کراهتِ زیستن در جامعه‌ی سرمایه‌داری (۱): دریده شدنِ کودک زباله‌گرد

در اطراف شهر یزد، کودک زباله‌گرد که در حال جمع‌آوری مواد بازیافتنی از میان زباله‌ها بود، مورد حمله‌ی سگ‌های وحشی قرار گرفته و در حالی که بخشی از بدنش خورده شده بود، جسدش پیدا شد.۱https://www.neshanonline.com/fa/tiny/news-56114 باری، کودک هشت ساله، زاده شده در یک خانواده‌ی فرودست بلوچ، که حتماً برای غلبه بر رنج‌ها و گرسنگی و … و برای برداشتن باری از دوش خانواده به کاری که می‌شده انجام بدهد، یعنی جمع‌آوری مواد قابل بازیافت از میان زباله‌ها، روکرده بوده است، چنین به پایان زندگی‌اش می‌رسد.۲در جامعه‌ی سرمایه‌داری که مشحون است از اتفاقات دهشتناک ریز و درشت، جوانان طبقات سرمایه‌دار و متوسط به بوالهوسی و سرگرمی‌های فاسد خود مشغول‌اند و انگارنه‌انگار. خود شما قضاوت کنید که آیا کمال عدالت نیست که این کمالِ قساوتِ دارایان را فردای روزگار با کمال خشونت انقلابی پاسخ داد؟ جانوران ولگرد و از جمله سگ‌های گرسنه در میان این زباله‌ها دنبال غذای خود می‌گردند و همین‌جاست که کودک طعمه‌ی سگان می‌شود. در چند وقت اخیر، در یزد، چندمین بار است که این‌گونه حوادث رخ می‌دهد و تاکنون چندین کودک جان خودد را بدین شکل از دست داده‌اند.

یادمان است که سال ۹۸، در هاگیرواگیر نارضایتی‌های پس از آبان بود که چند جوان در فردیس کرج کودک زباله‌گرد را به داخل سطل آشغال انداخته و شروع به خندیدن می‌کنند و کودک که دوربین به روی او زوم شده است با تعجب و بهت تمام دارد می‌نگرد. از این بگذریم که سزای عمل آن سه جوان، چیست و قطعاً اگر دادگاه صالحه‌‌ای می‌بود آن‌ها را به شدت جزا می‌داد۳این سه جوان و افراد زیادی این عمل را صرفاً شوخی دانستند، لیکن قطعا مرتکب جنایت شده بودند. این سه جوان دستگیر شدند و ابراز پشیمانی کردند و حتماً الان آزاد بوده و راست‌راست برای خودشان راه می‌روند. ولی این‌که دستگیر شدند، نه به دلیل احساس وظیفه‌ی مراجع انتظامی و قضایی (همان گزمگان و نسقچیان نظام سرمایه‌داری)، که خود از عوامل اصلی پدید آوردن این وضعیت هستند، بل‌که به دلیل اعلان انزجار شدید اجتماعی در صفحات اجتماعی و تبدیل به معضل شدن به دلیل بیش‌از حد دیده شدن فیلم جنایتِ این جوانان بود.، می‌توان پرسید دقیقاً این چه سازوکار و چه اجتماعی است که جوانانش باید چنین به پستی اخلاقی دچار شده باشند؟ جواب در بیهوده‌گی و ابتذال و بی‌معناییِ حاصل از ارزش‌های جامعه‌ی مصرف‌گرا و لذت‌گرای سرمایه‌داری است که چنین افراد بی‌بنیه و بی‌سروپایی را خلق می‌کند. اگر در یزد سگ‌های واقعی جسم کودک را دریدند، در کرج، روح و شخصیت آن کودک را سگ‌های انسانی دریدند و به تحقیرش کشیدند.

باز هم یادمان بیاید آن مأمور شهرداری کرمان را که کودکان کار را مجبور به خوردن گُل کرد، و بدوبیراه حواله‌ی آن‌ها می‌کرد و یا آن مأمور شهرداری تهران که گوش کودکی که در میان زباله‌ها به دنبال روزی‌اش بود را برید. از این مثال‌ها بی‌گمان هزاران هزار وجود دارد و تنها از چندتای آن‌ها خبری می‌شود.

