این متن گفتگویی است میان مسافر و یکی از زنان رانندهی مشغول به کار در اسنپ که از خلال یک گفتگوی سادهی روزمره، انبوه مشکلاتی که این بخش از کارگران خدماتی با آن دست به گریبان هستند و میزان استثمار رانندگان اسنپ را آشکار میکند.
مسافر: سلام.
راننده: سلام. حرکت کنیم؟
مسافر: بله بفرمایید.
پسرک پنج شش سالهای که مادر را در مسافرکشی شبانه همراهی میکند، از صندلی کنار راننده دزدکی نگاهی به مسافر میاندازد و با حرکت سرش با مسافر سلامی رد و بدل میکند. راننده ماشین را راه میاندازد و اندکی پس از آن گفتگو ادامه مییابد.
راننده: میشه نقدی حساب کنید؟
مسافر: بله اتفاقاً پول نقد همرامه.
راننده: مرسی.
مسافر: این اسنپ قضیهی تصفیه حساب روزانه با رانندهها رو درست نکرده هنوز؟
راننده: چرا تصفیه میکنه ولی با چند تا بانک مشخص کار میکنه، من کارت اونا رو ندارم.
مسافر: آها، خب اعتراضی نکرده کسی؟ مثل این اسنپ موتوریا بود!
صدای ضبط ماشین در فضا پیچیده و صدا به صدا نمیرسد.
مسافر در حالی که جواب راننده را نشنیده است: شما رانندههای اسنپ تشکلی چیزی ندارید که مشکلی پیش اومد جمع شید دور هم؟
در حالی که هنوز صدای ضبط زیاد است، راننده: نه چیزی نداریم، انقد رانندهها زیادن که هیچکی هیچکیُ نمیشناسه.
مسافر: آره راست میگید. الان خیلیا اسنپ کار میکنن، راستی یادمه قبلنا اسنپِ رز بود، چی شد یکی کردن شما رو هم با اسنپ معمولی؟
راننده : آره اسنپِ رز کرایهاش کمتر بود، من هیچ وقت اسنپ رز نبودم.
مسافر: آره دیگه نمیصرفید براتون. الان که نقدی میگیرین چه جوری حساب میکنن باهاتون؟
راننده بالاخره صدای ضبط را کم میکند: جمع میشه یه جا آخر هفته خودمون باهاشون تصفیه میکنیم. الان اگر نقدی نگیری آخرش حساب کتابت درست دستت نیس نمیفهمی چی شد. مثلاً من دیروز شصت تومن آنلاین کار کردم، آخرش پورسانت که کم کردن بیست تومن فقط موند برام. اینجوری که خودم سهمشونُ میریزم، دست خودمه بهتره، به چشم میاد چی شد.
مسافر: چقد پورسانت میگیرن؟
راننده: از ما ۱۸ درصد پورسانت میگیرن. با اینکه هیچ کاری نمیکننا. کلی زحمت میکشی تو گرما و سرما پشت ماشینی بعد اینا بدون اینکه این وسط کاری کنن انقد از ما پورسانت میگیرن.
مسافر: آره دیگه زحمتاشُ شما میکشین. اونا فقط میانجی شدن.
راننده: الان همه راننده اسنپان. یه دفتر مرکزی گاندی داره، ولی کلی شعبه جاهای دیگه داره. تو شهرای مختلف اسنپ راه انداختن.
مسافر: اوه آره اسنپ فود و اسنپ مارکت و کلی چیز دیگه هم از قِبل سودی که کرده راه انداخته.
راننده : اونی که این اسنپ راه انداخته خیلی مخاش کار میکرد. الان نونش تو روغنه.
مسافر: شما رو بیمه هم میکنن؟
راننده: نه بابا، بیمه چیه!! ما خرج ماشین با خودمونه، پول بنزین با خودمونه، ولی پورسانت اونا سرجاشه، هیچ کاری با ما ندارن. من میخواستم وام بگیرم، رفتم دفترشون گفتم یه برگهای چیزی بدید بهم نشون بده من شاغلم درآمد دارم میخوام وام بگیرم. گفتن به ما ربطی نداره تو که اینجا استخدام نیستی، داری برای خودت کار میکنی، خواستی هم میتونی کار نکنی.
مسافر: به همین راحتی؟ یعنی هیچ تعهدی ندارن در قبالتون؟ این همه رانندهاید خب. حالا راضیاید از کار؟
راننده: آره خود کار خیلی خوبه. الان کلی مرد که شغلی نداشتن، کلی زن که بدسرپرستان یا طلاق گرفتن تو اسنپ مشغول کارن. ببین من قبل اسنپ ده پونزده سال کار کردم ولی الان خیلی بهتره برام.
مسافر: از چه نظر بهتره؟
راننده : ببین! یکی نیست بهت بگه بکن و نکن، بعد من طلاق گرفتم یه بچه کوچیک دارم اونُ با خودم میارم کنار دستمه، ولی اگه جاهای قبلی بود خب بچه رو که سرکار نمیتونستم ببرم با خودم. بعد هر جا که سرکار میرفتم یا رییس میگفت بیا دوست بشیم یا همکاری میگفت، اگر هم این نبود حقوق دیر میدادن، هی بکن و نکن داشتن. الان دست خودمه یه روز نخوام، کار نمیکنم. کسی بالا سرم نیس.
مسافر: خب الان نسبت به قبل زمان کارتون بیشتر نشده؟
راننده: نه من بعدظهرا کار میکنم صبحا نمیتونم. چهار تا یک شب. خوبه برام. الان شما خودت زنی، بری بیرون تو محیط کار همه دنبال سوءاستفادهان یا حقوق دیر میدن، ولی اینجا من دم عید روزی سیصد تا چهارصد در میارم. قبل این هم تا دویست در میآوردم، شما حساب کن سی روز میشه شیش تومن. بگیم دو تومناش هم بابت استهلاک و بنزین بره، باز چهار تومن میمونه. الان برم بیرون کار کنم مگه چقد میدن، تهش دو تومن. با دو تومن که نمیشه زندگی کرد تو این اوضاع.
مسافر: آره واقعاً دو تومن که چیزی نیست. شما کجاها کار میکردین؟
راننده: من هرکاری بگی کردم. از تایپ تا کارگ…
راننده گویا از گفتن کارگری منصرف میشود.
مسافر: خب چه جوری بود اونجاها بیمه داشتین؟
راننده : نه بابا!! اون موقعها مثل الان نبود، بیمه نمیکردن که. فقط یه جا بیمه شدم تو اون ده پونزده سال. الان بیمه میکنن همه جا ولی اون زمان نه.
مسافر: یعنی کارای خدماتی بود یا اداری؟
راننده: کارهای اداری. مثلاً من یه جا ویزیتور شرکتی بودم، شرکت بزرگیام بود ولی بیمه نمیکردن. الان پنج ساله برا خودم کار میکنم. دیگه دیرکرد حقوق ندارم. دست خودمه.
صدایی به راننده و مسافر اعلام میکند: شما به مقصد رسیدهاید.
راننده: همین جاست؟
مسافر چشمکی به پسرک میزند: بله. ممنون. خوشحال شدم از صحبت با شما.
راننده: قربان شما. شب بخیر.