبه گردد.
- درخواست اتاق ۴ نفره، سرویسهای کولردار، و حذف غذاهای بیکیفیت و تکراری در هفته و ارتقاء بهداشت خوابگاهها.
بیشتر کارگران مشغول در این سایتهای پتروشیمی، پالایشی و … کارگران مهاجر بوده و از خانواده، زادگاه و آشنایانشان کیلومترها دور هستند؛ از استانهای خوزستان، فارس، کرمان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، بوشهر، و سیستان و بلوچستان و دیگر استانها. درخواست ۱۰ روز استراحت این هزاران کارگر پیمانکاری برای این است که آنها انسان هستند، نه ماشین و ابزارِ کار و بهرهکشی شماها؛ و نیاز دارند که ماهانه بعد از ۲۰ روز کاری دوازده ساعته و حتی بیشتر (بدون احتساب زمان رفت و برگشت) در سختترین شرایط کاری، به اندازهی کافی به استراحت بپردازد و به زندگی خود و خانواده اش رسیدگی کند. چاره چیست؟ بعد از اعتراضهای منفرد مثل خودکشی و یا دعوای شخصی با پیمانکار در محیطهای کار، کارگران این بار به درستی متوجه شدهاند که برای مبارزه با شرکتهای پیمانکاری، تنها راه چاره اتحاد و همبستگی کارگران متفرقه شده در دهها پیمان و پیمانکاری سایتهای پتروشیمی و منطقههای ویژه و … است. ما در این مبارزه بایستی نمایندگان و تشکلهای مستقل خودمان را داشته باشیم.
بخش دوم: مخاطرات مبارزه جاری و چارهی کار
۱- موج سواری جریانهای انحرافی و توجه به این که «ایران اینترنشنال سگ کی است»
از زمان شروع اعتصاب کارگران پیمانکاری صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، کارگرانِ بخشهایی دیگر از صنایع و در شهرهای مختلف به حمایت از کارگران اعتصابی پرداختهاند. اما مخاطراتی هم برای این مبارزه وجود دارد. بسیاری از جناحهای سرمایهدار تلاش میکنند که از توان این مبارزه برای منافع خودشان استفاده کنند و ظاهرا به حمایت از کارگران میپردازند. در حالی که همهی آنها سالهاست با قانونگذاری در مجلس یا برنامههای توسعه و یا از طریق اتاقهای بازرگانی مسبب این وضعیتِ کارگران هستند. ما کارگران باید استقلال خودمان را از همهی این جناحها حفظ کنیم.
یادمان نرود در همین انتخابات اخیر در خرداد ۱۴۰۰، هیچ کدام از کاندیداها نه دربارهی قرارداد موقت، نه شرکتهای پیمانکاری و نه هیچ یک از دیگر مطالبات ما کارگران حرفی نزدند. همهی آنها به طور کلی و تماماً نمایشی میگفتند «وضع مردم بد است». البته معلوم است که منظورشان از مردم، سرمایهگذاران بورس یا صاحبان سرمایه در اتاقهای بازرگانی است و نه کارگران.
البته کسانی (همانند سلطنتطلبها و شورای گذار و هزار و یک … با رسانههای گستردهی تلویزیونی و تلگرامی و … مثل ایران اینترنشنال، صدای آمریکا، بیبیسی و …) هم هستند که در خارج از کشور نشستهاند و سعی دارند از مبارزات ما کارگران به نفع کشورهای سرمایهداری استفاده کنند. آنها هم مانند سرمایهداران داخلی وقتی در شبکههای «من و تو» و «ایران اینترنشنال» و … صحبت میکنند، هیچ کدام به خود شرکتهای پیمانکاری و قراردادهای موقت و …. اعتراضی ندارند. آنها تا جایی که برایشان ممکن باشد سعی کردهاند اسمی از مبارزات کارگران و جنبش کارگری نیاورند و اگر هم میآورند فقط برای اهداف خودشان است.