سرمایه‌داری شیوه‌ی تولیدی است که بر استثمار کارگران و تولید و بازتولید اکثریت کارگری که جز فروش نیروی کارشان چیزی برای امرار معاش ندارند و اقلیت سرمایه‌داری که صاحب ابزارهای تولید و زمین و پول هستند، استوار شده است؛ و لذا سرمایه‌داری نظامی است که همیشه اکثریت آحادی که تحت آن زندگی می‌کنند، با وجود کار کردن، در رفع نیازهای اولیه‌ی خود در تب‌وتاب هستند. از این‌ها گذشته، در این نظام و با توجه به سرشت آن، یک ارتش ذخیره‌ی نیروی کار وجود دارد که بیکارند و در واقع این ارتش برای حفظ تعادل درونی این نظام، اساسی است. از همین رو، ما در این زمانه شاهد خیل عظیم افرادی هستیم که با داشتن توانایی‌ها و انگیزه‌ها، از داشتن شغل بازمانده‌اند و بنابراین در گذرانِ زندگی، در شرایط بسیار سخت‌تری از کارگران شاغل قرار دارند.۴ایدئولوگ‌های نظام سرمایه‌داری این‌گونه تلقین می‌کنند که اگر کسی بیکار است مقصر خودش است که یا توانایی کسب نکرده، یا تنبل بوده، و یا فرصت‌ها را غنیمت نشمرده است؛ همان‌طور که با ضرب اصطلاح «کارآفرین» این‌گونه به جامعه القا می‌کنند که این افراد به دلیل قاپیدن فرصت‌ها و توانایی‌های درونی‌شان است که شده‌اند سرمایه‌دار.

این شرایط وجود دارند و وجوه اساسی زندگی بسیاری از انسان‌ها را تعیین می‌کنند. برای کودکی که پدری بیکار دارد و یا پدرش کاری دارد که در این وانفسای تورم و تحریم و کرونا، دستمزدش کفاف بیست درصد مخارج خانواده را هم نمی‌دهد، پس کار کردن یک راه است و آن‌هم به احتمال قوی تنها راه؛ و آن‌هم مشغول شدن به کارهایی پرخطر و با حقوق بسیار پایین؛ و از این میان جمع‌آوری مواد بازیافتنی و فروش آن راهی است که بسیاری از کودکان این مرزوبوم، کودکان عزیزی که به جای درس و مشق و بازی و تفریح و … مجبورند در میان آشغال‌ها و سگ‌ها و آن جوانان فاسد و مأموران قلدر و وحشیِ شهرداری، به دنبال لقمه نانی باشند. پس مسئولیت مستقیم تمامی این فجایع کوچک و بزرگ مستقیماً بر دوش سرمایه و محافظان و مجریان آن است.

سرمایه‌داری همه چیز را به سود و پول و مادیات تقلیل می‌دهد و تنها یک هدف در متن آن وجود دارد: بیشتر شدن سرمایه و استثمار هرچه‌بیشتر کارگران. در این نظام است که کودکی در پیِ نان، در میان سگان وحشی و یا هم‌نوعانش، جسم و روحش دریده می‌شود.

پانویس‌ها

پانویس‌ها
۱https://www.neshanonline.com/fa/tiny/news-56114
۲در جامعه‌ی سرمایه‌داری که مشحون است از اتفاقات دهشتناک ریز و درشت، جوانان طبقات سرمایه‌دار و متوسط به بوالهوسی و سرگرمی‌های فاسد خود مشغول‌اند و انگارنه‌انگار. خود شما قضاوت کنید که آیا کمال عدالت نیست که این کمالِ قساوتِ دارایان را فردای روزگار با کمال خشونت انقلابی پاسخ داد؟
۳این سه جوان و افراد زیادی این عمل را صرفاً شوخی دانستند، لیکن قطعا مرتکب جنایت شده بودند. این سه جوان دستگیر شدند و ابراز پشیمانی کردند و حتماً الان آزاد بوده و راست‌راست برای خودشان راه می‌روند. ولی این‌که دستگیر شدند، نه به دلیل احساس وظیفه‌ی مراجع انتظامی و قضایی (همان گزمگان و نسقچیان نظام سرمایه‌داری)، که خود از عوامل اصلی پدید آوردن این وضعیت هستند، بل‌که به دلیل اعلان انزجار شدید اجتماعی در صفحات اجتماعی و تبدیل به معضل شدن به دلیل بیش‌از حد دیده شدن فیلم جنایتِ این جوانان بود.
۴ایدئولوگ‌های نظام سرمایه‌داری این‌گونه تلقین می‌کنند که اگر کسی بیکار است مقصر خودش است که یا توانایی کسب نکرده، یا تنبل بوده، و یا فرصت‌ها را غنیمت نشمرده است؛ همان‌طور که با ضرب اصطلاح «کارآفرین» این‌گونه به جامعه القا می‌کنند که این افراد به دلیل قاپیدن فرصت‌ها و توانایی‌های درونی‌شان است که شده‌اند سرمایه‌دار.