خودکشی و استثمار: بر دوراهیِ مقاومت و تسلیم

در ۱۱ آبان امسال (۱۳۹۹) حمیدرضا بهبودی کارگر ۳۲ ساله‌ی رودباری به علت اخراج از کار و تحمل چهار ماه بیکاری روبه‌روی یک معدن ماسه اقدام به خودکشی کرد. او چندی بعد به علت جراحات ناشی از سوختگی جان داد. خودکشی‌های پی‌درپی کارگران در واکنش به بیکارسازی‌ها و سیاست‌های تعدیل ساختاری اینک مدت‌هاست که اخبار کارگری را به خود اختصاص می‌دهد.۱هرانا: ۹۹۰۸۱۱۱۳۶

خودکشی طبقات استثمار شونده سابقه‌ای به اندازه‌ی خود استثمار دارد. همواره از میان استثمار شوندگان بوده‌اند کسانی که مرگ را به زندگی خفت‌بار برای ثروت‌اندوزان ترجیح می‌داده‌اند. در سال ۴۵۲ میلادی کنگره‌ی آرل۲کنگره‌ای که در سال ۳۱۴ میلادی به دستور کنستانتین، امپراتور بیزانس، و به منظور جلوگیری از تفرقه در دنیای مسیحیت، با حضور اسقف‌های مسیحی در شهر ارل (Arles) تشکیل شد و حکم به محکومیت دوناتیست‌ها داد. اعلام کرد که اگر برده‌ای خودکشی کند، اربابش نباید مجازات شود. می‌توان صدور چنین قانونی را دالّ بر رایج بودن خودکشی در میان بردگان تلقی کرد.

در ۲۱ خرداد امسال عمران روشنی مقدم به علت عدم دریافت دستمزد اردیبهشت خود را در محدوده‌ی چاه نفتی شماره‌ی ۱۹ در هویزه حلق‌آویز کرد۳باشگاه خبرنگاران جوان: ۷۳۸۶۸۵۸. پس از این رویداد وزیر نفت در دستور پیگیری خود، این شرکت را که نیروی انسانی نگهبانی و حراست از محدوده‌ی چاه شماره ۱۹ میدان نفتی یادآوران را تأمین می‌کند، «پیمانکار دست دوم» می‌خواند۴ایلنا: ۹۲۵۶۴۰.

این خود نشان‌گر این است که در عصر نئولیبرالیسم از یک سو مقررات‌زدایی از شرایط کار، و از سوی دیگر خیل عظیم پیمانکاری‌های گوناگون چگونه توانسته هر نوع مقاومتی از سوی کارگران را در هم شکند. این مسئله تا حدی است که حتی کارگران آن‌چنان از پرداخت دستمزدهای خود ناامیدند که برای نجات از فقر هولناک و بدبختی حاضرند به زندگی خود پایان دهند.

در رم باستان نیز خودکشی بردگان ممنوع شده بود. اگرچه در چنین شرایطی، به مانند امروز، برده‌داران از هر نوع سرزنشی در امان بودند؛ اما بردگان بابت خودکشی سرزنش می‌شدند. خودکشی بردگان در رم باستان ظاهراً خرج زیادی بر دست برده‌داران آن زمان می‌گذاشت. تا حدی که خودکشی بردگان نیز جزو سه نوع خودکشی‌ای بود که در دوران باستان ممنوع اعلام شده بود. مطابق اسناد موجود، خودکشی بردگان، سربازان و کسانی که محکوم به اعدام بودند، در آن زمان ممنوع شده بود.