هیچ کدام از این جناحهای داخلی و خارجی از دلیلِ اصلیِ وضعیتِ فعلی که همان نظام سرمایهداری است حرفی نمیزنند و فقط علیه یکدیگر بلوا میکنند و مسائل را به سوء مدیریت و فساد و … ربط میدهند. در فضایی که انحراف سیاسی غُل میزند، کمپین در این سطح از توانمندیاش، به درستی اعلام کرده که متعلق به گروه سیاسی خاصی نیست، و دست همهی اینها بسته مانده است.
۲- داشتن تشکل چقدر اهمیت دارد؟
واقعیت این است که هیچ قانونی وجود ندارد. این زور است که مشخص میکند ما کجا باشیم و چه قدر کار کنیم و چه قدر دستمزد بگیریم و چه قدر استراحت داشته باشیم. اعتصاب ابزار قدرت اتحاد کارگران در برابر اتحاد پیمانکاران است. اعتصاب کاری جمعی است. ولی داشتنِ اتحادیه یا سندیکای کارگری از منظر دولت سرمایهداریِ موجود غیرقانونی شده است. همان طور که یکسوم حداقلی برای زنده بودن به عنوان پایهی دستمزد کارگران توسط دولت سرمایهداری (به نام نشست سه جانبه!) تصویب شده است.
با توجه به وضعیتِ ویران کنندهی کارگران در همهی ایران، کارگرانِ پیمانکاری برخی بخشهای مختلف در شهرهایی مثل اصفهان یا تهران یا تبریز به اعتصاب (با مدیریت کمپین) پیوستند؛ مثلا پالایشگاه تهران. اما در خیلی از بخشها (یا حتی خود مناطق عسلویه و ماهشهر) که به کمپین پیوستهاند، هیچ اتحادیهای از کارگران وجود ندارد، یا اتحادیهی آنها بسیار ضعیف است (مثلا پیوستنِ کارگران پیمانکاری پالایشگاه نفت تهران به کمپین در واقع تنها مغتنم شمردن یک فرصت بوده است و با نداشتن اتحادیه، اعتصاب آنها بسیار آسیبپذیر خواهد بود). نداشتن تشکل (یا اتحادیه) یا ضعیف بودن تشکل یا تقلیل دادنِ تشکل به یک کانال تلگرامی (که با قطعی اینترنت دیگر وجود نخواهد داشت)، برای کارگرانِ اعتصابی در دیگر نقاط ایران مثل کارگران نیروگاه رامین اهواز، نیروگاه ارومیه، نیروگاه جهرم، پالایشگاه تهران، پالایشگاه اصفهان، پالایشگاه آبادان، پالایشگاه بیدبلند، پتروشیمی دنا، پتروشیمی تندگویان … و دهها واحد تولیدی دیگر، میتواند بسیار آسیب زننده باشد، و آنان را در وضعیتی آسیبپذیر قرار میدهد.
برای بهتر نتیجه دادن اعتصاب، و مهمتر از آن تداوم مبارزهی متحدانه تا رسیدن به امنیت شغلی کارگران و داشتن شرایط مناسب کاری و تحقق ۱۷۶ ساعت کار((بنا بر ماده ۵۱ قانون کار ساعات کاری کارگر نباید در روز از ۸ ساعت و در هفته از ۴۴ و در ۴ هفتهی متوالی از ۱۷۶ ساعت تجاوز نماید.
ماده ۵۱ قانون کار: ساعت کار در این قانون مدت زمانی است که کارگر نیرو یا وقت خود را به منظور انجام کار در اختیار کارفرما قرار میدهد. به غیر از مواردی که در این قانون مستثنی شده است، ساعات کار کارگران در شبانهروز نباید از ۸ ساعت تجاوز نماید.
