چندی پیش یک عکس با قید جملهای در حاشیهی آن از رونی کلمن اسطورهی پرورشاندام آمریکایی در رسانهها منتشر شد که توانایی راه رفتن را از دست داده است: «آیا هنوز میخواهید مثل من باشید؟ همان اخلاقی که من داشتم؟ همانطور که میبینید، من قهرمان ۸ دوره مستر المپیا هستم که الان حتی نمیتوانم راه بروم و روی پاهایم بایستم.»
در طول ۵۵ سالی که از رقابتهای پرورشاندام مستر المپیا میگذرد، تعداد بسیاری ورزشکار معروف در سنین جوانی جان خود را از دست دادهاند. علت مرگ تمام این ورزشکاران بیماریهای قلبی، خونریزی معده و … حاصل از مصرف داروهای نیروزا و فشار تمرینات سنگین پرورشاندام است. این آمار البته قلهی کوه یخ مرگومیر ناشی از رقابتهای پرورشاندام است. تعداد پرورشاندامکاران که در سطوح پایین یا بیمار میشوند یا فوت میکنند، بسیار است. بسیاری از این پرورشاندامکاران که فوت نمیکنند در طول زندگی خود بارها در معرض حملات قلبی، مشکلات کلیوی و … میشوند، ولی باز هم به این ورزش ادامه میدهند.
محراب فاطمی قویترین مرد ایران در مصاحبه با مشرق نیوز در سال ۱۳۹۵ میگوید: «از روزی که در این رشته مشغول به فعالیتام، نزدیک به ۸-۹ نفر از ورزشکاران این رشته را با چشمان خود دیدهام که به خاطر مصرف استروئید و زدن آمپولهای مختلف از دنیا رفتهاند. در زیر نمونههایی از ورزشکاران مشهور که در این رشته در سنین پایین فوت کردهاند را میآوریم:
۱- بیتالله عباسپور، سن ۳۵ سالگی، علت مرگ واسکولیت، التهاب رگ
۲- ناصر السنباطی، سن ۴۷ سالگی، علت مرگ نارسایی کلیه
۳- مایک ماتارازو، سن ۴۸ سالگی
۴- دالاس مک کارور، سن ۲۶ سالگی، علت مرگ کبد و کلیهی متورم
۵- آنتونی دارزو، سن ۴۴ سالگی
۶- آندریاس مونزر، سن ۳۱ سالگی
۷- گرک کواکس، ۴۶ سالگی
۸- دنیل سکارسی، سن ۳۳ سالگی
۹- لوک ساندو، سن ۳۰ سالگی
۱۰- چاد برادرز
۱۱- گرک پلیت
۱۲- عزیز شاورشیان
۱۳- استیو مسینالیک
۱۵- ریچ پیانا، سن ۴۶ سالگی، علت مرگ تورم ریه
۱۶- سرجیو الیوا، علت مرگ نارسایی کلیه
یکی از ورزشکاران معروف پرورشاندام ایران در گفتگویی دوستانه اظهار داشت «که هر چند میدانم در سن جوانی میمیرم ولی قصد دارم به هدفم یعنی پیروزی در رقابتهای مستر المپیا نائل شوم.» در ذهن نگارندهی متن این سوال پیش آمد که به چه دلیل انسانها حاضر میشوند سلامتی و جان خود را به خطر انداخته و در چنین رقابتهایی شرکت کنند؟
از دو وجه میتوان به این پدیده نگریست؛ انگیزهی افراد برای شرکت در این ورزش حرفهای و علت تداوم وجود چنین مسابقاتی. دلایل اقتصادی و تبدیل به ورزشکار مشهور شدن و از طریق آن درآمدزایی کردن به واسطهی جوایز و یا شرکت در آگهیهای تبلیغاتی، یکی از انگیزههای این افراد است.((محراب فاطمی در مصاحبه با مشرقنیوز میگوید که شروع درگیریها در مسابقات بر سر اسپانسرها بود. «ما گفتیم وقتی یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان قرارداد با اسپانسرها میبندید به واسطهی حضور امثال ماست. پس شما هم بیایید سهمی از این پول را به عنوان جایزه به ورزشکاران بدهید و مقدار سطح جوایزتان را متناسب با پولی که گیرتان میآید بالا ببرید. نه تنها جوایز را بیشتر نکردند و حق ورزشکاران را ندادند بلکه بر سر ما منت میگذاشتند که معروف میشوید و دارو میفروشید.»)) دلیل دیگر و چه بسا مهمتر فرار از احساس پوچی در زندگیِ روزمره است. هنگامیکه رویهی عمومی زندگی انسانها را سودآوری سرمایه تعیین میکند و ثروت واسطهای برای رفع نیازهای انسان از پایینترین سطوح نیاز تا بالاترینشان است، فرد از خود و نیازها و آرزوهایش بیگانه میگردد و تن دادن به این بیگانگی فرد را همچون مردهای متحرک میسازد که معنایی برای حرکت خود نمیشناسد.