امروز نیز نزد سرمایه‌داران و ایادی‌شان خودکشی به عنوان امری مذموم شناخته می‌شود. کارگری که زیر فشار بی‌امان استثمار از تهیه‌ی غذای خود و خانواده‌اش نیز ناتوان است و مرگ را بر چنین زندگی فلاکت‌باری ترجیح می‌دهد، باید با نگاه سرزنش‌گر استثمارگران نیز روبه‌رو شود. روان‌شناسان در ارائه‌ی تعریف خودکشی این‌گونه می‌نویسند:

«خودکشی و اقدام به خودکشی یکی از رفتارهای ضداجتماعی و یک آسیب اجتماعی به شمار می‌آید. خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخص توسط خودش است، که ممکن است این تلاش به اقدام تبدیل گردد یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند.» [تاکید از ماست]

در تعریفی که این نوکران سرمایه‌داری معاصر ارائه داده‌اند، بر چند کلمه باید تأمل کرد. اولاً طبق این تعریف خودکشی یک آسیب اجتماعی و یا شکلی رفتار ضداجتماعی قلمداد می‌شود. تا کنون روان‌شناسی را دیده‌اید که از تأخیر در پرداخت دستمزد، عدم تمدید دفترچه‌ بیمه و یا عدم پرداخت حق بازنشستگی به عنوان رفتاری ضداجتماعی یاد کنند؟ هیچ کدام از این موارد به عنوان آسیب اجتماعی یا مشکل اجتماعی مطرح نمی‌شوند، چرا که در جامعه‌ی سرمایه‌داری چیزی آسیب اجتماعی و ضداجتماعی تلقی می‌شود که روند تولید و تصاحب ارزش اضافی و یا به عبارتی دیگر استثمار کارگران را با مشکل مواجه کند. برای سرمایه‌داران همه‌گیر شدن خودکشی در میان کارگران بسیار خطرناک است، چرا که بازتولید نیروی کار را با مشکل مواجه می‌کند. همان طور که در عصر برده‌داری خودکشی برده‌داران ممنوع بود، در عصر سرمایه‌‎داری نیز مبلغان و قلم‌به‌مزدهای نظام حاکم تلاش می‌کنند تا بی هیچ هزینه‌ای از طرفی کارگران را مورد سرزنش قرار داده و از طرف دیگر همه‌گیریِ آن را کنترل کنند.

مورد دوم، آگاهانه بودنِ این تلاش است. گویی آگاهی از این که اقدام به خودکشی باعث خاتمه‌ی زندگی می‌شود، از سایر آگاهی‌هایی که فرد خودکش دارد قابل تفکیک است. کارگری که خودسوزی می‌کند، به صورت نمادینی سخت‌ترین شکل مردن را انتخاب می‌کند. این تلاشِ آگاهانه ناشی از این آگاهی است که رنجِ زندگی در شرایط استثمار بسیار بیشتر از مرگ در میان شعله‌های آتش است. چنین تلاش آگاهانه‌ای تنها در صورتی که از سایر آگاهی‌های خودکش یعنی آگاهی از شرایط سخت و اسف‌بار زندگی انتزاع شود می‌تواند تبدیل به رفتاری ضداجتماعی و یا آسیب اجتماعی شود. در غیر این صورت کارگری که به زندگی خود پایان می‌دهد، بیش از این بی‌شرف‌ها توانسته – هر چند غریزی – آسیب اجتماعی را تشخیص دهد. آسیب اجتماعی یعنی عدم بهره‌مندی از خدمات بهداشتی و درمانی، یعنی نبود دسترسی به تغذیه‌ی شایسته‌ی انسان و همچنین نداشتن سرپناه مناسب و آینده‌ی شغلی.

پس اگر نزد این وحشی‌ها آگاهی خودکش از نتیجه‌ی اقدامش جداگانه از کل نظام آگاهی خودکش بررسی شود، از سویی می‌توان این آگاهی را حامل چیزی ضداجتماعی دانست و از سویی می‌توان گفت این اقدام دارد توسط «خودِ فرد» راه‌اندازی می‌شود. در حالی که در نظامِ آگاهیِ کارگری که خودکشی می‌کند، انتخاب‌های زیادی موجود نیست؛ یا زندگی با گرسنگی و تحت شرایط اسف‌بار و یا پایانی غم‌انگیز و تنها گذاشتن اقوام و آشنایان و سایر هم‌طبقه‌ای‌ها. پس خودکشی نه توسط خود شخص که توسط سرمایه‌داران و ایادی‌شان به کارگران تحمیل می‌شود. ولی شگفتا که کارگران باید بابت این اقدام سرزنش شوند! بنابراین این پرسش مطرح می‌شود که رویکرد صحیح نسبت خودکشی در محیط کار چه می‌تواند باشد؟