تبصره ۱- کارفرما با توافق کارگران ، نماینده یا نمایندگان قانونی آنان، میتواند ساعات کار را در بعضی از روزهای هفته کمتر از میزان مقرر و در دیگر روزها اضافه بر این میزان تعیین کند، به شرط آن که مجموع ساعات کار هر هفته از ۴۴ ساعت تجاوز نکند.
تبصره ۲- در کارهای کشاورزی کارفرما میتواند با توافق کارگران، نماینده یا نمایندگان قانونی آنان، ساعات کار در شبانهروز را با توجه به کار، عرف و فصول مختلف تنظیم نماید.)) در ماه و نه بیشتر با دستمزدی کافی و مسکن مناسب برای کارگران، لازم است که هر ناحیهی تولیدی که کارگران در آن مشغول به کار هستند (تا جای ممکن) اتحادیهی خودشان را بسازند؛ یعنی با هم در ارتباط باشند تا کار متحد برایشان چیزی غریب نباشد، و برای آن از آمادگی لازم برخوردار باشند. پیوستن به اعتصاب تنها وظیفهی یک تشکل یا اتحادیهی کارگری نیست، هر چند که یکی از کارهای مهم آن است. خبر داشتن از همکاران و در ارتباط بودن با آنان، دقت و بررسی وضعیت کلی و جزئی کارگرانِ یک ناحیه شروعی برای قوی شدن است. باید قوی و قویتر شد.
۳- پیدایش تشکیلات زرد
امسال بنا به فشار کارگران متحد شده در کمپین، سازمانهای دولتی و اداره کار از لزوم وجود تشکلهای قانونی و فرمایشی در مناطق عسلویه و ماهشهر حرف زدهاند.((جالب است که در جایی مثل پالایشگاه نفت تهران که از سطح اتحاد کارگری کمتری برخوردار است، واکنش به اعتصاب اخراج بوده است و نه این که این کارگران به تشکل احتیاج دارند.)) این تشکلهای قانونی که دولت دربارهشان صحبت میکند، همان «شورای اسلامی کار»، «انجمن صنفی»، و «نمایندهی کارگری» هستند. این تشکلها تازه پیدا نشدهاند و سابقهی چهل ساله دارند و خروجی آنها کاملا مشخص است. اگر بیش از اندازه به این تشکلهای رسمی (مثل شورای اسلامی کار) اهمیت داده شود و انتظاری فراتر از ظرفیتشان از این تشکلها داشته باشیم، به همین سطح از سازمانیابی مستقل کارگران در کمپین نیز آسیب میزند و مُخل بالندگی و تکاملش میشود. در ضمن شناخت کمبودها برای رشد بیشتر کمپین و اتحاد کارگران، و نیز حفظ استقلال از تشکلهای فرمایشی و حکومتی کاملا لازم است.
۴- لزوم گزارشدهی و حفظ ارتباط کارگران اعتصابی
دیده شده بخشی از کارگران اعتصابی در یک ناحیه برایشان سوال شده است که آیا سایر کارگران سرِ کار برگشتهاند یا نه؛ چنین پرسشهایی باید توسط اعضای معتمد کمپین پاسخ داده شده و به کارگران گزارش شود، تا این وضع باعث ضربه دیدن به اتحاد کارگران نشود (برای مثال ممکن است چنین اعتصابِ هماهنگی در برخی منطقهها یا پیمانکاریها جواب بگیرد و در برخی دیگر نه). به نظر لازم است که کمپین برای کارگرانِ اخراجی برنامه داشته باشد. همان کاری که «ادارهی کار» نمیکند و باید توسط کمپین انجام شود؛ یعنی مسئول آنها باشد. مثلاً در درخواستها و پیگیریهای عملی به سراغ آنها برود و بعد از اعتصاب توسط کمپین و اعضایش برایشان کاریابی شود و رها نشوند (عملکردی همچون یک سندیکای کارگری). در غیر این صورت مسئلهی اتحاد کارگری دستکم گرفته شده است.
«زنده باد طبقه کارگر»