در بستری که ستیز متحد طبقهی کارگر ، طبقهای که هم تولیدکنندهی تمام ثروت اجتماعی است بیآن که از آن بهرهای ببرد و هم بیش از همه در معرض این بیگانگی است، علیه چنین سازوکاری بروز نداشته باشد، افراد از طبقات اجتماعی گوناگون برای فرار از پوچی و بیمعنایی به تلاش برای کسب شهرت، مقام، مدرک و چیزهایی اینچنینی روی میآورند که با تبلیغات و ارزشگذاریهای شخصیتی رسانهها رواج مییابند. فرد عادی احساس میکند که اگر به این «کمالات» نرسد انسان بیارزشی است. فاجعهبارترین بروز از خودبیگانگی در بین ورزشها را در پرورشاندام شاهد هستیم. جایی که ورزشکاران با صدمه زدن به سلامتی فیزیکی و روانی خودشان به طور ارادی قصد پیروزی بر حریفان را دارند.
زمانی که هدف ورزش صرفاً برد و باخت و کسب برتری به جای ارتقای سلامتی جسمی و فکری باشد، به ورزش حرفهای تبدیل میشود. ورزشکاران پرورشاندام و بدنسازی هنگامی که هدفشان صرفا سلامتی باشد و در نتیجه داروهای نیروزا مصرف نکنند، در مقولهی ورزش حرفهای نمیگنجند؛ هرچند در آن نیز مناسبات طبقاتی تاثیرات زیادی میگذارد. از طرفی ضرورتِ داشتنِ پولِ کافی برای تمرین و تغذیهی مناسب، و از طرفی انگیزههایی برای تبدیل کردن خود به آنچه سازوکار موجود زیبا مینامد. برخی از ورزشکاران پرورشاندام که در رقابتها شرکت نمیکنند نیز از داروهای نیروزا برای حجیمتر کردن و زیبایی بدن خود استفاده میکنند.
روی آوردن افراد برای رفع احساس پوچی به ورزش حرفهای و دیگر پدیدههای اینچنینی، انگیزههای ابتدایی فرد را نشان میدهد. عامل مهمتر در تثبیت این رویکرد به ورزش، رقابت میان حامیان سرمایهداری پشت پردهی مسابقات و شرکتهای داروسازی است. در نظام سرمایهداری هر رویدادی چه طبیعی و چه غیر طبیعی تبدیل به ابزاری برای افزایش سود سرمایهداران شده است؛ تصاحب سهم بیشتر از سودی که حاصل استثمار طبقهی کارگر کل جامعه است. این فرآیند طبقاتی باعث شده که در جامعهی انسانی روابط انسانی با هدف رفع نیازهای انسانها نیز تبدیل به وسیلهای برای این نوع تصاحب شود.
ورزش نیز از این قاعده مستثنی نیست و به جای اینکه در قالبی سلامت محور به رفع نارساییهای فیزیکی، روانی و اجتماعی انسانها کمک کند در قالب ورزش حرفهای تحت سیطرهی این مناسبات قرار گرفته است. اسپانسرهای سرمایهداری حامی ورزشکاران مستر المپیا به این دلیل از ورزشکاران حمایت میکنند که با شخصیتسازی از آنها به تبلیغ محصولات خود در بازار جهانی بپردازند که این مهم رقابت بین اسپانسرها را در این زمینه بالا برده است. شرکتهای تولید پوشاک چه ورزشی و چه غیرورزشی از این ورزشکاران به دلیل ظاهر زیبا به عنوان مدل استفاده میکنند که این خود انگیزهای برای ورزشکاران برای رسیدن به این سطوح است. در نتیجه فرار از پوچی و سود سرمایهگذاران شرکتهای داروسازی رقابتهای پرورشاندام را ادامهدار کرده است.
در طول نزدیک به ۶۰ سال از شروع مسابقات مسترالمپیا تنها ۱۵ نفر به قهرمانی دست یافتند، که این خود دلیلی برای اثرگذاری شدید مافیای شرکتها در این مسابقات است. ورزشکاران پرورشاندام از طرفی ابزاری برای تبلیغات محصولات شدهاند و از طرفی موش آزمایشگاهی برای شرکتهای داروسازی ورزشی.