در بین سال‌های ۷۳ تا ۷۱ پیش از میلاد، گروهی از بردگان فراری که در اصل ۷۸ نفر گلادیاتور فراری بودند که تبدیل به یک گروه ۱۲۰ هزار نفره شامل مردان، زنان و کودکان شدند، تحت رهبری چندین نفر که معروف‌ترینشان اسپارتاکوس بود، به حکومت رم (در ایتالیای کنونی) حمله کردند. بدن‌های نیرومند این گلادیاتورها همواره به ‌طرز شگفت‌آوری همچون سلاحی نیرومند در بین برده‌داران بود و بارها نشان دادند که قادرند تا به مقابله با نیروهای مختلف برخیزند. از نیروهای کمپنی‌هایی و شبه‌نظامیان رومی گرفته تا سپاهیان تعلیم‌دیده‌ی تحت فرمانِ کنسولِ سیاسی امپراتوری روم. «آپیان» و «فلوروس» تاریخ نگار، بر این باورند که قصد اصلی بردگان ایجاد جنگ داخلی در روم برای فتح کامل آن توسط بردگان بوده‌است۵Plutarch, Crassus, 8:1–۲; Appian, Civil Wars, 1:116; Livy, Periochae, 95:2; Florus, Epitome, 2.8. Plutarch claims 78 escaped, Livy claims 74, Appian “about seventy”, and Florus says “thirty or rather more men”. “Choppers and spits” is from Life of Crassus..

پس خودکشی به عنوان محصولِ شرایطِ استثمار، نوعی آگاهی متناقض را با خود حمل می‌کند: از یک سو آگاهی از غیرقابل‌تحمل بودن زندگی تحت شرایط کنونی و دیگری تسلیم‌ شدن در برابر آن. در چنین شرایطی باید سویه‌ی اول را به نفع سویه‌ی دوم تقویت کنیم. هر چه آگاهی و شناختِ کارگران از شرایط غیرقابل‌تحمل کنونی افزایش یابد، ناامیدی و تسلیم‌طلبی‌شان کاهش می‌یابد.

باید فهمید که نیروی حقیقیِ هر تحول اجتماعی طبقه‌ی کارگر است و با تلاش برای ایجاد تشکیلات و سازمان‌های اقتصادی به مانند سندیکا، روحیه‌ی طبقاتی خود را حفظ کرده و ارتقا دهیم. برای کارگران، خودکشیِ همکارانشان چون امری مذموم و غیراخلاقی فهمیده نمی‌شود. برای آنان این به معنای نبودِ چشم‌اندازها و افق‌های مبارزاتی و به معنای مسئولیتِ سنگینِ ایجادِ چشم‌اندازهایی است که مطابق با آن کارگران بتوانند ضمن درهم‌شکستنِ قوای سرمایه‌داران، خود را برای لغو مالکیت خصوصی و همچنین ممنوع ساختن هر نوع استثمار آماده کنند. ایجاد چنین چشم‌اندازهایی نیازمند تلاش مداوم و خستگی‌ناپذیر در محیط کار به منظور ایجاد تشکل‌های کارگری و تلاش روزمره در جهت بهبود شرایط معیشتی است.

پانویس‌ها

پانویس‌ها
۱هرانا: ۹۹۰۸۱۱۱۳۶
۲کنگره‌ای که در سال ۳۱۴ میلادی به دستور کنستانتین، امپراتور بیزانس، و به منظور جلوگیری از تفرقه در دنیای مسیحیت، با حضور اسقف‌های مسیحی در شهر ارل (Arles) تشکیل شد و حکم به محکومیت دوناتیست‌ها داد.
۳باشگاه خبرنگاران جوان: ۷۳۸۶۸۵۸
۴ایلنا: ۹۲۵۶۴۰
۵Plutarch, Crassus, 8:1–۲; Appian, Civil Wars, 1:116; Livy, Periochae, 95:2; Florus, Epitome, 2.8. Plutarch claims 78 escaped, Livy claims 74, Appian “about seventy”, and Florus says “thirty or rather more men”. “Choppers and spits” is from Life of Crassus.