هر دو شعر از کتاب «شعرهای ممنوعهی آمریکای لاتین»، گردآورنده و مترجم: حسین دُرفکی، نشر امروز، آذر ۶۳ برگرفته شدهاند.
از ترانههای محلی معدنکاران ناروائز- بولیوی
من زنی معدنزادم
روی کُپهای زغال
دنیا آمدم
بند نافم را
با تیشه بریدند.
توی خاکهها و نخالهها
لولیدم
با پتک و مته و دیلم
بازی کردم
و با انفجار و دینامیت
بزرگ شدم
مردی از تبار معدنکاران
جفتم شد
کودکی از جنس معدن زاییدم
سی سال آزگار
زغالشویی کردم
و زخم معدن
تنها پساندازیست که دارم.
***
من زنی معدنزادم
پدرم
زیر آواری مدفون شد
مادرم
توی غربالش خون بالا آورد
برادرم
از روی نقاله پرت شد
و شوهرم را سم زغال
خانهنشین کرده
یک عمر
لقمهلقمه از دهنم زدم
و پشیزپشیز پس اندوختم
تا شاید
یکتا پسرم
وقتی بزرگ شد
کارهای بشود.
اما، حالا
یکهفتهایست که او
هر کلهی سحر
شنکِش بهدوش میگیرد
و پابهپای همسالان
راه «دهانهی شیطان((«دهانهی شیطان» کنایه از تونل اصلی معدن است.))» را
امیدوار میرود و غمگین میآید.
این کولهبار فقر
تنها میراثیست که به او رسید.
***
من زنی معدنزادم
با باروت و دینامیت
بزرگ شدم
لهجههای سکوت را
میفهمم
رگههای عصیان را
میشناسم
خوب میدانم انفجاری در پیش است
بگذار موسمش برسد
وقتی که زمزمهها فریادی شد
خواهی دید
که چگونه از گیسهایم
صدها فتیله میسازم
و ز قلبم
چخماق
***
من زنی معدنزادم
گهوارهام، کوچهام، وطنم معدن بود
و بیشک
گورم نیز.
از ترانههای کارگران بومی معادن تیتیکاکا
ـ پسرم!
هیچ میدانی
که میان عرقهای تن ما و
آب دریاها
چه شباهتی است؟
ـ نه پدر
فقط میدانم
که آب دریاها سرد است
و عرق تنها داغ
ـ و؟
ـ میدانم که آب دریاها
رنگ آسمان دارد
و عرق تنها
رنگ خاکهی سرب
و …..
ـ تو تفاوتها را میگویی، کوچولو!
من شباهتها را پرسیدم.
ـ اما این قصه را، پدر
هنوز برایم نگفتهای.
ـ میگویم
اما این قصه نیست، یادت باشد!
این سرگذشت رنج است
این رنجنامهی کار است،
میدانی؟
آب دریاها
در حرارت خورشید
تبخیر میشود،
زان پس
ابری در آسمان و
بارشی بر زمین
تا طبیعت بشکفد: همچون گل سرخی در کوهستان.
و عرق تنها نیز
در کورهی رنج
دود میشود،
و زان پس
رعدی در تاریخ و
توفانی در زمان
تا جامعه بشکوفد: همچون پرچم خونرنگی در میدان.
هم از اینجاست
که دریاها و تنها
هر دو جزر و مد دارند
گاه آرام و گاه خشمآگین
ـ من گلهای سرخ را، پدر
بسیار دوست میدارم.
ـ آفرین پسرم!
وقتی دریابی
که در کجای زمان ایستادهای
آنگاه
با تمام وسعت قلبت
پرچم خونرنگ را نیز
دوست خواهی داشت.