ورزشکاری که نتواند در دوپینگ و زدوبند سرآمد و بهروز باشد (زیرا روشهای قدیمی دوپینگ از روشهای جدید شکست میخورند) نمیتواند در این رقابتها پیروز شود. در تست انتخابی برای حضور در مسابقات قویترین مرد ایران ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان زیرمیزی میگرفتند و سپس به آنها مجوز حضور در مسابقات را میدادند((همان.)). افرادی که پول کافی نداشتند، طلاهای زن و فرزندان خود را میفروختند تا در مسابقه شرکت کنند. کای گرین یکی از قربانیان اسپانسرهای سرمایهداری مسابقات مستر المپیا است. به گفتهی خود او، فدراسیون جهانی پرورشاندام در سال ۲۰۱۵، به علت اختلاف نظر با اسپانسرها به او اجازهی شرکت در رقابتها را ندادند.
علی تبریزی، قهرمان پرورشاندام جهان، اظهار داشت رقابتهای مستر المپیا به واسطهی حضور بسیار قدرتمندی که شرکتهای تجاری ورزشی در این زمینه دارند و در چارچوب اسپانسر با رقبای خود به رقابت میپردازند تبدیل به یک مسابقهی مهم شده است که با بزرگنمایی که در این باره انجام میدهند شرایط را برای فروش هرچه بیشتر محصولات خود فراهم میکنند.((باشگاه خبرنگاران جوان ۲۸ شهریور ۱۳۹۴. سید معین نبیاللهی در گفتگو با تسنیم اظهار داشت: «متاسفانه از آغاز فعالیت رشته پرورشاندام در جهان این رشته مافیایی اداره میشود. اما امیدوارم این رویه خاتمه یابد؛ این اتفاق برای من و خیلی از دوستان من در ایران همچنین در امارات پیش آمده و بدنسازان به این رخدادها عادت کردهاند.»))
بیتالله عباسپور یکی از قربانیان آزمایش داروهای نیروزا در ورزش بدنسازی بوده است. خانوادهی وی علت مرگش را مصرف مکملهای تجویزی دنیس جیمز عنوان کردند. علی تبریزی قهرمان بدنسازی دربارهی دلیل عدم حضورش در مسابقات مسترالمپیا با وجود داشتن مجوز حضور ابراز کرد: سال ۲۰۱۰ بود که به منظور دیدن این رقابتها به شهر لاسوگاس آمریکا رفتم که بعد از تماشای مسابقه به اتاق رافائل ساندوخا سرپرست فدراسیون جهانی بدنسازی IFBB رفتم و به ایشان گفتم با وجود اینکه ۳ سال است کارت حرفهای را دریافت کردهام میخواهم از سال آینده رقابتهای حرفهای را شروع کنم که در ادامه رافائل ساندوخا با اشاره به این نکته که به نظر کارشناسان ما در صورت حضور در این مسابقات بدون تردید جزء ۶ نفر اول خواهی بود به من توصیه کرد که این کار را انجام ندهم و با بیان چندین نکته از جمله خطر و ریسک بالا برای سلامتی جسمی و تبعات منفی آن و همچنین توجیه من دربارهی قدرت و نفوذ بسیار زیاد اسپانسرها در این زمینه، به نوعی واقعیت را برایم به تصویر کشید که با این شرایط و با وجود رتبهها و مقامهایی که تا آن زمان به دست آورده بودم، از حضور در صحنهی رقابتهای حرفهای انصراف دادم.((باشگاه خبرنگاران جوان ۲۸ شهریور ۱۳۹۴.))
عدهای از کارشناسان ورزشی بر این عقیده هستند که نبود رویکرد علمی باعث ایجاد چنین مشکلاتی در ورزش پرورشاندام و ورزشهای دیگر میشود. مسئله اینجاست که خودِ کاربردِ علم نیز در سیطرهی سازوکار طبقاتی محدود میگردد و در خدمت رفع نیازهای انسانی و سلامتمحور بودن ورزش به کار نمیرود. در صورتی پیوندِ علم و ورزش میتواند به ارتقای سلامتی فکری و جسمی کمک کند که مناسبات طبقاتی سرمایهداری و انگیزهی رقابت – که حاصل این مناسبات است – وجود نداشته باشد.
همین مسئله در مورد فساد در ورزش نیز حکمفرماست. به این معنا که علمی نبودن و یا فاسد بودن رئیسان و مدیران ورزشی تنها رویهای از سیطرهی مناسبات طبقاتی بر ورزش حرفهای است. با نابودی مناسبات سرمایهداری به عنوان سازوکاری که تمام کنشهای انسانی را در سیطرهی افزایش سود قرار داده است، ورزش حرفهای با تعریفی که ارائه دادیم بنیانش را از دست خواهد داد و به ورزش با هدفِ ارتقای سلامتی نگریسته خواهد شد.